نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
دانشگاه تهران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
This paper studies the extent of ethnic nationalism among the Turkmen students and investigates factors which led to the persistence of nationalistic attitude in their view. Andrew Heywood theories are employed to study the complexity and contradictory aspects of nationalism. Hence three types of nationalism are presented for further steps of study. We expect to have the ethnic nationalism in Golestan province being weakened, but it was not the case. Four variables are introduced to investigate the persistence of ethnic nationalism: recognition of ethnic identity, unequal distribution of economic, political and social opportunities, having the social demographic variables controlled. The results show significant relation of independent variables with independent ones. dependent variables are gender, marital status, recognition of ethnic identity, unequal distribution of economic, political and social opportunities.
کلیدواژهها [English]
ناسیونالیسم قومی و عوامل مؤثر بر آن
(مورد مطالعه: دانشجویان ترکمن استان گلستان)*
حمیدرضا جلائیپور**
صدیقه نظرعباسی***
تاریخ دریافت: 30/3/1390 تاریخ پذیرش: 18/10/1390
چکیده
این پژوهش، به بررسی میزان گرایش به ناسیونالیسم قومی در میان دانشجویان ترکمن و بررسی عواملی که از نظر آنها به تداوم گرایش ناسیونالیستی منجر شده، پرداخته است. همچنین برای بررسی پیچیدگی و ابعاد تناقضآمیز ناسیونالیسم، از آرای اندرو هیوود بهره گرفته شده و با ارائه سه گونه ناسیونالیسم، موضوع تحقیق مورد واکاوی قرار گرفته است. فرضیه تحقیق بر این بود که ناسیونالیسم قومی در استان گلستان ضعیف شده باشد که این فرضیه اثبات نگردید. سپس تداوم ناسیونالیسم قومی را با چهار متغیر رسمیتبخشیدن به هویت قومی، توزیع نابرابرانۀ فرصتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، (به همراه متغیرهای زمینهای) در پیمایش مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بدست آمده وجود رابطۀ معنیدار بین متغیرهای مستقل (جنسیت، وضعیت تأهل، رسمیت بخشیدن به هویت قومی، توزیع نابرابرانۀ فرصتهای اقتصادی، توزیع نابرابرانۀ فرصتهای سیاسی و توزیع نابرابرانۀ فرصتهای اجتماعی) و متغیر وابسته، یعنی ناسیونالیسم قومی را تأیید میکند.
کلمات کلیدی: ناسیونالیسم مدنی- ملی، ناسیونالیسم فرهنگی- ملی، ناسیونالیسم قومی.
مقدمه
اغلب کشورها با ویژگی چندقومیبودن روبرو هستند و از این نظر، کشور ایران در مقایسه با سایر کشورها از لحاظ همانندی قومی در رتبه شانزدهم قرار دارد (ابوطالبی، 1387). در ایران، اقوام فارس، کرد، لر، ترک، عرب، بلوچ و ترکمن در کنار هم زندگی میکنند و با این وجود، تفاوتهای قومی (بهویژه در مورد اقوام اهل سنت)، یکی از شکافهای اجتماعی این کشور است؛ همچنین در بخشهایی از مرزهای طولانی ایران با کشورهای همسایه، اشتراک قومی وجود دارد (مانند مناطق مرزی آذری در مجاورت با جمهوری آذربایجان، مناطق کردنشین در مجاورت با کردستان و عراق و ترکیه، مناطق بلوچنشین در مجاورت با بلوچستان پاکستان؛ مناطق ترکمن نشین در مجاورت با جمهوری ترکمنستان و مناطق عرب نشین در مجاورت با عراق). استان گلستان هم بهعنوان یکی از استانهای شمالی و مرزی ایران، استانی چندقومی است و اقوام ترک، کرد، سیستانی، ترکمن و ... در آن ساکن هستند و یک رنگینکمان قومی را تشکیل میدهد. تنوع قومی به خودی خود تهدید تلقی نمیشود، ولی گاهی این تنوعات میتواند منجر به شکلگیری گرایشها، حرکتهای قومی تنشزا و حتی بحرانزا شود.
یکی از ابعاد شکافها و تنشها، مربوط به چگونگی رویارویی دولتهای ملی با ایدئولوژیهای ناسیونالیسم ملی و ناسیونالیسم قومی است. دولتهایی که مردمان از اقوام گوناگونی تشکیل شدهاند، ناگریزند برای ایجاد انسجام و یکپارچگی آحاد مردم، اعتقاد به ملت یا ناسیونالیسم ملی را تبلیغ کنند. متقابلاً اقوامی که در اقلیت هستند بر ناسیونالیسم قومی اصرار میورزند و دست به مقاومت میزنند و اگر برای اقلیتهای قومی شرایط مناسب فراهم شود، معمولاً در قالب جنبشهای قومی در برابر دولت ملی صفآرایی میکنند (جلائیپور، 1384:29). ناسیونالیسم قومی موجب تضعیف هویت ملی میشود و با توجه به اینکه در بدترین وضعیت، خواهان استقلالطلبی است، ممکن است حتی تمامیت ارضی کشور به مخاطره بیفتد.
تنشهای ناشی از تقابل ناسیونالیسم ملی و ناسیونالیسم قومی و آثار آن در میان اقوام گوناگون متفاوت است، مثلاً آثار این وضعیت در میان ترکمنهای استان گلستان (بهخاطر تفاوت در جمعیت و شرایط تاریخی، جغرافیایی و سیاسی) با کردها یکی نیست. ترکمنها، گذشته پرفراز و نشیبی را پشتسر گذاشته و همواره از سوی اقوام دیگر و مأموران حکومتی تحت کنترل بودهاند و حتی در فرصتهایی دست به اعتراض و نافرمانی زدهاند. این تنشها و مقاومتها، گاهی موجب شکلگیری افکار کلیشهای در مورد ترکمنها شده تا جاییکه آنها را بهعنوان قومی خشن، یا مهاجم معرفی کردهاند (پیردشتی و حافظنیا، 1381:70-69). پس از انقلاب، موضوع تملک زمینهای کشاورزی ترکمنها توسط وابستگان به دربار رژیم پهلوی و مخالفت گروههای چپ مارکسیستی با آنها در قالب حمایت از خلق ترکمن، موجب درگیریهایی در این منطقه شد (کنعانی، 1379:226-225). اما پس از آن، تنشهای قومی فروکش کرد و گرایشات قومی به لایههای پنهانتر جامعه رفت و هر از گاهی این تنشها به سطح آشکار جامعه نفوذ میکند. به عنوان نمونه پس از انتخابات مجلس هشتم در سال 1386 و رد صلاحیت نماینده ترکمن منطقه آققلا، آن هم پس از کسب حداکثر آراء و راهیابی یا عدم راهیابی به مجلس، مجدداً گرایشات قومی فرصت ظهور یافت.
درحالیکه تنشهای این منطقه در دوران پیشامدرن را میتوان در چارچوب اختلاف عشایر ترکمن و یکجانشینان بررسی کرد، تنشهای دوران مدرن، یعنی تاریخ یکصد سالۀ اخیر را باید در چارچوب آثار چالشهای ناسیونالیسم ملی و قومی مورد توجه قرار داد. با اینکه برخی معتقدند که ناسیونالیسم قومی در میان ترکمنها وجود ندارد (اسلامی، 1385:202)، ولی توجه به رخدادهای پس از انقلاب، موضوع بررسی گرایشات قومی در میان ترکمنها قابل بحث و بررسی به نظر میرسد. بدین ترتیب، هدف این مطالعه، بررسی سنجش ناسیونالیسم قومی در میان ترکمنها و عوامل مؤثر بر آن است.
