تحلیلی بر علل و پیامدهای شکل گیری مناطق حاشیه نشین با نگرش ویژه بر شهر خمین

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشگاه تبریز

2 پیام نور محلات

چکیده

پدیده حاشیه‌نشینی پدیده­ای شهری است که با توجه به رشد شهرنشینی بی‌رویه در جهان، ایران و وجود مهاجرت‌های روستا ـ شهری شکل گرفته و گسترش یافته است، حاشیه‌نشینی به عنوان برهم زننده تعادل فیزیکی شهرها، نشان‌دهنده توسعه ناموزون شهری و منطقه­ای است و دغدغه بسیاری از متخصصین شهری، جامعه‌شناسان، معماران و غیره است. در این تحقیق حاشیه­نشینی در شهر خمین مورد بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق از نوع پیمایشی است. جامعه آماری تحقیق را حاشیه‌نشینان شهر خمین تشکیل داده­اند و از میان کل جمعیت حاشیه­نشین شهر خمین 384 نفر بر اساس فرمول کوکران تعیین شده‌اند. نتایج پژوهش نشان داد که مهاجرت از روستاها به اطراف شهر خمین مهم‌ترین عامل حاشیه­نشینی بوده است و پس از آن پس­ران­های شهری مانع ورود افراد به شهرها شده است. همچنین احساس حاشیه­نشینی بر حسب جنسیت افراد متفاوت نیست و زنان و مردان، به لحاظ احساس حاشیه­نشینی، وضعیت یکسانی دارند. همچنین در بحث پیامدهای ناشی از این پدیده (حاشیه­نشینی) مشخص شد که بین گرایش به مشارکت و احساس حاشیه­نشینی رابطه معنی­دار و معکوسی وجود دارد.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

A Survey of The Causes and the Consequences of the Slum Areas Formation with Special Attitudes Towards the City of Khomein

نویسندگان [English]

  • Mohammadbagher AlizadehAghdam 1
  • Hamideh Mohammadamini 2
1
2
چکیده [English]

The urban squatter settlements is an urban phenomenon which is formed and developed by uncontrolled and irregular urbanization growth in the world and in Iran as well and also by migration from the villages towards the cities. Urban squatter settlements, as an unbalancing factor in the urban physical equilibrium, is a sign of irregular growth in the cities and the regions and many of the urbanization experts, sociologists and architects have dealt with it. In the current study as well, urban squatter settlements in the suburbs of the city of Khomein has been studied. The study methodology in the current study is of applied research type and the information and the data collection is of the scaling type. The study population are the people(384persons) who Lives in the slum areas in the city of Khomein, Iran. The study results show that the migration from the villages to the suburbs of the city of Khomein can be considered as the most important reason for the urban squatter settlements and then the cities hindrances has acted as a barrier for their entrance to the cities. Moreover, the urban squatter settlements feeling does not differ based on the people’s gender and both men and women have the same feeling regarding the urban squatter settlements phenomenon. Also, about the subject of consequences resulting from this phenomenon (urban squatter settlements) it has become cleared that there is a significant and inverse relationship between the tendencies to take part in and urban squatter settlements feelings of these migrates.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Urban Squatter Settlements
  • Migration
  • Tendency to Social Participation
  • Tendency to Political Participation

تحلیلی بر علل و پیامدهای شکل­گیری مناطق حاشیه­نشین با نگرش ویژه بر شهر خمین

محمدباقرعلیزاده اقدم[1] ، حمیده محمّدامینی[2]

)تاریخ دریافت:  18/12/90   تاریخ پذیرش:31/4/91(

چکیده

پدیده حاشیه‌نشینی پدیده­ای شهری است که با توجه به رشد شهرنشینی بی‌رویه در جهان، ایران و وجود مهاجرت‌های روستا ـ شهری شکل گرفته و گسترش یافته است، حاشیه‌نشینی به عنوان برهم زننده تعادل فیزیکی شهرها، نشان‌دهنده توسعه ناموزون شهری و منطقه­ای است و دغدغه بسیاری از متخصصین شهری، جامعه‌شناسان، معماران و غیره است. در این تحقیق حاشیه­نشینی در شهر خمین مورد بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق از نوع پیمایشی است. جامعه آماری تحقیق را حاشیه‌نشینان شهر خمین تشکیل داده­اند و از میان کل جمعیت حاشیه­نشین شهر خمین 384 نفر بر اساس فرمول کوکران تعیین شده‌اند. نتایج پژوهش نشان داد که مهاجرت از روستاها به اطراف شهر خمین مهم‌ترین عامل حاشیه­نشینی بوده است و پس از آن پس­ران­های شهری مانع ورود افراد به شهرها شده است. همچنین احساس حاشیه­نشینی بر حسب جنسیت افراد متفاوت نیست و زنان و مردان، به لحاظ احساس حاشیه­نشینی، وضعیت یکسانی دارند. همچنین در بحث پیامدهای ناشی از این پدیده (حاشیه­نشینی) مشخص شد که بین گرایش به مشارکت و احساس حاشیه­نشینی رابطه معنی­دار و معکوسی وجود دارد.

کلمات کلیدی: حاشیه­نشینی، مهاجرت، گرایش به مشارکت اجتماعی، گرایش به  مشارکت سیاسی.

