نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
دانشگاه تهران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Religion, as a social phenomenon, affects society and is affected by it interactively. In Iran, basically with religious norms and laws, many scholars and researchers concern with religion and level of religiosity. The paper is a comparative analysis of level of religiosity based on Glynn and Stark’s dimensions of Religiosity, in three different generations in Sari City: First Generation (pre-revolution[1] (1941-1961)), second Generation (during revolution (1962-1977)),and third generation )post- revolution (1978-1992)(. Number of sample was 380.
The hierarchy of dimensions of religiosity based on results include: religious experience, religious consciousness and finally religious ritual. After measuring significance level of inter-generational difference, the result shows that the level of religiosity in terms of beliefs and rituals is more meaningful in other generations. The findings are partly an evidence of Inglehart’s viewpoints on generation difference based on life cycle and development of societies. In addition, we observed that despite of the low level of tendency to secular values, the third generation is more secular. On the other hand, we also probe James’s theory on personalization of religion in new societies and Berger’s theory in terms of personal and social secularisms. The finding of the research shows that Iranian society is experiencing these developments and religious life is around personal presence, in view of James first hand religious life and according to Berger’s social secularism.
* M.A in Sociology, mitrakalantari@gmail.com
** Assistant Professor of Sociology
1.Islamic revolution of 1979
کلیدواژهها [English]
دینداری در نسلهای مختلف (مطالعه موردی شهرستان ساری)
میترا کلانتری[1] ، عبدالحسین کلانتری[2]
(تاریخ دریافت: 17/12/90 تاریخ پذیرش:2/5/91)
چکیده
دین یکی از پدیدههای اجتماعی است که در فرآیندی تعاملی با جامعه بر آن تاثیر میگذارد و از آن متاثر میشود. در جامعه دینی ایران که قوانین و هنجارهای آن برگرفته از دستورات و ارزشهای دینی است، پژوهش و تحقیقات در حوزه دین و دینداری دغدغه بسیاری از پژوهشگران و اندیشمندان است. در این مقاله به بررسی تطبیقی میزان دینداری، در سه نسل از افراد در شهر ساری، بر اساس ابعاد دینداری گلاین و استارک، مبادرت شده است: نسل اول، نسل قبل از انقلاب (متولدین 1320 تا 1340)؛ نسل دوم، نسل انقلاب (متولدین 1341 تا 1355)؛ و نسل سوم نسل بعد از انقلاب (متولدین 1356تا 1370) و تعداد جمعیت نمونه 380 نفر است.
بر اساس نتایج حاصله سلسلهمراتب ابعاد دینداری عبارتند از: تجربه دینی، آگاهی دینی، ارزشهای دینی، اخلاق دینی و در نهایت انجام مناسک دینداری. همچنین برای بررسی معنیداری تفاوتهای بیننسلی، از روش آماری آنوا استفاده شده است، که نتایج پژوهش حکایت از آن دارد که میزان دینداری نسل اول در دو بعد باور دینی و مناسک دینی، به صورت معنیداری بیشتر از دو نسل بعدی است. بنابراین نتایج به دست آمده تا حدودی تاییدکننده دیدگاه اینگلهارت است،مبنی بر تفاوت نسلی مبنی بر چرخه زندگی و پیشرفت جوامع. همچنین در سنجش ارزشهای عرفیگرا در سه نسل مشخص شد که اگرچه به طور کلی میزان تمایل به ارزشهای عرفیگرا در جامعه کم است، نسل سوم نسبت به دو نسل قبل از خود تمایلات عرفیگرایانه بیشتری دارد. بنابراین در این مقاله از طرف دیگر درصدد برآمدهایم تا وضعیت دینداری افراد را در ابعاد مختلف مقایسه کنیم تا مشاهده کنیم آیا تئوری جیمز، مبنی بر شخصیشدن دین در جوامع جدید، و نظریه برگر، مبنی بر سکولاریسم اجتماعی و فردی در این جامعه آماری، توضیحپذیر است؟ نتیجه گویای این است که این تحولات در ایران نیز در حال وقوع است و انسانها زندگی دینیای را دنبال میکنند که حول محور حال شخصی میچرخد که به تعبیر جیمز حیات دینی دستِ اول است و مطابق دیدگاه برگر مبنی بر سکولاریسم اجتماعی تاحدودی قابل توضیح است.
کلمات کلیدی: نسل، دینداری، ارزشهای دینی، ارزشهای عرفیگرایی دینی
مقدمه
دین یکی از پدیدههایی است که هم میتواند بر جامعه و ساختار و مناسبات آن تأثیر گذارد و هم متأثر از آنها باشد، بدینترتیب برای جامعهشناسان، دین یک پدیده اجتماعی محسوب میشود. تا زمانی که دین در ایمان و تعلق فرد وجود داشته باشد، امری فردی محسوب میشود، اما زمانی که وجه اجتماعی بیابد و در هنجارها و باورها و کنش اجتماعی تجلی یابد و حیات اجتماعی را متأثر سازد و بتوان برای آن کارکردهایی در جامعه قائل شد، به عنوان یک پدیده اجتماعی نیز میتواند شود.