برای انجام این پژوهش، دانشجویان ترکمن بنابر دو دلیل به عنوان جامعه آماری انتخاب گردید؛ اول اینکه قشر دانشجو در دسترس تربود؛ و دوم اینکه قشر دانشجو جزء اقشار روزآمد جامعۀ ترکمنی به شمار میرود و به نظر میرسد که نزد این قشر، گرایشات قومی ضعیفتر باشد. چنانچه مطالعۀ ما نشان دهد که نزد این قشر، گرایشات قومی وجود دارد، این بدان معناست که وجود گرایشات قومی را باید در عرصه عمومی جدی گرفت و با آگاهی از علل و کوشش برای رفع آن، زمینه را برای همزیستی بین اقوام ایرانی بهتر فراهم کرد.
سؤال تحقیق
تحقیق انجام شده در پی پاسخ این سئوال است که: در حال حاضر گرایش به ناسیونالیسم قومی در بین دانشجویان ترکمن استان گلستان در چه وضعیتی است؟ یا به عبارت دیگر: میزان گرایشات ناسیونالیستی در میان دانشجویان ترکمن استان گلستان چقدر است؟ و اینکه عوامل مؤثر بر ناسیونالیسم قومی کدامند؟
تعریف مفاهیم و چارچوب نظری
ملت و قوم: ناسیونالیسم[1] چه ملی و چه قومی، مانند مفاهیم دیگر علوم اجتماعی دارای یک تعریف نیست و اختلاف دیدگاهها و تعاریف، به اختلاف در هستیشناسیها، معرفتشناسیها، ایدئولوژیها و تجربههای زیستی گوناگون متفکران صاحبنظر و محققان امور اجتماعی و سیاسی باز میگردد. ازاینرو برای روشنکردن مفهوم ناسیونالیسم ملی و قومی باید به این گوناگونی توجه کرد.
اندرو هیوود[2] از صاحبنظرانی است که سعی دارد با توجه به گوناگونی دیدگاهها، مفهوم «ملت[3]» و «قوم[4]» و مفاهیم متناظر آنها، ناسیونالیسم ملی و قومی را روشن کند. از نظر او ملتها که شکل جدید آن در دو سدۀ اخیر تکوین یافته و همهجایی شده است، پدیدههای پیچیدهای هستند که از ترکیب عوامل فرهنگی، سیاسی و روانی شکل گرفتهاند. به لحاظ فرهنگی، ملت گروهی از مردم است که به واسطه زبان، دین، مذهب، تاریخ و سنتهای مشترک با هم پیوند یافتهاند، با اینوجود، ملتها سطوح گوناگونی از همگنی فرهنگی را نیز بروز میدهند. از لحاظ سیاسی، ملت گروهی از مردم است که خود را اجتماعی سیاسی و طبیعی میداند. اگرچه این تلقی از دیرباز بهصورت تمایل ایجاد یا حفظ دولتمداری بیان شده است، اما این تلقی به شکل آگاهی مدنی نیز میتواند بروز پیدا کند. از لحاظ روانشناختی، ملت، گروهی از مردم است که با وفاداری مشترک یا دلبستگی و احساسی بهنام میهنپرستی مشخص میشود. اما اینگونه عواطف و تعلقات، شرط ضروری عضوشدن در ملت نیست؛ حتی افراد ساکن یک کشور هم که غرور ملی ندارند، ممکن است بهطور رسمی، همچنان به ملت تعلق داشته باشند (هیوود، 1389: 157).
وی در مقایسه با ملت، قوم و قومیت را پدیدهای میداند که واجد احساس وفاداری به مردم یا سرزمین و گروه خاص فرهنگی است. قومیت نیز مثل ملت، بهخاطر لحن نژادی، فرهنگی و حتی سیاسیاش پیچیده شده است. او میگوید: «اعضای گروه قومی، درست یا نادرست، اغلب دارای نیای مشترک میباشند و از اینرو، این گروهها را گروههای خویشاوند گسترده میپندارند که بر پایه خون مشترک با هم متحد شدهاند. در این ارتباط، قومیت، شکلی از هویت فرهنگی تلقی میشود؛ البته هویتی که در سطح عمیق و برانگیزنده عمل میکند. هر فرهنگ قومی شامل ارزشها، سنتها و روشهاست و بهطور معمول با توجه به خاستگاهها و نسل و تبار مردم، هویتی مشترک و احساسی متفاوت به آنها میدهد. [با این همه]، عدهای ملت را گروه قومی گسترده میدانند؛ [اما در مقابل] برخی بر این عقیده پا میفشارند که گروههای قومی، از اصل فرهنگی بوده و انحصاری و بستهاند (و نمیتوان به یک گروه قومی پیوست)، اما ملتها باز و دربرگیرندهترند، و در تحلیل نهایی بهلحاظ سیاسی تعریف میشوند» (همان: 247).
گونههای ناسیونالیسم: هیوود در ریشهیابی و تکوین ملت (و قومیت)، نظریۀ متفکران را در دو دیدگاه طبقهبندی میکند. دیدگاه اول شامل نظریهپردازانی است که ملتها را به مثابه «جامعههای فرهنگی» در نظر میگیرد. در این دیدگاه، ملت اساساً یک واحد فرهنگی (و قومی) است و این بعد فرهنگی، مفهوم مقدماتی و اصلی ملت توصیف میشود. بهعنوان نمونه، او به آرای متفکران تأثیرگذار آلمانی (مثل هردر و هگل) در اوایل قرن 19 اشاره میکند. «گروه ملی، نهایتاً ناشی از محیط زیست طبیعی، آب و هوا و جغرافیای طبیعی است که شیوۀ زندگی، عادتهای کار، تلقیها و گرایشهای خلاقانۀ مردم را به وجود میآورد». جالب است که هیوود - این متفکر دو سده پیش از ظهور چرخش فرهنگی - بر محوریت زبان، که به مثابة تجسم سنتها و خاطرههای تاریخی متمایز مردم است، تأکید میکند. «هر ملتی روحی دارد که خود را در آوازها، اسطورهها و افسانهها نشان میدهد و خاستگاه آفرینندگی مردم بهشمار میرود» (همان: 160-159).
دیدگاه دوم شامل نظریه پردازانی میشود که ملتها را به مثابه جامعههای سیاسی در نظر میگیرند. بدین معنی که ملتها بیشتر از اینکه از بنیاد واحدهای فرهنگی باشند از واحدهای سیاسی هستند که روابط درونی آنها بر اساس پیوندها، وفاداریهای مدنی و تعهدات سیاسی و در چارچوب یک حکمرانی مردمی است. بنابراین در این دیدگاه، مردم، عنصری بهنام شهروندی برابر و مشترک، با یکدیگر وابستگی و پیوند پیدا میکنند. هیوود معتقد است که متفکرانی چون ژانژاکروسو، توجه به این معنی ملت را در نظر داشتهاند. تأکید روسو بر «حاکیت عمومی» که در اندیشۀ اراده عمومی (یا خیر مشترک جامعه) وی بازتاب داشته، بذری بود که موجب شکوفایی آموزههای ملتگرایی سیاسی در انقلاب فرانسه (1789) شد. در این دیدگاه مردم فرانسه شهروندانی هستند که صرفنظر از ویژگیهای فرهنگی، مذهبی و طبقاتی دارای حقوق و آزادیهای برابر و جداییناپذیر هستند. لذا قدرت فرمانروایی بهدست ملت فرانسه سپرده شده است. ازاینرو، شکل ملتگرایی و ناسیونالیستی که در انقلاب فرانسه پدیدار شد به ذهنیت «مردم یا ملت حاکم بر خود» عینیت بخشید و با اصول آزادی، برابری و برادری، بهطور جداییناپذیری پیوند داشت.