 

بیان مسئله

تاریخچه حاشیه­نشینی در جهان به نوعی به انقلاب صنعتی و به تبع آن به رشد شهرها  گره خورده است. حاشیه‌نشینی چه در کشورهای توسعه‌یافته و چه در کشورهای در حال توسعه، مستقیماً متأثر از نحوة صنعتی شدن شهرها بوده است. در کشورهای توسعه‌یافتة کنونی، ابتدا کارخانه‌ها به علت نیازشان به منابع آنی و امکانات حمل ونقل در درون شهرها ایجاد شدند و به همین سبب مهاجرین روستایی و طبقات فقیر شهری را به مرکزشهرها کشاندند. با انتقال کارخانه‌ها به بیرون شهرها و توسعة حومه‌نشینی برای طبقات متوسط و بالای جامعه، فقرا در مراکز شلوغ و کثیف شهری باقی ماندند تا آنچه ما امروزه از آن، به عنوان« حاشیه‌نشینی» یاد می‌کنیم، نه در اطراف شهر، بلکه در مراکز شهرهای بزرگ پدید آمد (ممتاز، 1379: 46-48). ولی در کشورهای در حال توسعه مانند ایران، که صنعت نه محصول توسعه درون­زا، بلکه وارداتی بوده است، حاشیه‌نشینی از همان آغاز به اطراف شهرها هدایت شد.( پیران، 1380: 31) و مهاجران وارد شده از روستاها و شهرهای کوچک به خاطر گران بودن زمین شهری در اطراف شهرها ساکن شدند.

            شروع این پدیده در ایران تقریباً به دهه 40 و خصوصاً پس از اصلاحات ارضی باز می­گردد، که سبب شد مهاجرت روستا-شهری افزایش یابد. این در حالی است که پس از وقوع انقلاب نیز بر اثر تحولات صورت گرفته در این مقطع، شروع جنگ عراق علیه ایران و تداوم سیاست تمرکزگرایی  به تداوم شهرنشینی بی­رویه و به تبع آن افزایش حاشیه­نشینی در شهرها و به ویژه شهرهای بزرگ منجر شد.

            خمین نیز از جمله شهرهای ایران بوده است که مثل بسیاری از شهرهای ایران در دو سه دهه اخیر شاهد تجربه این پدیده در پیرامون خود بوده است. رشد شهرنشینی ناشی از مهاجرت و به تبع آن ساخت‌وسازهای بی­رویه و غیرقانونی، موجب گسترش حاشیه نشینی در اطراف شهر خمین شده است. بنابراین مقاله حاضر به دنبال بررسی پدیده حاشیه نشینی در شهر خمین بوده است.

چارچوب نظری

مفهوم حاشیه‌نشینی معانی و اسامی گوناگونی برای خود دارد و اغلب، به مساکن فاقد خدمات و نیازهای اولیه انسانی اطلاق می‌شود (گروبر و دیگران، 2005: 3). ظاهراً اولین تعریفی که دربارة حاشیه‌نشینی ارائه شده است، به سال 1812 برمی‌گردد که در آن، حاشیه‌نشینی به مکان‌های شلوغ و مراکز جرم‌خیز اطلاق می‌شد. به‌هرحال، طی دهة 1830 تا 1840، فقرا در چنین مناطقی زندگی می‌کردند. حاشیه‌نشینی در دورة کلاسیک، منطقه‌ای بدنام و متمایز از سایر مناطق بود. در این دوره، اصلاح­گرایان بیشتر با چارلز بوت[3] موافق بودند که مناطق حاشیه‌نشین را معجونی از خانه‌های فرسوده، با تراکم زیاد جمعیتی، فقر و ضعف تعریف می‌نمود. برای لیبرال‌های قرن نوزدهم، ابعاد اخلاقی مسئله اهمیت داشت. از نظر اینان، مناطق حاشیه‌نشین بیش از همه، به عنوان مکان‌هایی با پسمانده‌های اجتماعی و فساد و مراکز غیراخلاقی و شلوغ بوده است. هر چند بعدها محققین و نویسندگان عرصه حاشیه‌نشینی، تعریف کلاسیکی از حاشیه‌نشینی را مد نظر داشتند - مناطقی با تراکم زیاد جمعیتی، فقر و خانه‌های غیررسمی، دسترسی نابرابر به آب سالم و لوله کشی‌شده و تصرف غیرقانونی زمین، ولی افتراهای عصر ویکتوریایی را کنار گذاشتند( دیویس، 2004: 13). شرادر[4] ( 2004) نیز به ویژگی غیررسمی حاشیه‌نشینی اشاره می‌کند که نتیجه‌ای از موقعیت ساکنان غیر قانونی، اما غالباً قابل تحمل است (گروبر، 2005: 3).

            حاشیه­نشینی به عنوان یک مسئله اجتماعی پیچیده در بستری از تعاملات که متأثر از عوامل بسیاری است شکل می­گیرد، که بعضاً تشخیص بسیاری از این عوامل بسیار دشوار است. در این زمینه، پل میدوز[5]، مهاجرت را عامل اصلی حاشیه‌نشینی در کشورهای در حال توسعه می‌داند و معتقد است که در کشورهای در حال توسعه، شهرهای بزرگ مناطق حاشیه‌نشین درند. این شهرها با سیل عظیم مهاجرین روستایی رو‌به‌رو هستند و شهر به عنوان متوقف‌کننده در مورد آنها عمل می‌نماید. بعضی از مهاجرین خوشبخت، می‌توانند از دروازه‌های طلایی شهر عبور کنند و خود را با شهر تطبیق دهند، ولی بعضی از آنها نمی‌توانند با شهر سازگاری پیدا کنند و درنتیجه، پشت دروازه‌های شهر مناطق حاشیه‌نشین را تشکیل می‌دهند. تعداد افراد در حاشیه‌ها و خصوصیات آنها متفاوت است و اندازة حاشیه‌ها به محیط آنها و حجم مهاجرین بستگی دارد. همچنین فرهنگ و وضع حاشیه‌نشینان با افراد شهری تفاوت دارد، امروزه بیشترکشورهای در حال توسعه، یورش حرکت جمعیت از روستا به شهر را تجربه می‌کنند. نامتوازنی و نابرابری سطح زندگی در روستا و شهر خود   به حاشیه‌نشینی منجر می‌شود. مهاجرت روستاییان به شهرها، پس از مدتی شهرها را اشباع می‌کند و سازمان‌ها و مسئولین کنترل‌کنندة شهری نیز از پذیرش آنها عاجز می‌مانند و تعدادی از روستائیان، نمی‌توانند خود را با محیط وفق دهند و جذب حاشیه شهری می‌شوند (حسین‌زاده، نواح و اسماعیلی، 1387: 111 به نقل از زاهد زاهدانی، 1369).