اگر بخواهیم، مراحل گذر جوامع از شکل سنتی و اولیه به جامعه صنعتی و مدرن را بررسی کنیم، مسلم است که باید همه ابعاد جامعه را مدنظر قرار دهیم. چراکه دامنه تغییرات و دگرگونی، فقط به ساختار اقتصادی جوامع محدود نمیشود و مانند موجی خروشان همه ابعاد زندگی اجتماعی را در مینوردد و با خود همراه میکند. امّا میزان این تغییرات در جوامع متفاوت است و متناسب با این که چقدر این خرده نظامها در مقابل این فشارها از خود مقاومت نشان دهند، وضعیّت متفاوتی خواهند داشت. نهاد دین و باورهای دینی نیز از این جریان مستثنا نیست و نهتنها از این تغییرات تاثیر میپذیرند، که نیز بر سرعت و جهت آنها تاثیر بسزایی دارند؛ ارزشهای دینی به عنوان بخش مهمی از فرهنگ هر ملت و از مهمترین عوامل مؤثر در رفتار و کنشهای آنان است. اهمیت این موضوع زمانی دوچندان میشود که جایگاه دین را در فرهنگ دینی ایران در نظر آوریم و به صورت ویژه نقش آن را در مسیر تحولات تاریخی جامعه ایران رصد نماییم. در این مسیر و در جهت روشن شدن جایگاه دین در این مناسبات و تحولات، یکی از بهترین روشها بررسی میزان دینداری نسلهای متفاوت در ایران است. چراکه در پرتو این بررسی میتوان تصویری از مسیر تحولات دینی در جامعه ایران ترسیم نمود و در مقیاسی کلانتر، با توجه به محوریت دین در جامعه ایران، تغییرات فرهنگی جامعه ایران را نیز رصد نمود. بر این اساس، در این مقاله میکوشیم تا از منظری بروندینی به این مهم بپردازیم که:
مبانی نظری (شکاف نسلی؛ افسانه یا واقعیت؟ عرفیشدن؛ افسانه یا واقعیت؟)
بسط و جهانیشدن تجدد، انقلاب شهرنشینی، رشد علم جدید و عقلانیت تجددی و ... موجب شد، تا شیوه تفکر بشر و نگاه و نسبت او با خود، دنیا، دین و ارزشهای مربوط به آنها متحول شود. بهعلاوه، گسترش ریزوموار رسانههای جمعی نیز اذهان را در معرض ارزشهای متفاوتی قرار میدهد و به موجب آن، ارزشها و باورهای متفاوتی را در میان گروههای اجتماعی مختلف، بالاخص نسلهای گوناگون شایع نموده است، که از آن با عناوین «تفاوت ارزشها[3]» و یا «شکاف ارزشها» یاد میشود.
البته چنین تحلیلهایی را در آرای اندیشمندان کلاسیکی چون مانهایم نیز میتوان ردیابی کرد. در دیدگاه او افراد درون یک نسل دیدگاهی مشترک بر اساس تجربیات مشترک دارند (مانهایم، 1952: 290). از نظر مانهایم اواخر نوجوانی و اوایل جوانی در واقع سالهای شکلگیری اصلی شخصیت هستند که طی آن، دیدگاههای فردی متمایز در سطح وسیعی شکل میگیرد (اسکات و شومن، 1995: 361). تجربیات متفاوت افراد از وقایع مهم تاریخی مانند جنگها و انقلاب سبب میشود در فضایی متفاوت قرار گیرند و تفاسیر آنها از مسائل مختلف، به شکلی متفاوت از سایر نسلها باشد و شکلگیری این نگرش ذهنی و ایدهها، راه تغییرات را باز میکند (مارشال، 1999: 199 به نقل از توکل، 1385: 103). تعریف دایتی[4] از نسل به معنای مجموعهای از انسانها است که در ابژههای نسلی با یکدیگر سهیم شدهاند؛ این دیدگاه نیز تقویتکنندهی نظر مانهایم است (بالس، 1380: 48).
عامترین این روایتها را اینگلهارت و همکارانش در زمینه تغییر ارزشها ارائه نمودهاند. آنها در خصوص نسلها، تئوری عمدهای را مطرح میکنند که براساس این تئوری افراد در شرایط خاص فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رشد میکنند و ارزشها و عقاید خاصی را از طریق جامعهپذیری درونی میکنند و این ارزشها تقریباً تا بزرگسالی و تمام عمر باقی میمانند. تغییر ارزشها در جوامع زمانی روی میدهد که نسل جوانتر جایگزین نسل مسنتر شود. مهمترین محاسن این نظریه عبارت است از: بررسی تجربی و دادهمحور یک موضوع در طول سه دهه متوالی، تحلیل جامعهشناختی منسجم و قوی و جامع در مورد اهمیت فرهنگ و ارزش به طور کلی و اهمیت مذهب به طور خاص؛ به عنوان عناصر دارای استمرار در جوامع مدرن. (هالر، 2002: 139 و اینگلهارت، 1373: 76-75).
از نظر بنگستون[5] سه دیدگاه مختلف در مورد شکاف نسلی وجود دارد که دامنه آن را نشان میدهد. 1- دیدگاهی که از وجود «شکاف بزرگ» حمایت میکند، 2– دیدگاهی که در نقطه مقابل، شکاف بزرگ را توهم دانسته و آن را ناشی از فریب افکار عمومی از سوی رسانههای عمومی میداند و 3- دیدگاهی است بین دو دیدگاه پیشین که اعتقاد به وجود «گسست و تفاوت انتخابی» میان نسلها دارد (بنگستون، 1970: 33-7).
بکر در رویکرد تئوری نسلی خود، برخلاف اینگلهارت، معتقد است که نسل پدیدهای پویاست و ظهور الگوهای نسلی علاوه بر تأثیرپذیری از حوادث دوره شکلگیری نسل، مراحل قبل (دوره بچگی و حتی جنسیتی) و بعد (آینده) زندگی اعضای نسل را نیز در بر میگیرد که دوام چنین تأثیراتی منوط به تقویت آنها در مراحل بعدی زندگی یک نسل خواهد بود (بکر، 1996: 2).