بدین ترتیب بر مبنای دو دیدگاه نظری فوق و تجربۀ گرایشات ناسیونالیستی، هیوود بیش از چهار نوع ناسیونالیسم را برشمرد: ناسیونالیسم لیبرالی، محافظهکار، توسعهجو و استعمارستیز (همان: 175-161). اما با توجه به اهداف این نوشتار، میتوانیم از میان مباحث مطرح شده سه گونه ناسیونالیسم را شناسایی کنیم و با توجه به ویژگیهای این سه گونه، موضوع پژوهش را با دقت مفهومی روشنتری به پیش ببریم.
یکی از اینگونهها ناسیونالیسم مدنی- ملی[5] است. آموزههایی که این گونه ناسیونالیسم دربارۀ ملت ترویج میکند عبارتاست از اینکه ملت از مردمی برابر تشکیل شده که برای ایجاد نظم در میان خود، دولت تشکیل دادهاند؛ اگرچه این مردم ممکن است از ویژگیهای متفاوت زبانی، قومی، مذهبی، طبقاتی و جنسیتی برخوردار باشند، ولی همه در برابر قانون، دولت و امکانات عمومی برابرند؛ دستگاه دولت توسط مردم ایجاد شده و در برابر آنها پاسخگوست. از اینرو ناسیونالیسم مدنی تناسب اخلاقی دارد. بدین معنی که از جنبة داخلی، همۀ آحاد مردم را در مقابل دولت، برابر و آزاد تلقی میکند و از جنبة خارجی نیز اعتقاد به برابری ملتها دارد و هر ملتی، اصل حق آزادی و حق تعیین سرنوشت خود را دارد. در این سبک، ناسیونالیسم مدنی سازوکاری است که هم برای تأمین نظم داخلی و هم نظم جهانی بهصورت صلحآمیز بهکار میرود. روشنترین بیان ناسیونالیسم مدنی را میتوان در چهارده اصل وودرو ویلسون[6] (1918) پس از فروپاشی امپراطوریهای قدیم پس از جنگ جهانی اول ملاحظه کرد (همان:165). تعابیر دیگری نیز از ناسیونالیسم مدنی ارائه شده است (پلامنتاتز، 1976؛ به نقل از مورو و کروگا، 2005: 11).
گونه دوم ناسیونالیسم فرهنگی- ملی[7] است. این گونه از ناسیونالیسم مروج اعتقادی است که ملت را در درجه اول مبتنی بر تجدید حیات ملت به منزلۀ تمدنی متمایز (و نه یک اجتماع سیاسی در میان اجتماعات سیاسی جهانی) و یک هویت فرهنگی ریشهدار و عظیم تاریخی در نظر میگیرد. اگر در گونۀ ناسیونالیسم مدنی بر سازوکار عمل عقلانی و اخلاقی مردم و دولت تأکید میشود، در ملتگرایی به معنای فرهنگی- ملی آن، تأکید بر یک محتوای فرهنگی رازآلود است. بهقول هیوود «ناسیونالیسم فرهنگی، برپایۀ باورهای رمانتیک به ملت به منزلۀ کل یگانه، تاریخی و ارگانیک استوار است که از «روح» خاص خود جان میگیرد. ناسیونالیسم فرهنگی [ملی] به نوعی، شکلی «از پایین به بالای» ناسیونالیسم است که بیشتر بر مراسم، سنتها و افسانهها اتکاء دارد نه بر فرهنگ نخبگان یا فرهنگ «عالیتر». اگرچه ناسیونالیسم فرهنگی در حقیقت، مخالف نوگرائی است، اما ممکن است بتواند با توانمندساختن مردم برای «بازآفرینی» خود به صورت عامل مدرنسازی نیز عمل کند» (همان: 160). مصداقی از این دیدگاه را میتوان در ناسیونالیسم عظمتطلب و باستانگرای دورۀ پهلوی دید.
گونۀ سوم، ناسیونالیسم قومی[8] است. این ملتگرایی برخلاف ملتگرایی مدنی، محتوائی فرهنگی دارد و بهجای تأکید بر یک «تمدن رازآلود بزرگ تاریخی» بر اهمیت نیا و محتوای یک گروه قومی تأکید میکند. بدین معنی که این ناسیونالیسم بر احساس وفاداری به مردم، گروه خاص فرهنگی و سرزمینی تأکید میکند. معمولاً طرفداران این ناسیونالیسم معتقدند که حقوق قومی و فرهنگی آنها، از سوی گروههای اکثریت قومی که در دولت- ملتها موقعیت برتر دارند نادیده گرفته میشود. ازاینرو در ملت- دولتهایی که گرایش مسلط در آنها ناسیونالیسم فرهنگی- ملی است و نسبت به حقوق اقلیتهای قومی بیتوجهاند و یا درصدد محو آن هستند، پتانسیل پیوستن افراد به طرفداران ناسیونالیسم قومی افزایش مییابد. (پلامنتاتز، 1976؛ به نقل از مورو و کیروگا، 2005: 11) و (برتون، 1387: 40 و اسمیت، 1377: 194).
تبیین چرایی تداوم ناسیونالیسم: در این جا به نظریههای تبیینی دربارۀ ناسیونالیسم میپردازیم. ارنست گلنر[9] در مورد ناسیونالیسم نظریهای ارائه میکند که برخلاف انتقاداتی که بر آن وارد است، ولی همچنان در تبیین و پاسخ به چرایی تداوم ناسیونالیسم در دوران مدرن راهگشاست (کونورسی، 2000: 102)؛ به عقیده او جوامع کنونی از سه مرحله گذر کرده است: دوران گردآوری خوراک، دوران کشاورزی و دوران جامعه علمی- صنعتی (گلنر، 1388: 18). او معتقد است که در دورۀ اول و دوم ناسیونالیسم و اعتقاد به ملت هنوز شکل نگرفته بود. او ناسیونالیسم را یکی از مؤلفههای جهان مدرن میداند.
به عقیده گلنر، ناسیونالیسم پدیدهای است که در نوع خاصی از تقسیم کار که پیچیده و در عین حال دائماً به طور فزایندهای در حال تغییر است ریشه دارد. بنابر گفتۀ او، جامعه صنعتی بر نیاز به رشد پایدار اقتصادی و برآوردن احتیاجات معیشتی استوار است و مولد تحرکی است که موجد علاقه به مساوات جویی نیز میشود. علاقه به پیشرفت صنعتی یا صنعتگرایی متضمن تقسیم کار پیچیده است و این امر نیز نیازمند ایجاد نظام آموزش و پرورشی نسبتاً جدید، تخصصی و جهانی است که زمینهساز ابزار اصلی اشتغال، یعنی زبان مشترک، دانش و سواد معیار در میان مردم است. مردمی که به لحاظ تربیتی و فرهنگی از گروهها و خانوادههای مختلفی تشکیل شدهاند و حالا در یک جا، یعنی کارخانه، محیطهای کار و سرانجام شهرهای بزرگ در کنار یکدیگر زندگی میکنند، برای حفظ نظام آموزش و پرورشی که کارکرد آن، تولید فرهنگ مشترک و معیار است، نیازمند یک دولت متمرکز میباشیم. گلنر خاطر نشان میکند که دولت، مسئولیت حفظ و نظارت بر نهادهای زیربنایی اجتماعی را دارد و ایجاد دانش و سواد جهانی را باید از جامعۀ صنعتی انتظار داشت (گیبرنا، 1378: 137-136).