       بحث‌های نظری دربارة مهاجرت روستایی به شهر، تاریخ طولانی دارد و پیشینه آن دست‌کم به دهة 1880 بازمی‌گردد که راونشتاین[6] طرح« قوانین مهاجرت» خود را پیشنهاد کرد. طبق این قوانین، مهاجر از منطقه‌ای که در آن، فرصت‌های کمتری وجود دارد، به مناطقی می‌رود که فرصت‌های زیادی در دسترس باشد. گزینش این منطقه به کمک عنصر فاصله انجام می‌پذیرد، زیرا مهاجر تمایل دارد به مکان‌هایی که نزدیک‌ترند مهاجرت کند ( پاپلی یزدی و رجبی سناجردی، 1382: 223).

       « نظریة جذب و دفع» که به نظریة تفاوت‌ها و کشش و رانش نیز معروف است، مبنای تئوریک خود را بر اندیشة توسعه ناهماهنگ شهر و روستا و تضاد میان این دو بخش از حیات بشری قرار می‌دهد (تقوی، 1371: 60).

       اورت اس لی در مقاله‌ای با عنوان« نظریة مهاجرت»، که در سال 1966 ارائه داد، دربارة حجم مهاجرت، جریان متقابل مهاجرت و خصوصیات فرد مهاجر نکاتی را بیان کرد. از نظر لی، مهاجرت به عنوان تغییر مکان دایمی یا موقت تلقی می‌شود و هیچ محدودیتی برای مسافت حرکت یا اختیاری و اجباری بودن ماهیت این عمل و هیچگونه تفاوتی میان مهاجرت داخلی و خارجی وجود ندارد.

       از دیدگاه لی، به طور کلی چهار عامل اصلی در مهاجرت دخیلند، که عبارتند از: عوامل موجود در مبدأ، عوامل موجود در مقصد، موانع موجود در جریان مهاجرت از مبدأ به مقصد، و عوامل شخصی. در هر مبدأ و مقصدی، مجموعه‌ای از عوامل مثبت( جاذبه­ها) و عوامل منفی( دافعه­ها) وجود دارند که در نگاه داشتن فرد در یک منطقه یا مهاجرت او موثرند؛ مثلاً برخورداری مقصد از وجود امکانات آموزشی، اشتغال و درآمد بیشتر در مقایسه با مبدأ، مهاجرت را تشویق می‌کند و برعکس آلودگی محیط زیست، بالا بودن سطح هزینه‌های زندگی، دوری از خانواده و محیط و فرهنگ بومی از عوامل دافعه مهاجرتند.

       مهاجر با مقایسة عوامل جاذبه و دافعه در مبدا و مقصد، تصمیم می‌گیرد  مهاجرت کند. عناصر مثبت فرد را نگه می‌دارد و دیگران را از مناطق دیگر جذب می‌کند و برعکس، علائم منفی افراد را به مهاجرت وادار می‌کند، صفر نیز جزو عوامل خنثی است، یعنی جزو عوامل جاذبه یا دافعه محسوب نمی‌شود. حجم ناخالص مهاجرت به میزان عوامل منفی و مثبت در مبدأ و مقصد بستگی دارد.

       عوامل دیگری که در مهاجرت تاثیر می‌گذارند عوامل شخصی‌اند، نظیر سن مهاجر، جنس مهاجر، میزان مهارت مهاجر، و یا نژاد و وابستگی سیاسی و تعلقات قومی مهاجر( پاپلی یزدی و رجبی سناجردی، 1382: 229).

       اگر مهاجرت را از علل رشد و گسترش حاشیه‌نشینی بدانیم، مشارکت اجتماعی و کیفیت آن از پیامدهای حاشیه­نشینی است. مشارکت در امور شهر و محله از جمله مواردی است که در کیفیت زندگی و سالم‌سازی محیط نقش اساسی دارد. از نظر میلبراث و گوئل مشارکت به چهار عامل بستگی دارد: انگیزه، موقعیت اجتماعی، ویژگی­های شخصی و محیط اجتماعی/ سیاسی؛ مثلا هراندازه فرد بیشتر در معرض انگیزه‌های سیاسی مانند بحث درباره سیاست بوده باشد و یا به اطلاعات سیاسی دسترسی داشته باشد، احتمال مشارکت سیاسی او بیشتر می­شود. موقعیت اجتماعی که با میزان تحصیلات، محل سکونت، طبقه و قومیت سنجیده می­شود که بر میزان مشارکت بسیار تأثیرگذار است. محیط یا زمینه نیز بسیار مهم است، از این نظر که مثلاً فرهنگ سیاسی ممکن است مشارکت یا اشکال خاصی از مشارکت که پسندیده است( مثل شرکت در انتخابات)را تشویق کند یا مانع آن شود ( برداشت آزاد از راش، 1377: 135).