با این وصف، تفاوت تجربیات نسلی به تنهایی نمیتواند توجیهکننده تفاوت نسلی باشد؛ چرا که در حال حاضر همه نسلها با تمام ایدهها و ارزشهای خود، در معرض تحولات جهانی قرار گرفتهاند و به صورت خاص، در بحث از تحولات دینی، میان همه اندیشمندان در بروز تغییرات دینی اتفاق نظر وجود دارد. اما تفاوت بین دیدگاههای مختلف از این نقطه آغاز میشود که جایگاه و نقش دین و میزان دینداری افراد و نسلها تا چه اندازه در معرض تغییر قرار گرفته است. اندیشمندان تغییر در جایگاه و کارکرد و میزان رعایت ارزشها و شعائر دینی نسبت به گذشته را با عنوان "عرفیشدن دین" در جامعه نام میبرند.
از نظر کارل دابلر عرفیشدن در سه سطح مطرح میشود:
سطح فردی: به تضمین و التزام دینی شخصی مرتبط به رفتار فردی مربوط میشود (دابلر، 1999: 229). مثالوارههای سطح خرد عبارت است از: فردیشدن، بیاعتقادی، سقوط دینداری کلیسایی و ...؛ فردیشدن دین به معنای این است که دین بخشی از حوزه خصوصی میگردد (بلا، 1991: 201).
سطح عرفیشدن ارزشهای قدسی: که به معنای زدودن ارزشهای قدسی، متعالی و ماورایی از ساحت دین است.
سطح جامعه: که به عرفیشدن در سطح کلان اجتماعی توجه میکند و فرآیندی است که به تفکیک ساختاری و عملکردی نهادها و مؤسسهها مربوط میشود (دابلر، 1999: 229).
تحولات دینی مبحث جدید و تازهای نیست. وبر از پیشگامان در این موضوع است. وی از عقلانیت به عنوان هسته مرکزی دنیای جدید یاد میکند ، که تمام ابعاد زندگی بشر را فرامیگیرد و هنگام بحث از افسونزدایی و ترسیم قفس آهنین، خلأ دین را در جامعه صنعتی مدرن به تصویر میکشد (وبر، 1371: 156). از نظر وبریها، رشد عقلانیت از دو طریق بر نقش دین اثر گذارده است: اول) تأثیرات آن بر روی باور دینی دینداران که موجب افسونزدایی از دین گردید. دوم) ایجاد تحولاتی در ساخت اجتماعی و اقتصادی جامعه که جلوههایی از آن تحت عنوان صنعتیشدن، شهریشدن و بوروکراتیزهشدن و.... شناخته شده است (همیلتون، 1377: 297-296).
بر مبنای این نوع تحلیل، عقلانیت به عنوان جانمایهی مدرنیته پایههای یقین و قطعیت را به شدت سست میکند و زمینه را برای تفاوت دیدگاهها فراهم نموده است. فرآیند عقلانیشدن بدین معناست که وجه عقلانی ادراک بر آن قلمروهای نهادی که واقعاً موضوعیت دارند اطلاق میشود و دیگر صور ادراک به قلمرو زندگی شخصی رانده میشود (محمدی: 1377، 61-60). به نظر ژان ویلم عقلانیت از دو طریق بر تحولات دین موثر است: الف) روند عقلانیشدن بوروکراتیک در سطح کلان جامعه، موجبات عقلانیشدن سازمانهای دینی را فراهم میآورد، ب)رشد عقلانیت و پیامد اساسی آن، یعنی نگرش نقادانه به خود موجب رشد نگرش انتقادی دروندینی میگردد (ویلم، 1377: 61).
پیتر برگر از جمله متفکرانی است که از آرای وبر متأثر است که در هر دو دورهی فکری خود بر بحث دنیوی شدن تمرکز داشته است. وی در دوره اول معتقد بود که مدرنیته موجب افول دین و گسترش پدیده سکولاریسم در جوامع جدید میشود و دین را از پهنه عمومی به پهنه خصوصی میراند و بدینترتیب جنبه انتخابگری، عدمتحمیل و فردیشدن دین را دامن میزند (غیاثوند و آزاد، 1380: 38). اما در دوره دوم، بیان میکند که مدرنیته الزاماً به افول دین منجر نمیشود و دنیا همان قدر مذهبی است که قبلاً بوده است (برگر، 1380: 23).
برگر تفاوتی اساسی بین سکولاریسم فردی و سکولاریسم اجتماعی برقرار میسازد؛ وی سکولاریم اجتماعی را شامل کاهش مؤسسات مذهبی میداند، در حالیکه سکولاریسم فردی به کاهش (یا عدم) عقاید و افکار مذهبی در اشخاص در ارجاع دارد. بر این اساس وی معتقد است که سکولاریسم فردی اتفاق نیفتاده و افراد جوامع بشری همچنان مذهبیاند (حسینی، 1376: 3).
به نظر برگر، در جوامع ماقبلمدرن روندهای جامعهپذیری و نهادهای جامعهپذیرکننده تفاوت فاحشی با یکدیگر نداشت و جهانزیست مشترکی را شکل میداد. اما انسان مدرن در طی زندگی خود «جابجایی زیستجهانهای مختلف را تجربه میکند» (برگر و دیگران، 1381: 73-74) و تجربه چندگانگی ذاتیِ آگاهیِ فرد میشود و ذهن را بیخانمان میسازد. در چنین اوضاعی فرد دیگر نمیتواند به ارزشها و نظام نمادین معینی در تمام عمر خود وفادار بماند و با چندگانهشدن زیستجهانهای اجتماعی، وظیفه قدیمی دین به طور جدی تهدید میشود (همان: 78). در این حالت دین باید پیوندهای خود را با ساختارهای اجتماعی سنتی بگسلد و بیش از پیش انتزاعی شود و ادعای تمامیت و تامیت خود را کنار بگذارد. به همین دلیل بازسازی دین در دوران مدرن به یک ضرورت دینی نیز تبدیل میشود (بشیریه، 1377: 221). هرویولژه نیز این فرآیند را با نام مدرنیته دینی میخواند که به معنای مدرنشدن دین و دینداری است.(هرویولژه. 1380. 287).