گلنر از فرهنگ عالی و دانی نام میبرد. «در تعریف فرهنگ عالی باید گفت که نه به معنای فرهنگ نخبگان، بلکه به معنای فرهنگ عمومی معیار و باسواد است که از سوی متخصصان و نظام آموزش عمومی یا اجتماعیشده فزاینده حمایت میشود؛ درحالیکه فرهنگ دانی، فرهنگ بایر و وحشی است که مشخصۀ جوامع ماقبل مدرن بود و نمیتوانست در شرایط مدرن به حیات خود ادامه دهد و در نتیجه میبایست به فرهنگهای عالی تبدیل و یا از میان میرفتند» (اسمیت، 1383: 94). از نظر او، این همسانسازی فرهنگی، یک آگاهی ملی جدید به وجود میآورد که وی آن را ناسیونالیسم مینامد. برای او ناسیونالیسم، بیدارشدن نیروهای خفته و قدیمی نیست، بلکه پیآمد یک شکل جدید از سازمان اجتماعی مبتنی بر درونیکردن عمیق فرهنگهای عالی است (گلنر، 1983: 48). مطابق گونهبندی ارائه شده بهنظر گلنر، به همان میزانی که جوامع پیشامدرن صنعتی میشود گونۀ ناسیونالیسم مدنی- ملی که یک پدیدۀ متأخر و از الزامات زندگی در دورۀ جدید است شکل میگیرد. در ادامه این گفتار، نظر وی دربارۀ گونۀ ناسیونالیسم قومی را مرور میکنیم.
او در گذار از جامعه کشاورزی به جامعه صنعتی پنج مرحله را مطرح میسازد که طی آن دولت - ملتهای همگون شکل میگیرند: در مرحلۀ اول که «خط فرضی مبدأ» نام دارد، قومیت هنوز اهمیت نیافته است. در مرحلۀ دوم، یعنی «اعادهگری ناسیونالیستی» میراث فرهنگی و ساختارهای سیاسی، از دورۀ پیش به ارث رسیده است، اما قومیت به عنوان اصلی سیاسی تنها برای بخشهایی از جامعه جاذبه پیدا میکند. مرحلۀ سوم، «اعادهگری ملی» نام گرفته است که طی آن، امپراتوریهای چندقومی دوران پیشامدرن (مثل امپراتوری اطریش، مجارستان، تزار روس و عثمانی) سقوط میکنند و دولت- ملتهای جدیدی ظهور مییابند که هنوز اقلیتزده هستند (مثلاً در تکوین دولت-ملت ایران در دوران پهلوی، فارسگرایی در برابر سایر اقوام ایران، غلبه پیدا کرد). در مرحلۀ چهارم، ممکن است حتی موازین اخلاقی به حالت تعلیق درآید و اصل ناسیونالیسم که مستلزم واحدهای ملی همگون است با قساوت جدیدی به اجراء درآید. کشتار دستهجمعی و جابجایی اجباری اهالی، جای خود را به روشهای ملایمتر یکسانسازی میدهد؛ و در مرحلۀ پنجم، اشباع اصل ناسیونالیستی، همراه با گسترش رفاه عمومی و همگرایی فرهنگی منجر به کاهش شدت و قوّت ناسیونالیسم شده و سرانجام به کاهش منازعات قومی میانجامد (گلنر، 1996؛ به نقل از اوزکریملی، 1383: 166-165).
در نظریۀ گلنر، پویاییهای موجود در جوامع صنعتی، بتدریج موجب میشود که شدت احساسات قومی در زندگی سیاسی کاهش یابد. زیرا رشد، رفاه اقتصادی و ثبات سیاسی با افراطگرایی قومی در تعارض است. در چنین شرایطی، افراد چه دارای تعصبات قومی باشند و چه نباشند تمایل ندارند که با تحریک منازعات خشونتآمیز، امنیت و آسایش خود را از بین ببرند. خطر زمانی بروز میکند که چنین شرایط رفاه و پیشرفتی وجود نداشته باشد؛ مثلاً به هنگام فروپاشی واحدهای سیاسی بزرگ، مانند دولتهای هابسبورگ، بلشویک یا یوگسلاوی. وقتی اقتدار فرو میریزد و هیچ مرکزی که مدیریت آن را اکثریت اعضای جامعه به رسمیت بشناسد موجود نباشد، گروههای رقیب و مدعی سیاسی، برای تشکیل قدرت و دولتهای جدید، یک راه مناسب قدرتیابی را از طریق تأسی به جنبشهای قومی و ناسیونالیسم قومی جستجو میکنند. جنبشهای قومی سریعتر از جنبشهایی که بر مبنای ملاحظات پیچیدهتر شکل میگیرد بسیج میشود (گلنر،1388:62-60).
گلنر در مورد شکلگیری ناسیونالیسم مدنی و قومی نیز باصراحت بحث میکند. به عقیده او، ناسیونالیسم مدنی در جوامع صنعتی و رشدیافته شکل میگیرد. در این جوامع، دموکراسیهای نهادینه ظاهر شده و مبتنی بر حقوق برابر و همگانی شهروندان در درون یک جامعه است و تضمین کننده حقوق تک تک شهروندان در چارچوبهای قانونی و نهادهای واقعی است. حال اگر در این جوامع، نهادهای دموکراسی خوب کار نکند، یا به تعبیر این نگارنده این نوشتار بهجای اینکه دولت مروج ناسیونالیسم مدنی باشد مروج ناسیونالیسم فرهنگی-ملی باشد، جامعه مستعد ظهور ناسیونالیسم قومی خواهد شد (اشنایدر، 1993؛ به نقل از مقصودی، 1379:184). درکل «گلنر ناسیونالیسم را پدیدهای نمیداند که ریشه در میراث کهن فرهنگی و قومی جوامع داشته باشد و ابعاد تاریخی ناسیونالیسم فرهنگی و قومی را ایستگاهی موقتی از مراحل گذار جوامع مدرن میداند. از نظر او ظهور ناسیونالیسم فرهنگی و قومیِ تخریبی، در جوامعی مثل آلمان و ایتالیا به نحوۀ رویارویی این جوامع با جریان صنعتیشدن مربوط میشود، و نه لزوماً به ویژگیهای کهن فرهنگی و قومی آنها. از نظر وی، به میزانی که جامعه در معرض امواج مدرنیته قرار میگیرد و افراد مدرن و مدنی بیشتر میشود، عرصه بر ناسیونالیسم فرهنگی و قومی تنگ تر میگردد و شرایط برای گسترش ناسیونالیسم مدنی آمادهتر میشود» (جلائیپور، 1387:68-67). به بیان دیگر، گلنر تأکید میکند که صنعتی شدن، یکپارچگی فرهنگی، رفاه اقتصادی برای بخشهای اصلی جامعه و رعایت برابری حقوق سیاسی بین شهروندان از سوی دولت و نیز وجود یک دولت متمرکز قوی، موجب بیاهمیت شدن ناسیونالیسم قومی و کاهش منازعات قومی در جوامع جدید میشود. این بدین معنی است که یکی از فرآیندهای نهایی جوامع مدرن، ناسیونالیسم است؛ اما نه ناسیونالیسم قومی یا فرهنگی بلکه نوع مدنی آن.
برخلاف گلنر، آنتونی اسمیت[10] ریشۀ ناسیونالیسم را در قومیت و دوران ماقبل مدرن جستجو میکند؛ یعنی معتقد است که ملتهای جدید، بدون یک عقبه و میراث فرهنگی شکل نمیگیرند. او صریحاً میگوید: «ملتهای مدرن را نمیتوان بدون در نظر گرفتن عناصر قومی از قبل موجود، که فقدان آنها احتمالاً مانع مهمی بر سر راه ملتسازی بود درک کرد» (اسمیت؛ به نقل از اوزکریملی،1383:209). به نظر وی نوعی پایه قومی برای ایجاد ملتهای مدرن وجود داشته است که میتواند به شکل برخی خاطرات تیره و مبهم و عناصری از فرهنگ و اجداد ادعایی باشد که امید احیای آنها میرود (همان: 210).