 

در بحث میلبراث، بر تأثیر دو مجموعه مهم از عوامل مربوط به مشارکت فردی در امور سیاسی تأکید می­شود:

1)      وضعیت( پایگاه) اقتصادی– اجتماعی

2)      مرکزیت اجتماعی

 افرادی که سیاست­ها و برنامه­های حکومت را با علائق و منافع خود مرتبط می­دانند و بر این باورند که با اعمال‌شان به طور انفرادی یا جمعی می­تواند بر تصمیمات حکومت اثر بگذارند، می‌کوشند این اثرگذاری را داشته باشند. تحصیلات عالی، وضعیت اجتماعی و درآمد غالبا با این برداشت­ها و شیوه تفکری همراهند.

وضعیت اقتصادی- اجتماعی بالاتر، خود راهی به سوی سیاست می­باشد

            مرکزیت اجتماعی راه دوم است. افرادی که زمانی طولانی مقیم یک جامعه‌اند، اموال و املاکی دارند، عضو سازمان‌های مختلفند، و یا به تعبیر دیگر افرادی که کاملاً با جامعه خود آمیخته شده و هماهنگ‌اند به احتمال زیاد به لحاظ سیاسی/ اجتماعی فعال خواهند بود (فیروزجائیان،1380).

میزان مشارکت بیشتر

میزان مشارکت کمتر

 تحصیلات بیشتر و به ویژه آموزش عالی

تحصیلات کمتر، به خصوص تحصیلات ابتدایی یا متوسطه

طبقه متوسط

طبقه کارگر/ پایین

مردان

زنان

مسن­ترها به ویژه میان سالان

جوان­ترها

متأهل

مجرد

ساکنان شهری

ساکنان روستایی

اقامت طولانی مدت

اقامت کوتاه­تر

مشارکت اجتماعی و عضویت در گروه‌ها و سازمان­ها

مشارکت اجتماعی کمتر یا عضویت در گروه‌های هم‌ستیز

اکثریت قومی

اقلیت­های قومی

جدول1: نظر میلبراث و گوئل در مورد مشارکت

 

پیشینه­ای بر تحقیقات و مطالعات حاشیه­نشینی

صنعتی شدن، وقوع تحولات شهری توسعه سریع و ناموزون شهرنشینی مهاجرت­های فزاینده روستاییان به شهرها عوارضی از جمله، فاصله طبقاتی، تجمع ثروت در دست عده­ای و فقر عده­ای کثیر، حاشیه­نشینی و سکونت در شهرها را در پی داشته است. در ایران روند این پدیده( حاشیه­نشینی) بعد از وقوع اصلاحات ارضی و ناکارآمدی اقتصاد کشاورزی روستاها به وقوع پیوست؛ چنان که در یک بررسی گسترده، که در 1351 در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران انجام شد، مشخص گردید که 91 درصد از سرپرست‌های خانواده­های حاشیه­نشین در تهران، روستایی بوده­اند و 72درصد آنان قبلاً  در شمار دهقانان بودند و 59 درصد از آنها خرده مالک بوده­اند.

-         «حاشیه­نشینی، علل و ناهنجاری­های کالبدی، اقتصادی و اجتماعی آن» عنوان پایان نامه­ای است که نصیری در سال 1383 تالیف کرد. محقق در این پژوهش بر این باور است که توسعه فیزیکی شهرها از مشکلات شهر و شهرنشینی در دوران معاصر است که طی آن محدوده فیزیکی شهر افزایش می­یابد و به تبع آن مشکلاتی از جمله حاشیه نشینی را به وجود می­آورد و در پایان محقق به این نتیجه رسیده است که از جمله مهم‌ترین عوامل رشد و گسترش حاشیه­نشینی در منطقه مورد مطالعه( شهر زاهدان)، مهاجرت بی‌رویه افاغنه به این شهر و نرخ بالای رشد جمعیت در آن بوده است.( نصیری: 1383).

- «تحلیلی بر علل ساختاری مهاجرت، شهرنشینی و اسکان غیررسمی در ایران با نگرش ویژه بر کلان‌شهر مشهد» عنوان مقاله­ای است که خاکپور و هادی‌زاده بزاز در سال 1391 نوشتند. نتایج تحقیق این دو محقق نشان می­دهد که با برنامه­ریزی منسجم و توزیع عادلانه سرمایه، جمعیت و فرصت‌های اقتصادی می­توان موجبات تعادل فضایی و کاهش مهاجرت به شهرهای بزرگ و به تبع‌آن اسکان غیررسمی را کاهش داد.( خاکپور و هادی‌زاده بزاز، 1391: 97).

- «حاشیه­نشینی و مسائل اجتماعی و فرهنگی آن در شهرها»( مطالعه موردی محله غلام تپه شهرستان آزاد شهر) نام مقاله­ای است که در سال 1390 شریفی­نیا نوشت و در این مقاله به منظور بررسی پدیده حاشیه­نشینی و مسائل اجتماعی و فرهنگی آن در شهرها، از شاخص­های مربوط به مسائل اجتماعی و فرهنگی که شامل فقر، مشارکت اجتماعی، تنوع فرهنگی استفاده کرده است و در نهایت به این نتیجه رسیده است که همه شاخص­های مربوط به مسائل اجتماعی و فرهنگی معنادار است و بر متغیر حاشیه­نشینی تأثیرگذار می‌گذارد. (شریفی‌نیا،1391: 94).

فرضیههای تحقیق

بین توجیهات مهاجرتی و احساس حاشیه­نشینی رابطه معناداری وجود دارد.