پیتر برگر در تشریح واقعیت اجتماعی دین، آن را مانند جامعه شامل وجوه عینی و ذهنی میداند که در دو فرآیند دیالکتیکی برونیسازی (externalization) (جریان برونینمودن فعالیت فیزیکی و اخلاقی انسان در جامعه) و درونیسازی (internalization) (بازتولید این واقعیت از ساختار عینی به ساختار آگاهی ذهن) (برگر، 1967: 5) شکل میگیرد.
لومان و پارسونز از منظری خوشبینانه و ساختی- کارکردی تغییر وضعیت دین و دینداری در جوامع مدرن را به معنای حذف دین از زندگی عمومی نمیدانند، بلکه استدلال میکنند که دین به عنوان نتیجه نهایی یک فرآیند طولانی تمایز ساختاری «جایگاهی بازتعریفشده در صحنه اجتماعی» کسب نموده است (بکفورد، 1388: 107 و پارسونز، 1960: 298).
خلاصه اینکه تمامی تحلیلهای مذکور و بسیاری از دیگر تحلیلهای دیگر در باب دین و دینداری حکایت از آن دارند که باید وجوه چندگانه و پیچیدهی دین را در این تحلیلها لحاظ نمود. به بیانی، به لحاظ سطح (طول)، دینداری هستة مرکزی و پیرامونی دارد. دینداری مبتنی بر ابعاد اصلی دین، در سطح مرکزی دینداری [میزان دینداری]، و گونههای دیگری از دینداری که در مواردی در سطح نگرشها و طرزتلقیها درباره دین جای میگیرند [انواع دینداری]، لایههای پیرامونی دینداری را شکل میدهند (میرسندسی، 1383: 126-125).
به بیانی دیگر، دینداری یک سازه تکبعدی نیست، بلکه ترکیبی است از چند عامل مختلف (کلاین و ریچارد، 1956: 557). در جوامع غربی، تحلیل عرفیشدن بر اساس فاصله مردم از دینداری کلیسایی صورت میگرفت، ولی بعدها مشخص شد که فاصلهگیری از دینداری رسمی به معنای افول دین نیست، بلکه نوعی دینداری جدید در حال وقوع بود که مستلزم نفی واسطههایی چون کلیساست (بیلتون: 1987، 203). جیمز نمونهای از این تحلیل را به دست میدهد که همانا صورتبندی سه مرحله است شامل دیرینهدورکیمی، نودورکیمی، و پسادورکیمی، که مختص دوره جدید است. از دیدگاه جیمز، این نوع دینداری جدید میتواند به اشکال گوناگونی در جامعه ظهور یابد (تیلور، 1387: 21).
در هر صورت، همه افراد برداشت یکسانی از دین ندارند و در نتیجهی این برداشتهای متفاوت، انواع و میزان متفاوتی از دینداری ارائه خواهد شد. این مهم آنگاه بیشتر جلوهگر میشود که به این نکتهی کلیدی نیز اشاره کنیم که تئوری تحول دین، که از سوی جامعهشناسان ارائه میشود، باید در شرایط عینی و ذهنی همان جامعه بررسی شود. به صورت خاص، در خصوص جامعه ایران، روشهای ارائهشده در جوامع غربی با فرهنگ دینی همان جامعه مرتبط است و توانایی سنجش فرهنگ دینی اسلامی را ندارد. به همین دلیل بسیاری از متفکرین اسلامی معتقدند که اندیشه عرفیشدن دین اندیشهای وارداتی است که به هیچ وجه با اسلام و جامعه اسلامی سازگار نیست (جعفری، 1378: 250).
با این وجود، در بین انواع سنجههای دینداری و فرهنگ دینی، سنجه گلارک و استارک بیشتر مورد توافق قرار گرفته و قابلیت سنجش آن برای دین اسلام بیشتر است. در مقاله حاضر نیز با تاکید بر دووجهی بودن دین، که هم نگاهی رسمی و علنی و هم نگاهی غیرعلنی و شخصی به دین دارد، مدل گلارک و استارک بهترین مدل برای سنجش دینداری در نظر گرفته شده است و میتواند اهداف مقاله را برآورده سازد. در این مدل دین شامل پنج بعد اعتقادی (حد و اندازهای که مردم عقاید دینی را حفظ و عمل نمایند)، عمل دینی (حد و اندازهای که مردم در پرستش و عبادت درگیر میشوند)، تجربی (درجهای که مردم تماس و ارتباط با ماوراءالطبیعه را حس و تجربه میکنند)، معرفتی (میزان معرفت یا دانشی که مردم از دین دارند) و پیآمدی (حد و اندازهای که ابعاد قبلی از یک تا چهار در زندگی روزمره مردم تأثیر دارد) است (سراجزاده، 1383: 65-64).
آنها اعتقاد دارند، ضمن تفاوتهائی که در جزئیات ادیان وجود دارد، عرصههای مشترکی نیز وجود دارد که دینداری در آن متجلّی میشود (گلاک و استارک، 1971: 20-19). در مجموع بر اساس دیدگاه های ارائه شده با محوریت دیدگاه نسلی اینگلهارت، برگر و جیمز تیلور در جوامع مدرن و پیشرفته امروزی، تحولات دینی و دینداری امری اجتنابناپذیر تلقی شده است، البته این تحولات تا حدودی از شرایط و فرهنگ جوامع متاثر است. برگر در نظریه دوم خود معتقد است که سکولاریسم اجتماعی اتفاق افتاده است؛ هم چنین براساس دیدگاه جیمز، دین روزبهروز شخصیتر، باطنیتر، متعهدانهتر و پارسایانهتر شده و میشود و در نتیجه، از مسلکها و مناسک نهادینه، که به تعبیر او حیات دینی دست دوم به حساب میآیند، دورتر و دورتر میشوند و اینگلهارت تفاوت این تحولات را در نسلهای مختلف بررسی کرده است و با دیدگاه نسلی آن را توضیح میدهد.