اسمیت در تداوم و استمرار اقوام، شکلگیری ملتها و ناسیونالیسم، بر عناصر ذهنی تأکید میکند. در واقع او تأثیر عوامل عینی را انکار نمیکند، ولی اهمیت بیشتری به عناصر ذهنی خاطره، ارزش، احساسات، اسطوره و نماد میدهد (اسمیت، 1383:84). او شکلگیری ناسیونالیسم قومی را ناشی از تمایل و نیاز جامعۀ قومی به «کسب هویت قومی و رسمیت بخشیدن» به آن میداند. وجدان قومی که هویت خود را در همخونی، همنژادی، همدینی و زندگیکردن و تربیتشدن در ستیزهای بینقومی گذشته، اسطورهها، خاطرات تاریخی مشترک میجوید، مجموعاً برآیندی را ایجاد میکند که حاصل آن، تشکیل هویت قومی، تقویت همبستگی، یگانگی و انسجام قومی است. این برآیند از لحاظ سیاسی به نیرویی تبدیل میگردد که معطوف به قدرت بوده و خواهان تشکیل دولت مستقل میشود تا قومیت آنان را تحقق بخشد (استقلال طلبی) و از نظر فرهنگی به دنبال رسمیتبخشیدن به ارزشهای فرهنگی و قومی خود میرود (امیر احمدی، 1371؛ به نقل از صالحی امیری، 1388: 93).
سومین نظریه، نظریۀ قشربندی قومی[11] است که از تلفیق تحلیل مارکسیستی و تضادهای قومی بهدست آمده که بیشتر نابرابریهای قومی را تبیین میکند. بدین معنی که نظامی از قشربندی است که عضویت تا اندازهای ثابت گروهی (نژاد، دین، ملت[یا قومیت])، به عنوان معیار اصلی تخصیص موقعیتهای اجتماعی دارای پاداش اجتماعی متفاوت، مورد استفاده قرار میگیرد (نوئل، 1968؛ به نقل از پاک سرشت، 1387: 64). بدین معنی که یک گروه قومی مسلط به خاطر داشتن یک امتیاز خاص، بقیۀ گروهها را از امتیازات و منابع باارزش محروم میکند و منابع و امتیازات ارزشمند به طور برابر بین اقوام توزیع نمیشود.
گوبوگلو[12] از منظر فوق به ناسیونالیسم قومی پرداخته است. بر اساس این نظریه، خشونتها و درگیریهای قومی، در درون دستهبندیهای اجتماعی با منافع اقتصادی-اجتماعی قابل بررسی است. او بیشترین توجه خود را به عناصر و عوامل قومی در دستهبندی اجتماعی، تقسیمات کاری و طبقهبندی اجتماعی معطوف کرده است. وی پدیدۀ دستاندازی و اشغال موقعیتها و فرصتهای ممتاز اجتماعی، توسط اعضای یک گروه قومی مسلط و همچنین تأثیر تبعیض اجتماعی بر اساس ویژگیهای قومی و نژادی را به عنوان کشفهای عمدۀ خود در نظر میگیرد که این تفاوتهای اساسی اجتماعی، قومی و طبقاتی قویترین انگیزه را برای وقوع تنشهای بینقومی و درگیریهای آشکار قومی ایجاد میکند (تیشکف، 1376؛ به نقل از صالحی امیری، 1388: 86). این رویکرد به دنبال آن است تا وقوع چالشها و درگیریهای قومی در آسیا، خاورمیانه و بهویژه اتحاد جماهیر شوروی سابق را در قالب توزیع ناعادلانۀ فرصتها و تبعیض اجتماعی تبیین نماید. درنتیجه، در تجزیه و تحلیل جامعهشناسی خشونتهای قومی و نژادی، مسأله تبعیضهای بین قومی و توزیع ناعادلانۀ فرصتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از جایگاه خاصی برخوردار است (گوبوگلو، 1991؛ به نقل از همان: 87-86).
الگوی ارزیابی
با توجه به سؤال اصلی این پژوهش و مطالعه سه گونۀ ناسیونالیسم و دیدگاه تبیینی گلنر، باید انتظار داشت که در استان گلستان، در میان اقوام ترکمن، حداقل در میان قشر امروزی دانشجویان، شاهد گرایش به «ناسیونالیسم قومی» نباشیم؛ و چنانچه این گرایش، در میان ترکمنها وجود داشته باشد، آنگاه باید نظر افراد جامعۀ آماری را در مورد نظر اسمیت، یعنی «تمایل به رسمیت بخشیدن به هویت قومی» و متغیر مورد نظر گوبوگلو (توسعه ناهماهنگ و نابرابریهای منطقهای و تبعیضهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی متناظر با آن) جستوجو کنیم تا به سؤال دوم این جستار پاسخ دهیم. بنابراین فرضیههای مورد بررسی عبارتند از:
روش مطالعه
روش مطالعه در این تحقیق، پیمایش است؛ و جامعۀ آماری، کلیۀ دانشجویان ترکمن مقطع کارشناسی دانشگاههای استان گلستان در سال تحصیلی 90-89 میباشد. حجم نمونه مورد مطالعه شامل 384 نفر است. شیوۀ نمونهگیری، خوشهای چندمرحلهای است. خوشههای نهایی، برخی از دانشکدههای استان گلستان، شامل دانشکده علوم کشاورزی گرگان، دانشکده علوم انسانی دانشگاه پیام نور گرگان، دانشکده فنی دانشگاه آزاد گنبد، دانشکده علوم پزشکی دانشگاه آزاد گرگان و دانشگاه غیرانتفاعی شهریار است. شیوه انتخاب نمونۀ نهایی، تصادفی سیستماتیک بوده است.
برای سنجش متغیرها از گویههای متناسب با تعریف عملیاتی استفاده شده است. تعداد گویههای مورد استفاده با توجه به هر متغیر متفاوت و حداقل سه گویهای بوده است. گویهها بر اساس طیف لیکرت سنجیده شده است و ارزش هر گویه بین یک تا پنج تعیین شده است. قبل از تهیۀ پرسشنامۀ نهایی، ابتدا به منظور پیشآزمون، چهل پرسشنامه بین اعضای نمونه توزیع شد و پس از بررسی پایایی و روایی و حذف گویههای مبهم و نامناسب، پرسشنامۀ نهایی تدوین گردید. تجزیه و تحلیل دادههای بدست آمده با استفاده از نرمافزار spss صورت گرفته است. در تحلیل دادهها از جداول دو بعدی و مقایسه میانگینها، آزمونهای پیرسون،F، اتادو و T-test استفاده شده است.
یافتههای تحقیق
مقادیر مربوط به متغیرهای زمینهای در جدول زیر آمده است.
جدول 1:مقادیر مربوط به متغیرهای زمینهای
متغیر |
مقادیر |
جنسیت |
54 درصد: زن 46 درصد: مرد |
محل تولد |
70 درصد متولد شهر 30 درصد متولد روستا |
وضعیت تأهل |
84 درصد مجرد 16 درصد متأهل |
رشته تحصیلی |
50درصد: علوم انسانی 6 درصد: علوم پایه 24 درصد: فنی مهندسی 7 درصد: علوم پزشکی 13 درصد: علوم کشاورزی و منابع طبیعی |
طبقه اجتماعی |
49 درصد: طبقه پایین 34 درصد: طبقه متوسط 17 درصد: طبقه بالا |
همانگونه که در جدول شماره 1 مشاهده میشود 54 درصد از پاسخگویان زن و 46 درصد آنها مرد هستند. 70 درصد آنها متولد شهر و 30 درصد متولد روستا هستند. اکثریت پاسخگویان (84 درصد) مجرد هستند. مقادیر مربوط به دو متغیر رشته تحصیلی و طبقه اجتماعی نیز در جدول فوق آمده است. حال به آزمون فرضیهها میپردازیم.