میانگین احساس حاشیه‌نشینی بر حسب جنسیت افراد تفاوت معنی‌داری دارد.

بین گرایش به مشارکت اجتماعی با احساس حاشیه­نشینی رابطه وجود دارد.

 

روش تحقیق

             تحقیق در این پژوهش از نوع کاربردی است، وجود هدف و مقصود خصیصه­ای است که سبب می‌شود کوشش افراد برای کسب اطلاعات و دانش به تحقیق کاربردی منجر شود. دانشی که از این طریق به دست می‌آید راهنما و دستورالعملی برای فعالیتهای عملی خواهد بود، لیکن این خصیصه سبب شده است که یافته­های تحقیق کاربردی،  به میزان زیادی قائم به زمان و مکان باشد. روش اجرای تحقیق نیز به روش پیمایشی[7]  است. همچنین از نظر وسعت این پژوهش پهنانگر و از  نظر زمانی بررسی مقطعی است که در زمان خاصی( 1389-90) انجام گرفته است. جامعه آماری این تحقیق، حاشیه­نشینان شهر خمین بوده­اند که برای مطالعه آنها 384 نفر به طریق فرمول کوکران انتخاب شده‌اند و به شیوه نمونه­گیری خوشه­ای چندمرحله­ای، بررسی شده‌اند.( نمونه­گیری خوشه­ای به این شکل بوده است که ابتدا مناطق حاشیه‌نشین مشخص گردیدند، سپس از هر منطقه، محله­هایی و بعد از هر محله، کوچه­هایی و در نهایت از هر کوچه خانه‌هایی به شکل تصادفی  انتخاب و فردی از آن خانه­ها به پرسش‌نامه تحقیق جواب داده­اند).    

 

 

           تجزیه و تحلیل داده­ها در این مطالعه در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی صورت گرفته است. در سطح آمار توصیفی با استفاده از شاخص­های آماری نظیر فراوانی، درصد، ،و میانگین به تجزیه و تحلیل داده­ها پرداخته شده است. در سطح استنباطی متناسب با سطح سنجش داده­ها و فرضیه ها، آزمون­های آماری از نوع آزمون­های پیرسون، t برای دو گروه مستقل استفاده شده است. ابزار تجزیه و تحلیل نرم­افزار spss بوده است.

معرفی جامعه آماری

جامعه آماری پژوهش حاضر مناطق سه­گانه حاشیه­نشین خمین استکه این مناطق به صورت کمربندی سراسری و ممتد در جنوب، جنوب غربی و شمال شرق این شهر واقع شده است. نام این مناطق عبارتند از:

  1. منطقه گوشه،احمد آباد( عظیم)
  2. منطقه فیروزآباد
  3. منطقه محسن‌آباد

با توجه به عکس‌های هوایی تهیه‌شده از این مناطق، بزرگ‌ترین منطقه حاشیه­نشین، منطقه گوشه و کوچک‌ترین آنها محسن‌آباد است. همچنین وجه تسمیه این مناطق به این نام‌ها نیز به علت روستاهایی بوده است که در اطراف این مناطق واقع شده­اند. چنان که از تحقیق میدانی این پژوهش برمی­آید، می­توان علت اصلی شکل­گیری این مناطق را پایین بودن قیمت زمین نسبت به خود شهر دانست، که این عامل تقریباً مهم‌ترین و موثرترین محرک در شکل­گیری این مناطق بوده است.

 

نتایج تحقیق

مناطق حاشیهنشین شهر خمین تراکم زیاد جمعیتی در مناطق و خانوارها بوده دارد؛ همچنین استفاده از مصالح کم‌دوام و فقدان فضاهای سبز و باز عمومی در سطح محله­های این مناطق و دسترسی سخت واحدهای مسکونی این مناطق به شبکه­های اصلی شهری از ویژگی­های کلی این مناطق است. 

نتایج توصیفی تحقیق نشان می­دهد که 2/69 درصد از ساکنین  مناطق حاشیه­نشینی از روستاها به این مناطق مهاجرت کرده‌اند، 6/24 درصد نیز از سایر شهرها و یا  از سایر مناطق شهر به این سکونت‌گاه­ها آمده­اند. بنابراین اکثریت ساکنین روستاییانی هستند که به شهر خمین مهاجرت کردند و از طرفی به دلیل ضعف بنیه اقتصادی و گران بودن زمین و مسکن در شهر خمین نتوانستند به متن و داخل شهر وارد شوند و ناگزیر در حاشیه زندگی می‌کنند.

            مطالعه سطح سواد و تحصیلات ساکنین در این مناطق نشان می­دهد که اکثریت آنها ( 1/67 درصد) تحصیلات ابتدایی و پایین­تر دارند.( 4/30% بی­سواد، 7/36% دارای تحصیلات ابتدایی) در حالی که فقط درصد کمی تحصیلات بالاتر داشته‌اند( 26% سطح راهنمایی،2/4% در سطح متوسطه، 8/1% دیپلم ،و 6% فوق‌دیپلم و بالاتر تحصیل کرده­اند).

            نتایج توصیفی نشان داد که  6/46 درصد از افراد مورد مطالعه، مالک زمین و ساختمان مسکونی‌شان بوده­اند و 6/26 درصد مستأجر، 1 درصد ساختمان متعلق به خودشان، ولی مالکیت زمین از آن فرد دیگری بوده است. 6/1% ساختمانشان مالکی نداشته و مجانی در آن زندگی می­کرده­اند و 4/3% خانه متعلق به اقوامشان بوده است و آنها در آن اجاره­نشین­اند. 1/21% خانه متعلق به اقوامشان بوده است و آنها در آن مجانی زندگی می‌کرده­اند.

