ناسیونالیسم قومی و عوامل مؤثر بر آن (مورد مطالعه: دانشجویان ترکمن استان گلستان)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

دانشگاه تهران

چکیده

این پژوهش، به بررسی میزان گرایش به ناسیونالیسم قومی در میان دانشجویان ترکمن و بررسی عواملی که از نظر آن‏ها به تداوم گرایش ناسیونالیستی منجر شده، پرداخته است. همچنین برای بررسی پیچیدگی و ابعاد تناقض‏آمیز ناسیونالیسم، از آرای اندرو هیوود بهره گرفته شده و با ارائه سه گونه ناسیونالیسم، موضوع تحقیق مورد واکاوی قرار گرفته است. فرضیه تحقیق بر این بود که ناسیونالیسم قومی در استان گلستان ضعیف شده باشد که این فرضیه اثبات نگردید. سپس تداوم ناسیونالیسم قومی را با چهار متغیر رسمیت‏بخشیدن به هویت قومی، توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، (به همراه متغیرهای زمینه‏ای) در پیمایش مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بدست آمده وجود رابطۀ معنی‏دار بین متغیرهای مستقل (جنسیت، وضعیت تأهل، رسمیت ‏بخشیدن به هویت قومی، توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اقتصادی، توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های سیاسی و توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اجتماعی) و متغیر وابسته، یعنی ناسیونالیسم قومی را تأیید می‏کند.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The Relation between Globali A Sociological Enplanation of Ethnic Nationalism in Golestan Province

نویسندگان [English]

  • HamidReza Jalaeipour
  • Sedigheh NazarAbasi
چکیده [English]

This paper studies the extent of ethnic nationalism among the Turkmen students and investigates factors which led to the persistence of nationalistic attitude in their view. Andrew Heywood theories are employed to study the complexity and contradictory aspects of nationalism. Hence three types of nationalism are presented for further steps of study. We expect to have the ethnic nationalism in Golestan province being weakened, but it was not the case. Four variables are introduced to investigate the persistence of ethnic nationalism: recognition of ethnic identity, unequal distribution of economic, political and social opportunities, having the social demographic variables controlled. The results show significant relation of independent variables with independent ones. dependent variables are gender, marital status, recognition of ethnic identity, unequal distribution of economic, political and social opportunities.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Civic National Nationalism
  • Cultural National Nationalism
  • Ethnic Nationalism

ناسیونالیسم قومی و عوامل مؤثر بر آن

(مورد مطالعه: دانشجویان ترکمن استان گلستان)*

حمیدرضا جلائی‏پور**

صدیقه نظرعباسی***

تاریخ دریافت: 30/3/1390                                                                                                                                                                                                             تاریخ پذیرش: 18/10/1390

 

چکیده

این پژوهش، به بررسی میزان گرایش به ناسیونالیسم قومی در میان دانشجویان ترکمن و بررسی عواملی که از نظر آن‏ها به تداوم گرایش ناسیونالیستی منجر شده، پرداخته است. همچنین برای بررسی پیچیدگی و ابعاد تناقض‏آمیز ناسیونالیسم، از آرای اندرو هیوود بهره گرفته شده و با ارائه سه گونه ناسیونالیسم، موضوع تحقیق مورد واکاوی قرار گرفته است. فرضیه تحقیق بر این بود که ناسیونالیسم قومی در استان گلستان ضعیف شده باشد که این فرضیه اثبات نگردید. سپس تداوم ناسیونالیسم قومی را با چهار متغیر رسمیت‏بخشیدن به هویت قومی، توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، (به همراه متغیرهای زمینه‏ای) در پیمایش مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بدست آمده وجود رابطۀ معنی‏دار بین متغیرهای مستقل (جنسیت، وضعیت تأهل، رسمیت ‏بخشیدن به هویت قومی، توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اقتصادی، توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های سیاسی و توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اجتماعی) و متغیر وابسته، یعنی ناسیونالیسم قومی را تأیید می‏کند.

کلمات کلیدی: ناسیونالیسم مدنی- ملی، ناسیونالیسم فرهنگی- ملی، ناسیونالیسم قومی.

 

مقدمه

اغلب کشورها با ویژگی چندقومی‏بودن روبرو هستند و از این نظر، کشور ایران در مقایسه با سایر کشورها از لحاظ همانندی قومی در رتبه شانزدهم قرار دارد (ابوطالبی، 1387). در ایران،  اقوام فارس، کرد، لر، ترک، عرب، بلوچ و ترکمن در کنار هم زندگی می‏کنند و با این وجود، تفاوت‏های قومی (به‏ویژه در مورد اقوام اهل سنت)، یکی از شکاف‏های اجتماعی این کشور است؛ همچنین در بخش‏هایی از مرزهای طولانی ایران با کشورهای همسایه، اشتراک قومی وجود دارد (مانند مناطق مرزی آذری در مجاورت با جمهوری آذربایجان، مناطق کردنشین در مجاورت با کردستان و عراق و ترکیه، مناطق بلوچ‏نشین در مجاورت با بلوچستان پاکستان؛ مناطق ترکمن ‏نشین در مجاورت با جمهوری ترکمنستان و مناطق عرب‏ نشین در مجاورت با عراق). استان گلستان هم به‏عنوان یکی از استان‏های شمالی و مرزی ایران، استانی چندقومی است و اقوام ترک، کرد، سیستانی، ترکمن و ... در آن ساکن هستند و یک رنگین‏کمان قومی را تشکیل می‏دهد. تنوع قومی به خودی خود تهدید تلقی نمی‏شود، ولی گاهی این تنوعات می‏تواند منجر به شکل‏گیری گرایش‏ها، حرکت‏های قومی تنش‌زا و حتی بحران‌زا شود.