فرضیه اول: ناسیونالیسم قومی در دوران معاصر ضعیف شده است.
این فرضیه توصیفی میباشد. برای آزمون فرضیۀ توصیفی، کافی است مقادیر مربوط به متغیر را بررسی کنیم. متغیر ناسیونالیسم قومی از مجموع نمرات گویههای مربوط به سنجش این متغیر ساخته شده است و متغیری فاصلهای است. با توجه به جدول شماره 2 ملاحظه میشود که میزان ناسیونالیسم قومی در بین اعضای نمونه بالاست به طوری که تقریباً 70 درصد پاسخگویان دارای ناسیونالیسم قومی بالا، 103 نفر (27 درصد) دارای ناسیونالیسم قومی متوسط بوده و تنها 13 نفر (4/3 درصد) از اعضای نمونه دارای ناسیونالیسم قومی پایین هستند.
جدول 2: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان ناسیونالیسم قومی
ناسیونالیسم قومی |
فراوانی |
درصد فراوانی |
درصد فراوانی تراکمی |
پایین |
13 |
4/3 |
4/3 |
متوسط |
103 |
8/26 |
2/30 |
بالا |
268 |
8/69 |
100 |
کل |
384 |
100 |
|
باتوجه به اطلاعات جدول شماره 2 میتوان گفت فرضیه اول مورد تأیید قرار نمیگیرد؛ چون اطلاعات جدول، نشانگر بالابودن احساسات ناسیونالیستی است.
فرضیه دوم: بین تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.
جدول 3: جدول تقاطعی مقادیر دو متغیر تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی و ناسیونالیسم
|
تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی |
کل |
|||
ناسیونالیسم قومی |
|
پایین |
متوسط |
بالا |
|
ضعیف |
7/66 % |
8/3 % |
6/0 % |
4/3 % |
|
متوسط |
3/33 % |
7/39 % |
7/10 % |
8/26 % |
|
قوی |
0 % |
5/56 % |
8/88 % |
8/69 % |
|
کل |
100 % |
100 % |
100 % |
100 % |
همانگونه که در جدول شماره 3 میبینیم بین تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی و ناسیونالیسم قومی رابطۀ مستقیمی وجود دارد. به طوری که 89 درصد از افرادی که تمایل زیادی به رسمیت بخشیدن هویت قومیشان دارند دارای گرایشات ناسیونالیستی قوی هستند و هیچ یک از افرادی که تمایل اندکی نسبت به رسمیت بخشیدن هویت قومی دارند دارای گرایشات ناسیونالیستی قوی نبودهاند. برای آزمون معنیداری این رابطه از ضریب همبستگی پیرسون استفاده میکنیم.
جدول 4: بررسی رابطه بین دو متغیر تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی و ناسیونالیسم قومی
مقدار r پیرسون |
تعداد |
سطح معنیداری |
565/0 |
384 |
000/0 |
با توجه به میزان r پیرسون میتوان گفت بین دو متغیر تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی و ناسیونالیسم قومی رابطه قوی وجود دارد. همچنین با توجه به اینکه سطح معنی داری 000/0 و کمتر از 01/0 میباشد با سطح اطمینان 99 درصد میتوان گفت که این رابطه معنیدار بوده و فرضیۀ مورد نظر تأیید میگردد.
فرضیه سوم: بین توزیع نابرابرانۀ فرصتهای اقتصادی و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.
جدول 5: جدول تقاطعی مقادیر دو متغیر توزیع نابرابرانۀ فرصتهای اقتصادی و ناسیونالیسم قومی
|
اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصتهای اقتصادی |
کل |
|||
ناسیونالیسم قومی |
|
پایین |
متوسط |
بالا |
|
ضعیف |
5/4 % |
1/4 % |
4/2 % |
4/3 % |
|
متوسط |
9/40 % |
2/28 % |
4/23 % |
8/26 % |
|
قوی |
5/54 % |
7/67 % |
3/74 % |
8/69 % |
|
کل |
100 % |
100 % |
100 % |
100 % |
طبق جدول شماره 5 میتوان گفت بین اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصتها و ناسیونالیسم قومی رابطۀ مستقیمی وجود دارد. به طوری که اکثریت افرادی که اعتقاد دارند توزیع نابرابرانۀ فرصتهای اقتصادی در مناطق ترکمننشین بالاست دارای گرایشات ناسیونالیستی قوی هستند (معادل 3/74 درصد از آنها). برای آزمون معنیداری این رابطه از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است.
جدول 6: بررسی رابطه بین دو متغیر توزیع نابرابرانۀ فرصتهای اقتصادی و ناسیونالیسم قومی
مقدار r پیرسون |
تعداد |
سطح معنی داری |
187/0 |
384 |
000/0 |
با توجه به اینکه میزان r پیرسون برابر با 187/0 است میتوان گفت که بین اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصتهای اقتصادی و ناسیونالیسم قومی رابطهای ضعیف وجود دارد. زیرا سطح معنیداری مشاهدهشده 000/0 و کمتر از 01/0 میباشد، بنابراین با سطح اطمینان 99 درصد میتوان گفت که این رابطه معنی دار بوده و فرضیه مورد نظر تأیید میگردد.
فرضیه چهارم: بین توزیع نابرابرانۀ فرصتهای سیاسی و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.
جدول 7: جدول تقاطعی مقادیر دو متغیر توزیع نابرابرانۀ فرصتهای سیاسی و ناسیونالیسم قومی
|
اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصتهای سیاسی |
کل |
|||
ناسیونالیسم قومی |
|
پایین |
متوسط |
بالا |
|
ضعیف |
3/4 % |
1/4 % |
7/1 % |
4/3 % |
|
متوسط |
7/45 % |
9/24 % |
0/19 % |
8/26 % |
|
قوی |
0/50 % |
0/71 % |
3/79 % |
8/69 % |
|
کل |
100 % |
100 % |
100 % |
100 % |
طبق جدول شمارۀ 7 میتوان گفت که بین اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصتهای سیاسی و ناسیونالیسم قومی رابطۀ مستقیمی وجود دارد. به طوری که اکثریت افرادی که اعتقاد دارند توزیع نابرابرانۀ فرصتهای سیاسی در میان ترکمنها بالاست، دارای گرایشات ناسیونالیستی قوی هستند (3/79 درصد).
برای آزمون معنیداری این رابطه از ضریب همبستگی پیرسون استفاده میکنیم.
جدول 8: بررسی رابطه بین دو متغیر توزیع نابرابرانۀ فرصتهای سیاسی و ناسیونالیسم قومی
مقدار r پیرسون |
تعداد |
سطح معنیداری |
239/0 |
384 |
000/0 |
با توجه به اینکه میزان r پیرسون برابر با 239/0 است میتوان گفت بین اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصتهای سیاسی و ناسیونالیسم قومی رابطهای نسبتاً متوسط وجود دارد. از آنجا که سطح معنیداری مشاهده شده 000/0 و کمتر از 01/0 میباشد، بنابراین با سطح اطمینان 99 درصد میتوان گفت که این رابطه معنیدار بوده و فرضیۀ مورد نظر تأیید میگردد.
فرضیه پنجم: بین توزیع نابرابرانۀ فرصتهای اجتماعی و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.