            مطالعه وضعیت شغلی ساکنین مناطق حاشیه شهر خمین نشان می­دهد که حدود 8/19% از ساکنین این مناطق کارگر روزمزد و 7/4% شاغل در بخش دولتی و 6/7% شاغل در بخش خصوصی و 5/12% از آنها کشاورز و 1/47% از آنها خانه­دار( زنان) و 3/8% از آنها بیکار بوده و شغلی نداشته­اند.

            با توجه به نوع مشاغلی که عنوان شد، افراد پاسخگو یا فاقد شغل‌اند، یا کارگر یا خانه­دار و یا شاغل در بخش خصوصی­اند، که همه این مشاغل تقریباً فاقد امنیت شغلی و درآمد بالاست. این موضوع به خوبی در وضعیت درآمد ساکنین منعکس شده است و به ضعف بنیه اقتصادی آنها منجر شده است. از نظر درآمد حاصل از شغل 5/25% پاسخگویان درآمدی کمتر از 150 هزار تومان و 6/39% از آنها درآمدی معادل با 150 تا 300 هزار تومان داشته­اند و 8/31% از آنها درآمدی بین 300 تا 450 هزار تومان داشته­اند و تنها 1/3% از این افراد درآمدی بالاتر از 450 هزار تومان دریافت می­کرده­اند.

            با توجه به اطلاعات به دست آمده از پاسخگویان 5/38% از آنان شیوه جبران تفاوت درآمد و هزینه­های خود را با قرض کردن از دیگران، 9/18% از آنها هزینه­های خود را به کمک اقوام و 1/12% از آنها تحت پوشش سازمان کمیته امداد بوده­اند و 17% از طریق تولیدات خانگی و 5/13% نیز روش­های دیگر را برای تأمین جبران تفاوت درآمد و هزینه­های خود بیان کرده‌اند.

 

حاشیهنشینی و توجیهات مهاجرتی

برای بررسی رابطه­ بین احساس حاشیه نشینی و توجیهات مهاجرتی، با توجه به اینکه نوع متغیرهای به کار رفته برای سنجش این آزمون از نوع فاصله­ای بوده­اند، از آزمون r پیرسون استفاده شده است. در این فرضیه متغیر مستقل توجیهات مهاجرتی است که شاخص‌های سنجش آن، پایین بودن قیمت زمین، نزدیکی به محل کار، کسب شغل بهتر، بیکاری در منطقه قبلی، و دستیابی به درآمد بیشتر است. نتایج نشان می­دهد که احساس حاشیه‌نشینی در سطح معنی­داری 000/=sig با توجیهات مهاجرتی رابطه معنی­داری دارد. ضریب همبستگی 311/0 بود که رابطه مستقیم و متوسطی را بین احساس حاشیه­نشینی و توجیهات مهاجرتی نشان می‌دهد و  بیانگر این نکته است که با افزایش توجیهات مهاجرتی، احساس حاشیه­نشینی نیز افزایش می­یابد. نتایج بررسی این فرضیه در جدول 2 آورده شده است.

 

جدول2: نتیجه آزمون همبستگی رابطه بین توجیهات مهاجرتی و احساس حاشیه­نشینی

تحلیل همبستگی رابطه بین توجیهات مهاجرتی و حاشیه­نشینی

 

جاذبه­های مقصد مهاجرت

 

 احساس حاشیه­نشینی

ضریب همبستگی

311/0**

سطح معناداری

000/

تعداد مشاهدات

369

 

جنسیت و احساس حاشیه­نشینی

برای بررسی معنی­داری تفاوت میانگین احساس حاشیه­نشینی بر حسب جنسیت، با توجه به اینکه نوع متغیرهای به کار رفته برای سنجش این متغیر از نوع فاصله­ای و اسمی بوده­اند، از آزمون t استفاده شده است. نتایج توصیفی آزمون نشان می‌دهد که میانگین احساس حاشیه نشینی برای مردان (3/21) و برای زنان برابر با (5/21) بوده است و این نشان می­دهد که در بین زنان احساس حاشیه­نشین بودن بیشتر از مردان بوده است. اما نتیجه استنباطی آزمون با سطح معنی­داری 717/=sig که بیشتر از سطح معنی‌داری 05/0 است. نشان می­دهد تفاوت معنی­داری بین میانگین­ها وجود ندارد و زنان و مردان به لحاظ احساس حاشیه­نشینی در شرایط یکسانی قرار دارند. نتایج بررسی این فرضیه در جدول (3) آورده شده است.

 

جدول3 : نتیجه آزمون t دو گروه مستقل معنی­داری تفاوت بین جنسیت و احساس حاشیهنشینی

sig

df

t

تفاوت میانگین

تعداد مشاهدات

جنسیت

717/0

382

362/0-

3316/21

190

مرد

احساس حاشیه­نشینی

 

 

 

4588/21

194

زن

 

 

احساس حاشیهنشینی و گرایش به مشارکت اجتماعی

برای بررسی رابطه­ میان احساس حاشیه­نشینی با گرایش به مشارکت اجتماعی، با توجه به نوع متغیرها که فاصله­ای­اند، از r پیرسون استفاده شده است: در این فرضیه متغیر مستقل حاشیه­نشینی است که برای سنجش آن، از شاخص­هایی استفاده شده است همچون: موقعیت افراد به لحاظ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، روابط اجتماعی، برخورداری از امکانات شهری، و مشارکت در اداره شهر. همچنین برای سنجش متغیر گرایش به مشارکت اجتماعی، که در این فرضیه به عنوان متغیر وابسته فرض شده است، از شاخص‌هایی استفاده شده است، چون کار جمعی و مشارکتی ضریب اشتباهات را کاهش می­دهد؛ کار جمعی و مشارکتی موجب افزایش کارایی می­­شود. برای حل مشکلات باید از دیگران کمک گرفت. هر فردی مسئول زندگی و کار و بار خودش است نه مسئول مشکلات دیگران. شرکت در فعالیت­های مختلف فایده­ای ندارد، حاصل این همه کار چیست؟ می‌انگارند چه کار بکنیم چه نکنیم امور جامعه پیش می­رود، پس در فعالیت­های جمعی شرکت نمی­کنند چون گمان می‌کنند در بهبود امور تأثیرگذار نیستند.