یکی از ابعاد شکاف‏ها و تنش‌ها، مربوط به چگونگی رویارویی دولت‏های ملی با ایدئولوژی‌های ناسیونالیسم ملی و ناسیونالیسم قومی است. دولت‏هایی که مردمان از اقوام گوناگونی تشکیل شده‏اند، ناگریزند برای ایجاد انسجام و یکپارچگی آحاد مردم، اعتقاد به ملت یا ناسیونالیسم ملی را تبلیغ کنند. متقابلاً اقوامی که در اقلیت هستند بر ناسیونالیسم قومی اصرار می‏ورزند و دست به مقاومت می‏زنند و اگر برای اقلیت‏های قومی شرایط مناسب فراهم شود، معمولاً در قالب جنبش‏های قومی در برابر دولت ملی صف‏آرایی می‏کنند (جلائی‏پور، 1384:29‏). ناسیونالیسم قومی موجب تضعیف هویت ملی می‏شود و با توجه به اینکه در بدترین وضعیت، خواهان استقلال‏طلبی است، ممکن است حتی تمامیت ارضی کشور به مخاطره بیفتد.

تنش‏های ناشی از تقابل ناسیونالیسم ملی و ناسیونالیسم قومی و آثار آن در میان اقوام گوناگون متفاوت است، مثلاً  آثار این وضعیت در میان ترکمن‏های استان گلستان (به‏خاطر تفاوت در جمعیت و شرایط تاریخی، جغرافیایی و سیاسی) با کردها یکی نیست. ترکمن‏ها، گذشته پرفراز و نشیبی را پشت‏سر گذاشته و همواره از سوی اقوام دیگر و مأموران حکومتی تحت کنترل بوده‏اند و حتی در فرصت‏هایی دست به اعتراض و نافرمانی زده‏اند. این تنش‏ها و مقاومت‏ها، گاهی موجب شکل‏گیری افکار کلیشه‏ای در مورد ترکمن‏ها شده تا جایی‏که آن‏ها را به‏عنوان قومی خشن، یا مهاجم معرفی کرده‏‏اند (پیردشتی و حافظ‏نیا، 1381:70-69). پس از انقلاب، موضوع تملک زمین‏های کشاورزی ترکمن‏ها توسط وابستگان به دربار رژیم پهلوی و مخالفت گروه‏های چپ مارکسیستی با آن‏ها در قالب حمایت از خلق ترکمن، موجب درگیری‏هایی در این منطقه شد (کنعانی، 1379:226-225). اما پس از آن، تنش‏های قومی فروکش کرد و گرایشات قومی به لایه‏های پنهان‏تر جامعه رفت و هر از گاهی این تنش‌ها به سطح آشکار جامعه نفوذ می‏کند. به عنوان نمونه پس از انتخابات مجلس هشتم در سال 1386 و رد صلاحیت نماینده ترکمن منطقه آق‏قلا، آن هم پس از کسب حداکثر آراء و راهیابی یا عدم راهیابی به مجلس، مجدداً گرایشات قومی فرصت ظهور یافت.

در‏حالی‏که تنش‏های این منطقه در دوران پیشامدرن را می‏توان در چارچوب اختلاف عشایر ترکمن و یکجانشینان بررسی کرد، تنش‏های دوران مدرن، یعنی تاریخ یک‏صد سالۀ اخیر را باید در چارچوب آثار چالش‏های ناسیونالیسم ملی و قومی مورد توجه قرار داد. با این‏که برخی معتقدند که ناسیونالیسم قومی در میان ترکمن‏ها وجود ندارد (اسلامی، 1385:202)، ولی توجه به رخداد‏های پس از انقلاب، موضوع بررسی گرایشات قومی در میان ترکمن‏ها قابل بحث و بررسی به نظر می‏رسد. بدین ترتیب، هدف این مطالعه، بررسی سنجش ناسیونالیسم قومی در میان ترکمن‏ها و عوامل مؤثر بر آن است.

برای انجام این پژوهش، دانشجویان ترکمن بنابر دو دلیل به عنوان جامعه آماری انتخاب گردید؛ اول این‏که قشر دانشجو در دسترس تربود؛ و دوم اینکه قشر دانشجو جزء اقشار روزآمد جامعۀ ترکمنی به شمار می‏رود و به نظر می‏رسد که نزد این قشر، گرایشات قومی ضعیف‏تر باشد. چنانچه مطالعۀ ما نشان دهد که نزد این قشر، گرایشات قومی وجود دارد، این بدان معناست که وجود گرایشات قومی را باید در عرصه عمومی جدی گرفت و با آگاهی از علل و کوشش برای رفع آن، زمینه را برای هم‏زیستی بین اقوام ایرانی بهتر فراهم کرد.