روش تحقیق
این مطالعه از نوع تحقیق پیمایش اجتماعی[6] است و دادههای پژوهش با استفاده از تکنیک پرسشنامه توأم با مصاحبه، به دست پرسشگران باتجربه و ماهر جمعآوری شده است. در پرسشنامه، برای سنجش میزان دینداری، در بعد شناختی از 5گویه، بعد مناسکی 4گویه، بعد اعتقادی 3گویه، بعد ارزشهای دینی 14 گویه و بعد تجربه دینی از 3 گویه استفاده شده است. در تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS و به فراخور از آزمونهای آماری مربوط استفاده شد.
جامعه آماری این پژوهش نیز شامل سه نسل از ساکنین شهر ساری (کلیه جمعیت 17 ساله به بالا) است. نسل اول (نسل قبل از انقلاب ،متولدین 1320 تا 1340) شامل کسانی است که جنگ تحمیلی و انقلاب اسلامی را تجربه کردهاند و حتی به عنوان یک بازیگر فعال در آن شرکت نمودهاند. نسل دوم (نسل انقلاب، متولدین 1341 تا 1355)، شامل کسانی است که اگرچه تجربه دقیقی از دوران پهلوی ندارند، اما جنگ را تجربه کردهاند و حتی به عنوان نیروی فعال در جنگ شرکت داشتهاند. نسل سوم (نسل پساانقلابی، متولدین 1356 تا 1370)، کسانی را شامل میشود که در سنین کودکی جنگ را تجربه نموده و یا بعد از جنگ متولد شدهاند.
حجم نمونه با استفاده از نمونهگیری خوشهای، و با احتساب خطای 04/0، در کوچکترین واحد سطح (حوزههای شهری) با استفاده از فرمول کوکران 380n= نفر محاسبه شد و دسترسی به واحدهای انتخابی از طریق حوزه و بلوک از طریق مساعدت سازمان معاونت برنامه ریزی استانداری صورت گرفت.
یافتههای تحقیق
در ارائه یافتهها، باتوجه به حجم زیاد گویهها، از ارائه آمار توصیفی تکتک گویهها صرفنظر شده و با محاسبه نمرات کلی مربوط به هر بعد، از طریق شاخصسازی به ارائه توصیف آماری آنها مبادرت نمودیم. سپس نتایج به تفکیک متغیرهای زمینهای (نسل، تحصیلات، جنس و تاهل) نشان داده و سطح معنیداری آنها نیز مشخص شده است. با این حال، به دلیل آن که بررسی نسلها در این مقاله مورد نظر است، به متغیرهای زمینهای دیگر (تحصیلات، جنس و تاهل) تنها در صورت معنیدار بودن اشاره شده است.
جدول شماره1: میزان آگاهی دینی افراد جامعه
|
درصد |
فراوانی |
خیلی کم |
1/1 |
4 |
کم |
5/0 |
8 |
متوسط |
8/15 |
60 |
زیاد |
9/42 |
163 |
خیلی زیاد |
6/37 |
143 |
بیپاسخ |
5/0 |
2 |
1) اندازهگیری بعد معرفتی
چنان که از جدول مشخص میشود، درصد بسیار بالایی از افراد جامعه دانش دینی دارند، بدین معنی که سطح آگاهی افراد جامعه بالا است.
جدول شماره2: میزان آگاهی دینی به تفکیک متغیرهای زمینهای و آزمون سطح معنیداری
|
نسل |
تحصیلات |
جنس |
تأهل |
|||||||||
17-33سال |
34-47سال |
48سال به بالا |
بیسواد |
ابتدایی |
راهنمایی |
متوسطه |
کارشناسی |
عالی |
مرد |
زن |
متأهل |
مجرد |
|
خیلی کم |
3/2 |
8/0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
6/1 |
4/1 |
0 |
7/1 |
0 |
3/0 |
5/3 |
کم |
2/3 |
3/2 |
8/0 |
20 |
0 |
2 |
2/3 |
4/1 |
0 |
3 |
7/0 |
4/1 |
7/4 |
متوسط |
14 |
7/21 |
7/11 |
40 |
9/18 |
12 |
5/17 |
9/13 |
8/18 |
5/14 |
2/18 |
16 |
3/15 |
زیاد |
2/44 |
38 |
5/47 |
20 |
2/62 |
56 |
7/43 |
1/36 |
25 |
43 |
2/62 |
6/40 |
8/51 |
خیلی زیاد |
4/36 |
2/37 |
40 |
20 |
9/18 |
30 |
34 |
2/47 |
2/56 |
9/37 |
9/18 |
6/41 |
7/24 |
سطح معنی داری |
15/0 |
05/0 |
83/0 |
003/0 |
بر اساس جدول شماره2 مشخص میشود که در میزان آگاهی دینی افراد جامعه در نسلهای مختلف تفاوت معنیداری دیده نمیشود و فقط بین افراد متاهل و مجرد تفاوت معنیداری در میزان آگاهی دینی دیده شده است و بر اساس میانگین مشخص شد که میزان آگاهی دینی افراد متاهل بیشتر از مجردین است.