جدول 9: جدول تقاطعی مقادیر دو متغیر توزیع نابرابرانۀ فرصتهای اجتماعی و ناسیونالیسم قومی
|
اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصتهای اجتماعی |
کل |
|||
ناسیونالیسم قومی |
|
پایین |
متوسط |
بالا |
|
ضعیف |
0/3 % |
2/4 % |
9/1 % |
4/3 % |
|
متوسط |
8/31 % |
2/30 % |
08/31 % |
8/26 % |
|
قوی |
2/65 % |
6/65 % |
1/81 % |
8/69 % |
|
کل |
100 % |
100 % |
100 % |
100 % |
طبق جدول شماره 9 میتوان گفت که بین اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصتهای سیاسی و ناسیونالیسم قومی رابطۀ مستقیمی وجود دارد. به طوری که 81 درصد از افرادی که معتقد به توزیع نابرابرانۀ فرصتهای سیاسی بودهاند دارای گرایشات ناسیونالیستی قوی هستند. برای آزمون معنیداری این رابطه از ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردیده است.
جدول 10: بررسی رابطه بین دو متغیر توزیع نابرابرانۀ فرصتهای اجتماعی و ناسیونالیسم قومی
مقدار r پیرسون |
تعداد |
سطح معنیداری |
210/0 |
384 |
000/0 |
با توجه به اینکه میزان r پیرسون برابر با 210/0 است میتوان گفت که بین اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصتهای سیاسی و ناسیونالیسم قومی رابطهای نسبتاً متوسط وجود دارد. زیرا سطح معنیداری مشاهدهشده 000/0 و کمتر از 01/0 میباشد، بنابراین با سطح اطمینان 99 درصد میتوان گفت که این رابطه معنیدار بوده و فرضیۀ مورد نظر تأیید میگردد.
فرضیه ششم: بین جنسیت و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.
با توجه به اینکه جنسیت متغیر اسمی دومقولهای و ناسیونالیسم قومی متغیری فاصلهای است، برای بررسی رابطۀ بین این دو متغیر از مقایسۀ میانگینها استفاده شد. همچنین برای بیان شدت رابطه و آزمون معنیداری به ترتیب از ضریب اتادو و T-test استفاده گردید.
با توجه به جدول شماره 11 میتوان گفت که میانگین ناسیونالیسم قومی زنها بیش از مردان است. همچنین ضریب اتادو نشان میدهد که تقریباً 3 درصد تفاوت در میزان ناسیونالیسم قومی را جنسیت تبیین می کند.
جدول 11: میانگین دو جنس برحسب میزان ناسیونالیسم قومی
جنسیت |
میانگین |
زن |
01/43 |
مرد |
46/41 |
مقدار ضریب اتادو: 027/0
برای آزمون معنی داری نیز از T-test استفاده میکنیم.
جدول 12: آزمون T برای دو متغیر جنسیت و ناسیونالیسم قومی
نام آزمون |
سطح معنی داری |
سطح معنی داری(2-tailed) |
T-test |
689/0 |
001/0 |
مقدار t: 270/3 درجه آزادی(df): 382
با توجه به رقم سطح معنیداری (689/0) که بیشتر از 05/0 است، درمییابیم که واریانس دو گروه با هم برابر است، لذا در سطر اول عدد (2-tailed) sig را میبینیم که کوچکتر از 01/0 است بنابراین با 99 درصد اطمینان میتوان گفت که بین جنسیت و ناسیونالیسم قومی رابطهای معنادار وجود دارد. لذا فرضیۀ اخیر تأیید میگردد.
فرضیه هفتم: بین وضعیت تأهل و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.
با توجه به اینکه وضعیت تأهل متغیر اسمی دومقولهای و ناسیونالیسم قومی، متغیری فاصلهای است، برای بررسی رابطۀ بین این دو متغیر نیز از مقایسۀ میانگینها استفاده میکنیم. همچنین برای بیان شدت رابطه و آزمون معنی داری به ترتیب از ضریب اتادو و T-test استفاده میکنیم.
با توجه به جدول شماره 13 میتوان گفت که میانگین ناسیونالیسم قومی متأهلها بیش از مجردهاست. همچنین ضریب اتادو نشان میدهد که تقریباً رقم 2 درصد تفاوت در میزان ناسیونالیسم قومی را، وضعیت تأهل تبیین میکند.
جدول 13: میانگین متأهلها و مجردها برحسب میزان ناسیونالیسم قومی
وضعیت تأهل |
میانگین |
مجرد |
04/42 |
متأهل |
69/43 |
مقدار ضریب اتادو= 016/0
برای آزمون معنی داری نیز از T-test استفاده میکنیم.
جدول 14: آزمون T برای دو متغیر وضعیت تأهل و ناسیونالیسم قومی
نام آزمون |
سطح معنی داری |
سطح معنی داری(2-tailed) |
T-test |
660/0 |
012/0 |
مقدار t: 531/2- درجه آزادی(df): 382
با توجه به رقم سطح معنیداری (660/0) که بیشتر از 05/0 است درمییابیم که واریانس دو گروه با هم برابر است، لذا در سطر اول، عدد (2-tailed) sig را میبینیم که کوچکتر از 05/0 است بنابراین با 95 درصد اطمینان میتوان گفت که بین وضعیت تأهل و ناسیونالیسم قومی رابطه معنادار وجود دارد. لذا فرضیۀ مربوطه تأیید میگردد.
فرضیه هشتم: بین رشته تحصیلی و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.
رشته تحصیلی متغیر اسمی چندمقولهای و ناسیونالیسم قومی متغیری فاصلهای است. برای بررسی رابطه بین این دو متغیر از آزمون F استفاده میکنیم. نتایج آزمون به قرار زیر میباشد.
جدول 15: آزمون F برای دو متغیر رشته تحصیلی و ناسیونالیسم قومی
نام آزمون |
مقدار F |
درجه آزادی |
سطح معنی داری |
F |
984/1 |
4 |
102/0 |
با توجه به اطلاعات جدول فوق میتوان دریافت که بین رشته تحصیلی و ناسیونالیسم قومی رابطه معنیدار وجود ندارد. چون سطح معنی داری بیشتر از 05/0 شده است. بنابراین فرضیه فوق رد شده و فرضیه صفر پذیرفته میشود.
فرضیه نهم: بین محل تولد و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.
محل تولد، متغیر اسمی دومقولهای و ناسیونالیسم قومی متغیری فاصلهای است. برای بررسی رابطه بین این دو متغیر نیز از مقایسۀ میانگینها استفاده میکنیم و برای بیان شدت رابطه و آزمون معنیداری به ترتیب از ضریب اتادو و T-test استفاده میکنیم.
با توجه به جدول شماره 16 میتوان گفت که بین میانگین ناسیونالیسم قومی متولدین شهر و روستا تفاوت زیادی وجود ندارد؛ به گونهای که ناسیونالیسم قومی متولدین روستا به میزان اندکی بیشتر است. همچنین ضریب اتادو نشان میدهد که متغیر محل تولد، ناسیونالیسم قومی را تبیین نمیکند.
جدول 16: میانگین متولدین شهر و روستا برحسب میزان ناسیونالیسم قومی
محل تولد |
میانگین |
شهر |
09/42 |
روستا |
78/42 |
مقدار ضریب اتادو= 005/0
جدول 17: آزمون T برای دو متغیر محل تولد و ناسیونالیسم قومی
نام آزمون |
سطح معنی داری |
سطح معنی داری(2-tailed) |
T-test |
003/0 |
151/0 |
مقدار t: 441/1- درجه آزادی(df): 54/267
اطلاعات مربوط به جدول شماره 17 حاکی از آن است که بین دو متغیر محل تولد و ناسیونالیسم قومی رابطه معناداری وجود ندارد؛ در نتیجه فرضیۀ فوق رد شده و فرضیه صفر مورد تأیید قرار میگیرد.
فرضیه دهم: بین طبقه اجتماعی و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.
متغیرهای طبقه اجتماعی و ناسیونالیسم قومی فاصلهای هستند و برای بررسی رابطه بین این دو متغیر از ضریب همبستگی پیرسون استفاده میکنیم. مقادیر بررسی رابطه بین این دو متغیر در جدول زیر ارائه شده است.