            نتایج نشان می­دهد که احساس حاشیه­نشینی در سطح معنی­داری 015/=sig با گرایش به مشارکت اجتماعی رابطه دارد. ضریب همبستگی 127/0- بود  که نشان‌دهنده رابطه معکوس و ضعیفی بین احساس حاشیه­نشینی و گرایش به مشارکت اجتماعی وجود دارد و این بیانگر این است که با افزایش احساس حاشیه‌نشینی، گرایش به مشارکت اجتماعی در بین حاشیه­نشینان کاهش پیدا می­کند. نتایج بررسی این فرضیه در جدول 4 آورده شده است.

جدول4: نتیجه آزمون همبستگی رابطه بین گرایش به  مشارکت اجتماعی و احساس حاشیه­نشینی

 

مشارکت اجتماعی

 

احساس حاشیه­نشینی

ضریب همبستگی

127/0 -*

سطح معناداری

015/0

تعداد مشاهدات

365

بحث و نتیجه­گیری

شهرنشینی، به عنوان شیوه غالب سکونتی انسان قرن بیست‌و یکمی، امروزه با رشد شتابانی در حال گسترش است. رشد جمعیت شهرها تنها یک عامل از عوامل تأثیرگذار بر رشد شهرنشینی بوده است. تمرکزگرایی و توسعه ناموزون منطقه­ای نیز از جمله مواردی بوده است که زمینه را برای مهاجرت روستائیان به شهرها و به تبع آن، رشد و گسترش شهرها فراهم نموده است.  در این اثنا به دلیل پایین بودن سطح مهارت، تحصیلات و درآمد مهاجرین که به سبب بالا بودن قیمت زمین، امکان جذب شدن در متن شهر را از دست می‌دهند و از نظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در حاشیه مانده‌اند و جذب مناطق حاشیه‌ای شهر می‌شوند.

       چنان که نتایج توصیفی تحقیق نشان می‌دهد،  حدود 2/69 درصد از ساکنین این مناطق از روستا و در حدود 6/24 درصد از آنها از شهرها به این سکونت‌گاه­ها مهاجرت کرده­اند. پس اکثر حاشیه­نشینان شهر خمین منشأ روستایی دارند. همچنین 93درصد آنها تحصیلات راهنمایی و پایین‌تر از راهنمایی دارند.

            همچنین نتایج توصیفی نشان می‌دهد که شغل اکثر زنان حاشیه‌نشین خانه‌داری و شغل مردان کارگری و کار در بخش غیررسمی بوده است، همچنین بیش از 65 درصد حاشیه­نشینان درآمدی پایین‌تر از 300‌هزارتومان دارند.

            از آزمون فرضیه­های پژوهش این نکات برمی­آمد که بین جاذبه­های مهاجرت و احساس حاشیه­نشینی رابطه معناداری وجود دارد و این حکایت از آن دارد که هر اندازه  جاذبه­های مهاجرت افزایش یابد، میزان حاشیه­نشینی نیز، به عنوان پی­آیند آن، افزایش می­یابد که در راستای تحقیقات نصیری(1383) و هادی‌زاده بزاز و خاکپور (1391)، می­توان گفت مهاجرت و پس­ران­های شهری در این پژوهش به عنوان عوامل اصلی پدیدآورنده و تشدید‌کننده حاشیه‌نشینی در این سه منطقه مطالعه شده‌اند.

       آنچه از نتایج مربوط به پیامدهای حاصل از حاشیه‌نشینی بر­می­آید این نکته را ثابت می­کند که بین دو متغیر مشارکت اجتماعی و  احساس حاشیه­نشینی رابطه معکوسی وجود دارد و این شاید بدان معناست که با افزایش میزان حاشیه‌نشینی به لحاظ فیزیکی، احساس حاشیه­نشینی اجتماعی نیز به وجود می­آید که بر این فرضیه نیز در پژوهش­هایی  که شریفی‌نیا(1390) انجام داده تاکید شده است.

پس می‌توان گفت که افزایش توجیهات مهاجرتی موجب افزایش حاشیه­نشینی و  افزایش احساس حاشیه‌نشینی موجب کاهش مشارکت اجتماعی حاشیه­نشینان می­گردد. لذا برای کاهش حاشیه­نشینی توجه به توسعه متوازن منطقه­ای و عدم تمرکزگرایی خدمات و اشتغال در مناطق شهری امری اساسی است، تا جلوی مهاجرت­های بی­رویه و غیراصولی به شهرها گرفته شود.