2) اندازهگیری بعد عمل دینی
جدول شماره 3: میزان انجام مناسک و احکام دینی
|
درصد |
فراوانی |
خیلی کم |
4/8 |
32 |
کم |
4/33 |
127 |
متوسط |
5/40 |
154 |
زیاد |
7/13 |
52 |
خیلی زیاد |
0 |
0 |
بیپاسخ |
9/3 |
15 |
بر اساس جدول 3 ملاحظه میشود که، 8/46 درصد از افراد ابراز کردهاند که کم یا خیلیکم اعمال دینی مانند نماز و روزه و خواندن قرآن یا رفتن به مسجد برای عبادت را انجام میدهند و میانگین 5/40 درصد از افراد این اعمال را انجام میدهند
جدول شماره 4: میزان انجام مناسک دینی به تفکیک متغیرهای زمینهای و آزمون سطح معنیداری
|
نسل |
تحصیلات |
جنس |
تأهل |
|||||||||
17-33سال |
34-47سال |
48سال به بالا |
بیسواد |
ابتدایی |
راهنمایی |
متوسطه |
کارشناسی |
عالی |
مرد |
زن |
متأهل |
مجرد |
|
خیلی کم |
5/17 |
4 |
5 |
0 |
0 |
2/10 |
3/11 |
6/9 |
0 |
6/7 |
6/10 |
2/6 |
9/18 |
کم |
3/38 |
8/29 |
4/36 |
25 |
7/29 |
7/32 |
5/35 |
5/37 |
7/26 |
1/32 |
39 |
5/37 |
3/24 |
متوسط |
35 |
46 |
5/45 |
50 |
4/51 |
9/44 |
3/40 |
2/41 |
3/33 |
42 |
6/42 |
5/40 |
6/48 |
زیاد |
2/9 |
2/20 |
2/13 |
25 |
9/18 |
2/12 |
9/12 |
8/11 |
40 |
3/18 |
8/7 |
8/15 |
1/8 |
خیلی زیاد |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
|
00/0 |
03/0 |
01/0 |
10/0 |
از لحاظ انجام مناسک دینی در جدول چندبعدی بالا،شماره4، مشخص میشود که بین افراد در نسلهای مختلف تفاوت معنیدار است. بر اساس آزمون توکی مشخص شد که میزان انجام مناسک در دو نسل دوم و سوم کمتر از نسل اول است و همچنین انجام مناسک در بین مردان بیشتر از زنان بوده و افراد با تحصیلات راهنمایی، نسبت به افراد با تحصیلات کارشناسی بیشتر به انجام مناسک عبادی التزام دارند.
3) اندازهگیری بعد پیامدی دین
جدول شماره5: میزان رعایت اخلاق دینی در زندگی اجتماعی
|
درصد |
فراوانی |
خیلی کم |
3/0 |
1 |
کم |
4/22 |
85 |
متوسط |
1/61 |
32 |
زیاد |
4/12 |
47 |
خیلی زیاد |
7/3 |
14 |
نتایج جدول5 گویای آن است که 7/22 درصد از افراد، اصول اخلاقی دین مانند حلال و حرام، دوری از غیبت و دروغ را رعایت نمیکنند. 61 درصد به طور متوسط و درصد خیلی کمی (1/16 درصد) ابراز نمودهاند که این اصول اخلاقی را حتماً رعایت میکنند.
جدول شماره 6: میزان رعایت اخلاق دینی به تفکیک متغیرهای زمینهای وآزمون سطح معنیداری
|
نسل |
تحصیلات |
جنس |
تأهل |
|||||||||
17-33سال |
34-47سال |
48سال به بالا |
بیسواد |
ابتدایی |
راهنمایی |
متوسطه |
کارشناسی |
عالی |
مرد |
زن |
متأهل |
مجرد |
|
خیلی کم |
8/0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
7/0 |
0 |
4/0 |
0 |
0 |
2/1 |
کم |
7/21 |
3/23 |
3/22 |
20 |
7/29 |
4 |
7/19 |
9/22 |
8/18 |
4/20 |
7/25 |
20 |
31 |
متوسط |
8/62 |
9/58 |
63 |
60 |
6/38 |
62 |
2/62 |
9/63 |
2/56 |
63 |
3/58 |
4/64 |
50 |
زیاد |
2/13 |
4/12 |
6/11 |
20 |
9/18 |
14 |
2/24 |
7/9 |
0 |
9/11 |
2/13 |
9/11 |
3/14 |
خیلی زیاد |
6/1 |
4/5 |
1/4 |
0 |
7/2 |
0 |
9/3 |
8/2 |
25 |
3/4 |
8/2 |
7/3 |
6/3 |
|
72/0 |
30/0 |
12/0 |
41/0 |
بر اساس جدول6 میتوان مشاهده نمود که بین افراد در گروههای مختلف تفاوت معنیداری دیده نمیشود و عواملی نظیر نسل، تاهل، تحصیلات و جنس تاثیری در میزان رعایت اصول اخلاقی ندارد.
4) اندازهگیری بعد اعتقادی
جدول شماره 7: میزان اعتقاد به ارزشهای دینی
|
در صد |
فراوانی |
کاملا مخالف |
5/0 |
2 |
مخالف |
5/0 |
2 |
مردد |
8/10 |
41 |
موافق |
3/45 |
127 |
کاملاً موافق |
9/42 |
163 |
چنان که که ملاحظه میشود، 2/88 درصد از افراد پاسخگو، با ارزشهای دینی موافق بودهاند و درصد کمتری از افراد (10درصد)، با این ارزشها مخالف بودهاند.