جدول 18: بررسی رابطه بین دو متغیر طبقه اجتماعی و ناسیونالیسم قومی
مقدار r پیرسون |
تعداد |
سطح معنی داری |
013/0 |
384 |
798/0 |
همانگونه که در جدول شماره 18 مشاهده میشود مقدار r پیرسون برابر با 013/0 میباشد، بنابراین میتوان گفت بین طبقه اجتماعی و ناسیونالیسم قومی رابطه بسیار ضعیفی وجود دارد که با توجه به میزان معنیداری بدست آمده که بیشتر از 05/0 است میتوان گفت که بین دو متغیر رابطه معنیدار وجود ندارد. بنابراین فرضیه فوق رد شده و فرضیۀ صفر پذیرفته میشود.
نتیجهگیری
در این مقاله، متغیرهای مستقل، شامل متغیرهای زمینهای (جنسیت، وضعیت تأهل، محل تولد، رشته تحصیلی و طبقه اجتماعی) و متغیرهای اصلی (تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی، توزیع نابرابرانۀ فرصتهای اقتصادی، توزیع نابرابرانۀ فرصتهای سیاسی و توزیع نابرابرانۀ فرصتهای اجتماعی) را با متغیر وابسته، یعنی ناسیونالیسم قومی، مورد بررسی قرار گرفت.
یکی از سؤالهای این پژوهش این بود که «در حال حاضر گرایش به ناسیونالیسم قومی در بین دانشجویان ترکمن استان گلستان به چه میزانی است؟». گلنر معتقد بود که ناسیونالیسم ملی، مختص دوران مدرن است. به عقیده او هرگاه برابری، رفاه اقتصادی و ثبات سیاسی بر جامعه حاکم باشد ناسیونالیسم مدنی قوت میگیرد و گرایشات و ناسیونالیسم قومی کاهش مییابد.
با توجه به اینکه نتایج تحقیق انجام گرفته حاکی از تشدید گرایشات ناسیونالیستی در میان روزآمدترین اقشار (یعنی دانشجویان که بیشتر در معرض امواج جامعه مدرن هستند) است و اکثریت اعضای نمونه، دارای گرایشات ناسیونالیستی قوی بودند، می توان گفت نظریه گلنر عمومیت ندارد.
با بررسی و آزمون فرضیات مبنی بر وجود رابطه بین متغیرهای زمینهای (جنسیت، وضعیت تأهل، محل تولد، رشته تحصیلی و طبقه اجتماعی)، این نتیجه بهدست آمد که بین متغیرهای محل تولد، رشتۀ تحصیلی و طبقۀ اجتماعی و متغیر وابسته (ناسیونالیسم قومی)، رابطۀ معنیدار وجود ندارد. در صورتیکه وجود رابطه بین متغیرهای جنسیت و وضعیت تأهل و متغیر وابسته تأیید شد. نتایج حاصله حکایت از آن دارد که میزان ناسیونالیسم قومی در میان زنان بیشتر است. علت را اینگونه میتوان تفسیر کرد که عرصۀ عمومی زنان، محدودتر است؛ لذا علاقۀ زنان به پیوندهای قومی بیشتر است؛ در حالیکه عرصه عمومی برای مردان وسیعتر است؛ لذا گرایشات قومی آنها معتدل تر است. همچنین معلوم شد که بین وضعیت تأهل و ناسیونالیسم قومی رابطۀ معنیدار وجود دارد و میزان ناسیونالیسم قومی در متأهلها بیشتر از مجردهاست. علت این امر احتمالاً این است که در مناطق قومی، خانواده، یک واحد تقویتکنندۀ گرایشات و هویت قومیاست.
یکی دیگر از فرضیههای این پژوهش، بررسی نظریهی آنتونیاسمیت، در مورد وجود رابطه بین دو متغیر تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی و ناسیونالیسم قومی بود. در این نظریه، یکسری ویژگیها و اشتراکات قومی مثل همخونی، همنژادی، همدینی و همزبانی، موجب شکلگیری نوعی احساس در ما و هویت قومی میشود. در واقع، گروه قومی سعی میکند که هویت قومی خود را رسمیت بخشد و درصورت امکان به آن دست یابد. این بررسی نشان داد که (حداقل در محدودۀ گرایشات میان دانشجویان)، وجود رابطه بین دو متغیر تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی و ناسیونالیسم قومی تأیید میشود؛ بنابراین میتوان گفت که ترکمنها نیز مانند دیگر اقوام کشور، احساس میکنند که هویت قومیشان در حال ضعیفشدن است و فرهنگ مسلط آنرا تحتالشعاع قرار داده است. بنابراین، آنها تمایل به احیای هویت قومی خود دارند و سعی میکنند با تشکیل کانونهای ترکمنشناسی و برقراری برخی اجتماعات، هویت قومیشان را احیا کنند.
سه فرضیه دیگر از نظریات قشربندی و تبعیض اجتماعی- اقتصادی بدست آمده است. این نظریات بر این اصل استوار بود که موقعیتها و فرصتهای ممتاز اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، در یک جامعه چندقومی بهطور برابر توزیع نشده است؛ بلکه در کنترل یک گروه قومی مسلط میباشد. فرضیههای مربوط به توزیع نابرابرانۀ فرصتها، یعنی وجود روابط بین سه متغیر توزیع نابرابرانۀ فرصتهای اقتصادی و توزیع نابرابرانه فرصتهای سیاسی، توزیع نابرابرانه فرصتهای اجتماعی با متغیر ناسیونالیسم قومی تأیید شده است.
درمجموع این تحقیق نشان میدهد با اینکه مناطق قومی ایران دهههاست که در معرض امواج نوسازی اقتصادی، آموزشی و اجتماعی قرار گرفته است، ولی این واقعیت بدین معنی نیست که به موازات رشد و پیشرفت جامعه، گرایشات قومی (حتی در میان پیشروترین اقشار جامعه، یعنی دانشجویان) ضعیف شده باشد. لذا نادیدهگرفتن گرایشات قومی به معنای نبودن آن نیست. تجربۀ جوامع معاصر نشان میدهد که با گسترش ناسیونالیسم مدنی از سوی نهادهای رسمی جامعه، میتوان تمایزات قومی موجود در جامعه را از یک تهدید بالقوه به یک فرصت تبدیل کرد. زیرا در یک وضعیت مدنی، همه شهروندان کشور، صرفنظر از اینکه از چه قومی باشند، دارای حقوق برابرند و ارزشها، مناسک و هویت فرهنگی آنها، ضمن پایبندی به مقررات عمومی کشور، محترم شمرده میشود.
منابع
Muro Diego and Alejandro Quiroga )2005(, »Spanish Nationalism: Ethnic or civic?«, Ethnicities, Vol 5(1): 9–29; 049922 , (http: //etn.sagepub.com).
* این مقاله برگرفته از پایاننامۀ کارشناسی ارشد نویسنده دوم مقاله است که با حمایت مالی معاونت پژوهشی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران انجام شده است.
*** کارشناس ارشد جامعهشناسی دانشگاه تهران
[1] Nationalism
[2] Andrew Heywood
[3] Nation
[4] Ethnic
[5] National-Civic Nationalism
[6] Woodrow Wilson
[7] National-Cultural Nationalism
[8] Ethnic Nationalism
[9] Ernest Gellner
[10] A. Smith
[11] Ethnic Stratification
[12] Guboglo
Muro Diego and Alejandro Quiroga )2005(, »Spanish Nationalism: Ethnic or civic?«, Ethnicities, Vol 5(1): 9–29; 049922 , (http: //etn.sagepub.com).