 

منابع

  • پاپلی یزدی، محمدحسین،  رجبی‌سناجردی، حسین (1382)، نظریههای شهر و پیرامون، تهران: انتشارات سمت.
  • پیران، پرویز (1380)، «تحلیل جامعه شناختی از مسکن شهری در ایران»، نامه انجمن جامعهشناسی ایران، شماره 6: 27-48
  • تقوی، نعمت‌الله (1371)، نظریههای مهاجرت، تبریز: ستوده.
  • حسین‌زاده، علی‌حسین؛ نواح، عبدالرضا و اسماعیلی، مرتضی (1387)، «بررسی عوامل اجتماعی و اقتصادی مؤثر بر حاشیه‌نشینی در شهر بهبهان»، فصلنامه توسعه انسانی، شماره 4:  103-130
  • خاکپور، براتعلی و هادی‌زاده بزاز، مریم (1391)، «تحلیلی بر علل ساختاری مهاجرت، شهرنشینی و اسکان غیررسمی در ایران با نگرش ویژه بر کلانشهر مشهد»، دانشگاه مشهد: چهارمین کنفرانس مدیریت و برنامه­ریزی شهری.
  • راش، مایکل (1377)، جامعه و سیاست، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: سمت.
  • زاهد زاهدانی، سید سعید (1369)، حاشیهنشینی، شیراز: انتشارات دانشگاه شیراز.
  • شریفی­نیا، زهرا (1391)، «حاشیه­نشینی و مسائل اجتماعی و فرهنگی آن در شهرها»( مطالعه موردی: محله غلام‌تپه شهرستان آزادشهر)، دانشگاه مشهد: چهارمین کنفرانس مدیریت و برنامه­ریزی شهری.
  • فیروزجائیان گلوگاه، علی­اصغر (1380)، بررسی تأثیر وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی دانشجویان بر مشارکت سیاسی آنها، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز.
  • نصیری، یوسف (1383)، حاشیه­نشینی، علل و ناهنجاری­های کالبدی، اقتصادی و اجتماعی آن (مورد مطالعه کریم آباد زاهدان)، پایاننامه کارشناسی‌ارشد، دانشگاه سیستان و بلوچستان.
    • Davis, Mike, (2004), »Planet of Slums « (Urban Involution and the Informal Proletariat), New Left Review, No. 26. pp5-34
  • ممتاز، فریده (1379)، جامعهشناسی شهر، تهران: شرکت سهامی انتشار.
  • هاروی، دیوید (1973)، عدالت­اجتماعی و شهر، ترجمه فرخ حسامیان، محمدرضا حائری و بهروز منادی‌زاده، تهران: شرکت پردازش و برنامه‌‌ریزی شهری.
  • Gruber , Denis, et al (2005), “Living and Working in Slums of Mumbai”, Internet-Fassung, April, Otto-von-Guericke-Universität Magdeburg.


[1] . استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه تبریز، aghdam1351@yahoo.com

[2] . مدرس دانشگاه پیام نور محلات  

[3]. Charles Booth

[4]. Sherader

[5]. Paul Meadows

 

[6]. Ravenestein

[7] . survey method

  • پاپلی یزدی، محمدحسین،  رجبی‌سناجردی، حسین (1382)، نظریههای شهر و پیرامون، تهران: انتشارات سمت.
  • پیران، پرویز (1380)، «تحلیل جامعه شناختی از مسکن شهری در ایران»، نامه انجمن جامعهشناسی ایران، شماره 6: 27-48
  • تقوی، نعمت‌الله (1371)، نظریههای مهاجرت، تبریز: ستوده.
  • حسین‌زاده، علی‌حسین؛ نواح، عبدالرضا و اسماعیلی، مرتضی (1387)، «بررسی عوامل اجتماعی و اقتصادی مؤثر بر حاشیه‌نشینی در شهر بهبهان»، فصلنامه توسعه انسانی، شماره 4:  103-130
  • خاکپور، براتعلی و هادی‌زاده بزاز، مریم (1391)، «تحلیلی بر علل ساختاری مهاجرت، شهرنشینی و اسکان غیررسمی در ایران با نگرش ویژه بر کلانشهر مشهد»، دانشگاه مشهد: چهارمین کنفرانس مدیریت و برنامه­ریزی شهری.
  • راش، مایکل (1377)، جامعه و سیاست، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: سمت.
  • زاهد زاهدانی، سید سعید (1369)، حاشیهنشینی، شیراز: انتشارات دانشگاه شیراز.
  • شریفی­نیا، زهرا (1391)، «حاشیه­نشینی و مسائل اجتماعی و فرهنگی آن در شهرها»( مطالعه موردی: محله غلام‌تپه شهرستان آزادشهر)، دانشگاه مشهد: چهارمین کنفرانس مدیریت و برنامه­ریزی شهری.
  • فیروزجائیان گلوگاه، علی­اصغر (1380)، بررسی تأثیر وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی دانشجویان بر مشارکت سیاسی آنها، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز.
  • نصیری، یوسف (1383)، حاشیه­نشینی، علل و ناهنجاری­های کالبدی، اقتصادی و اجتماعی آن (مورد مطالعه کریم آباد زاهدان)، پایاننامه کارشناسی‌ارشد، دانشگاه سیستان و بلوچستان.
    • Davis, Mike, (2004), »Planet of Slums « (Urban Involution and the Informal Proletariat), New Left Review, No. 26. pp5-34
  • ممتاز، فریده (1379)، جامعهشناسی شهر، تهران: شرکت سهامی انتشار.
  • هاروی، دیوید (1973)، عدالت­اجتماعی و شهر، ترجمه فرخ حسامیان، محمدرضا حائری و بهروز منادی‌زاده، تهران: شرکت پردازش و برنامه‌‌ریزی شهری.
  • Gruber , Denis, et al (2005), “Living and Working in Slums of Mumbai”, Internet-Fassung, April, Otto-von-Guericke-Universität Magdeburg.