جدول شماره 8: میزان اعتقاد به ارزشهای دینی به تفکیک متغیرهای زمینهای و آزمون سطح معنیداری
|
نسل |
تحصیلات |
جنس |
تأهل |
|||||||||
17-33سال |
34-47سال |
48سال به بالا |
بیسواد |
ابتدایی |
راهنمایی |
متوسطه |
کارشناسی |
عالی |
مرد |
زن |
متأهل |
مجرد |
|
کاملاً مخالف |
6/1 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
8/0 |
7/0 |
0 |
8/0 |
0 |
3/0 |
2/1 |
مخالف |
8/0 |
8/0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
4/1 |
0 |
8/0 |
0 |
3/0 |
2/1 |
مردد |
2/20 |
7/7 |
¼ |
0 |
1/8 |
6 |
4/9 |
3/15 |
2/6 |
9/8 |
9/13 |
1/8 |
20 |
موافق |
6/42 |
5/48 |
6/44 |
40 |
2/43 |
54 |
1/39 |
5/46 |
5/62 |
47 |
4/42 |
5/47 |
6/37 |
کاملاً موافق |
9/34 |
1/43 |
2/51 |
60 |
6/48 |
40 |
8/50 |
1/36 |
2/31 |
4/42 |
8/43 |
7/43 |
40 |
|
00/0 |
09/0 |
93/0 |
05/0 |
بر اساس جدول8 مشاهده میشود که بین افراد در نسلهای مختلف تفاوت معنیداری وجود دارد و بر اساس آزمون توکی مشخص شد که نسل اول ارزشهای دینی ارائه شده را بیشتر از نسل دوم و سوم باور دارند.
5) اندازهگیری بعد تجربی دین
جدول شماره 9: میزان تجربه دینی
|
درصد |
فراوانی |
خیلی کم |
0 |
0 |
کم |
5/0 |
2 |
متوسط |
2/8 |
31 |
زیاد |
3/25 |
96 |
خیلی زیاد |
7/64 |
246 |
بی پاسخ |
3/1 |
5 |
بر اساس جدول9 مشاهده میشود که 90 درصد از افراد جامعه، از تجربه دینی در حد زیاد و خیلی زیاد برخوردارند.
جدول شماره10: میزان تجربه دینی به تفکیک متغیرهای زمینهای و آزمون سطح معنیداری
|
نسل |
تحصیلات |
جنس |
تأهل |
|||||||||
17-33سال |
34-47سال |
48سال به بالا |
بیسواد |
ابتدایی |
راهنمایی |
متوسطه |
کارشناسی |
عالی |
مرد |
زن |
متأهل |
مجرد |
|
خیلی کم |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
کم |
0 |
6/1 |
0 |
0 |
0 |
2 |
8/0 |
0 |
0 |
0 |
4/2 |
4/0 |
7/0 |
متوسط |
2/10 |
9/10 |
3/3 |
20 |
1/8 |
2/10 |
3/6 |
2/9 |
2/6 |
2/7 |
12 |
1/9 |
7 |
زیاد |
22 |
8/18 |
7/36 |
20 |
1/35 |
2/30 |
3/17 |
1/29 |
25 |
4/27 |
3/19 |
3/26 |
5/24 |
خیلی زیاد |
7/67 |
8/68 |
60 |
60 |
8/56 |
1/57 |
6/75 |
7/61 |
8/68 |
4/65 |
3/66 |
2/64 |
8/67 |
|
94/0 |
21/0 |
65/0 |
45/0 |
بر اساس جدول10 میتوان گفت که بین گروهها از لحاظ میزان تجربه دینی تفاوت معنیداری دیده نمیشود. بدین معنا در میان همه افراد در گروههای مختلف، میزان تجربه دینی یکنواخت پراکنده شده است و در همه افراد میزان تجربه دینی در حد بالاست.
برای سنجش میزان عرفیشدن دین در نسلهای متفاوت، سؤالاتی در پرسشنامه ارائه شد. نتایج به دست آمده در جامعه به صورت جدول11 نشان داده میشود.
جدول شماره11: میزان اعتقاد به ارزشهای دینی عرفی
|
درصد |
فراوانی |
کاملا موافق |
1/1 |
4 |
موافق |
1/7 |
27 |
مردد |
1/32 |
122 |
مخالف |
6/31 |
120 |
کاملاً مخالف |
2/28 |
107 |
بر اساس جدول11 مشاهده میشود که درصد بسیار بالایی از افراد جامعه، نسبت به این ارزشهای عرفیگرا مخالفت نشان دادهاند و 1/32 درصد از افراد در دادن پاسخ به این گویهها مردد بودهاند و درصد کمتری از آنان با این ارزشها موافق بودهاند.
در مرحله بعدی برای مشخص نمودن دیدگاههای افراد در مورد ارزشهای عرفیگرا در سه نسل، به ارائه جدول دوبعدی مبادرت نمودهایم، و سطح معنیداری آن را با استفاده از آزمون آنووا مشخص نمودیم.
جدول شماره12: میزان اعتقاد به ارزشهای دینی عرفیگرا در سه نسل
|
نسل |
||
نسل اول |
نسل دوم |
نسل سوم |
|
کاملاً موافق |
0 |
25 |
75 |
نسبتاً موافق |
1/11 |
37 |
9/51 |
مردد |
27 |
8/32 |
2/40 |
مخالف |
35 |
35 |
30 |
کاملاً مخالف |
2/40 |
6/34 |
2/25 |
سطح معنیداری |
00/0 |
بر اساس جدول دوبعدی شماره 12 مشخص شد که در سه نسل تفاوت معنیداری در باورهای دینی عرفیگرا وجود دارد. با استفاده از آزمون توکی و میانگین مشخص شد که نسل سوم به ارزشهای عرفیگرا خیلی بیشتر از نسل اول اعتقاد دارند.
در پایان در یک جمعبندی برای مقایسه، میانگین میزان دینداری در ابعاد مختلف را به صورت درصد نشان دادیم؛ که به صورت نمودار شماره1 نشان داده شده است:
نمودار شماره1: میانگین میزان دینداری در ابعاد مختلف
بحث و نتیجهگیری
در این مقاله، به مقایسه میزان دینداری در ابعاد مختلف آن پرداختیم. بر اساس یافتههای حاصله میانگین نمرات افراد جامعه در ابعاد مختلف میزان دینداری به یک اندازه نبوده است. بیشترین نمرات احتساب شده، به ترتیب به ابعاد تجربه دینی،آگاهی دینی، باورهای دینی، اخلاق دینی و در نهایت به مناسک دینی تعلق گرفته است. این نتیجه مشخص میکند که بر مبنای تئوری برگر، سکولاریسم فردی اتفاق نیفتاده است، چراکه افراد در بعد شخصی دین مثل تجربه دینی نمره بالایی را کسب نمودهاند، ولی در بعد اجتماعی مانند: انجام اعمال و مناسک و رعایت اخلاق دینی نمره کمتری دریافت نمودهاند و مشخص میشود که سکولاریسم اجتماعی تاحدودی و براساس گویههای مورد استفاده در این تحقیق، در جامعه اتفاق افتاده است. البته این به معنای کمرنگ شدن و کماهمیت شدن دین نیست، بلکه به نوعی تحولاتی است که در شیوه دینداری افراد به وقوع پیوسته است و بسیاری از اندیشندان آن را پیشبینی نمودهاند. چنانچه تیلور در تحلیل فرآیند تحولات دینی از منظر جیمز با او همآواز شده و معتقد است در جهان مدرن (به تعبیر جیمز؛ پسادورکیمی) ما شاهد خیل عظیمی از انسانها خواهیم بود که زندگی دینیای را دنبال میکنند که حول محور حال شخصی میچرخد که به تعبیر جیمز حیات دینی دستاول است (بکفورد، 1387: 59). از نظر جیمز، دین روزبهروز شخصیتر، باطنیتر، متعهدانهتر و پارسایانهتر شده و میشود و در نتیجه، از مسلک ها و مناسک نهادینه که به تعبیر او حیات دینی دست دوم به حساب میآیند، دورتر و دورتر میشوند (همان: 43).
از سوی دیگر، با توجه به این که کشور ایران جامعهای دینی با حکومتی دینی است، که موضوعات و مسائل دینی به صورت غیررسمی و رسمی در سنین مختلف آموزش داده میشود، قابل پیشبینی است که میزان آگاهی دینی در سطحی بالا باشد. بهعلاوه، نتایج میزان اعتقاد به ارزشهای دینی، نیز نشان داد که، افراد بیشتری به ارزشهایی که مربوط به اصول دین است اعتقاد داشتهاند و در مقابل افراد کمتری به احکام و رعایت آداب و مناسک دینی معتقد بودند. در بررسی تطبیقی بیننسلی میزان دینداری، برای سنجش سطح معنیداری، از آزمونهای مختلف استفاده شد و نتایج آزمون نشان داد که نسل اول میزان دینداری بیشتری را نسبت به دو نسل بعدی در این ابعاد اعتقادات دینی نشان داده است. همچنین نتایج حکایت از آن داشت که اگرچه به طور کلی میزان تمایل به ارزشهای عرفیگرا در جامعه کم است، ولی نسل سوم، نسبت به دو نسل قبل از خود، تمایلات عرفیگرای بیشتری دارد، که با این تحلیلهای نسلی اینگلهارت، که با اتکا به شاخصههایی نظیر پیشرفت تکنولوژیک، آموزش، ارتباطات و جهانیشدن صورت میگرفت، تطابق دارد. در عین حال اگر بخواهیم نسلهایی که بر حسب تحولات دوری جنگ و انقلاب از هم تفکیک شدهاند را مقایسه کنیم، میتوانیم تفکیک مذکور را تاحدی روا بدانیم.
نسل انقلاب، به میزان زیادتری پایبندی خود را به ارزشها و ابعاد دینداری، که نقش مهمی در شکلدادن به رفتارها و اجتماعات و فرآیند انقلاب داشت، از خود نشان داده است.
نسل دوم نسلی است که در دوران جنگ مشارکت فعال داشته است. دورانی که ارزشهای دینی و پساانقلابی بیش از هرزمان دیگری مقدس شمرده میشد و ارزش و محرکی قوی برای دفاع از کشور و آرمانهای نظام به حساب میآمد. در حقیقت، این نسل با تجربه ویژه و تکرارنشدنی در سنگرهای جنگ و فضای معنوی فراگیر آن، که منبعث از فرهنگ جهاد و شهادت شیعی بود، از نسل پیشین خود و بالاخص نسل پس از خود تفاوت یافت.
نسل سوم، نسلی است که یک دوره تاریخی جدید را بدون تجربه انقلاب یا جنگ سپری میکند، اما همچنان با مسائل و بحرانهای پس ازجنگ دست و پنجه نرم میکند و مطابق با دیدگاه بودلر، با محرک تنوعطلبی، مایل است با ایجاد یک موقعیت جدید و اصلاحات در وضعیت و هویت کنونی خود، ارزشهایی را تثبیت کند که در سطح جهانی مطلوب شمرده میشود (بودلر، 1962: 211). یکی از ثمرات چنین وضعیتی عرفیگرایی است که در نسل سوم مورد بررسی در این مقاله بیش از دو نسل پیشین وجود داشت.
منابع
Cline, B. C., & J. M. Richards (1965), "A Factor analytic study of religious belief and Behavior", Journal of Personality and Social Psychology, No1: 557-565