 

 

 

سؤال تحقیق

تحقیق انجام شده در پی پاسخ این سئوال است که: در حال حاضر گرایش به ناسیونالیسم قومی در بین دانشجویان ترکمن استان گلستان در چه وضعیتی است؟ یا به عبارت دیگر: میزان گرایشات ناسیونالیستی در میان دانشجویان ترکمن‏ استان گلستان چقدر است؟  و اینکه عوامل مؤثر بر ناسیونالیسم قومی کدامند؟

تعریف مفاهیم و چارچوب نظری

ملت و قوم: ناسیونالیسم[1] چه ملی و چه قومی، مانند مفاهیم دیگر علوم اجتماعی دارای یک تعریف نیست و اختلاف دیدگاهها و تعاریف، به اختلاف در هستی‏شناسی‏ها، معرفت‏شناسی‏ها، ایدئولوژی‏ها و تجربه‏های زیستی گوناگون متفکران صاحب‏نظر و محققان امور اجتماعی و سیاسی باز می‏گردد. از‏این‏رو برای روشن‏کردن مفهوم ناسیونالیسم ملی و قومی باید به این گوناگونی توجه کرد.

اندرو هیوود[2] از صاحب‏نظرانی است که سعی دارد با توجه به گوناگونی دیدگاهها، مفهوم «ملت[3]» و «قوم[4]» و مفاهیم متناظر آن‏ها، ناسیونالیسم ملی و قومی را روشن کند. از نظر او ملت‏ها که شکل جدید آن در دو سدۀ اخیر تکوین یافته و همه‏جایی شده است، پدیده‏های پیچیده‏ای هستند که از ترکیب عوامل فرهنگی، سیاسی و روانی شکل گرفته‏اند. به لحاظ فرهنگی، ملت گروهی از مردم است که به واسطه زبان، دین، مذهب، تاریخ و سنت‏های مشترک با هم پیوند یافته‏اند، با این‏وجود، ملت‏ها سطوح گوناگونی از همگنی فرهنگی را نیز بروز می‏دهند. از لحاظ سیاسی، ملت گروهی از مردم است که خود را اجتماعی سیاسی و طبیعی می‏داند. اگرچه این تلقی از دیرباز به‏صورت تمایل ایجاد یا حفظ دولت‏مداری بیان شده است، اما این تلقی به شکل آگاهی مدنی نیز می‏تواند بروز پیدا کند. از لحاظ روان‏شناختی، ملت، گروهی از مردم است که با وفاداری مشترک یا دلبستگی و احساسی به‏نام میهن‏پرستی مشخص می‏شود. اما اینگونه عواطف و تعلقات، شرط ضروری عضوشدن در ملت نیست؛ حتی افراد ساکن یک کشور هم که غرور ملی ندارند، ممکن است به‏طور رسمی، همچنان به ملت تعلق داشته باشند (هیوود، 1389: 157).

وی در مقایسه با ملت، قوم و قومیت را پدیده‏ای می‏داند که واجد احساس وفاداری به مردم یا سرزمین و گروه خاص فرهنگی است. قومیت نیز مثل ملت، به‏خاطر لحن نژادی، فرهنگی و حتی سیاسی‏اش پیچیده شده است. او می‏گوید: «‏اعضای گروه قومی، درست یا نادرست، اغلب دارای نیای مشترک می‏باشند و از اینرو، این گروه‏ها را گروه‏های خویشاوند گسترده می‏پندارند که بر پایه خون مشترک با هم متحد شده‏اند. در این ارتباط، قومیت، شکلی از هویت فرهنگی تلقی می‏شود؛ البته هویتی که در سطح عمیق و برانگیزنده عمل می‏کند. هر فرهنگ قومی شامل ارزش‏ها، سنت‏ها و روش‏هاست و به‏‏طور معمول با توجه به خاستگاه‏ها و نسل و تبار مردم، هویتی مشترک و احساسی متفاوت‏ به آن‏ها می‏دهد. [با این همه]، عده‏ای ملت را گروه قومی گسترده می‏دانند؛ [اما در مقابل] برخی بر این عقیده‏ پا می‏فشارند که گروه‏های قومی، از اصل فرهنگی بوده و انحصاری و بسته‏اند (و نمی‏توان به یک گروه قومی پیوست)، اما ملت‏ها باز و دربرگیرنده‏ترند، و در تحلیل نهایی به‏لحاظ سیاسی تعریف می‏شوند» (همان: 247).

گونه‏های ناسیونالیسم: هیوود در ریشه‏یابی و تکوین ملت (‏و قومیت)، نظریۀ متفکران را در دو دیدگاه طبقه‏بندی می‏کند. دیدگاه اول شامل نظریه‏پردازانی است که ملت‏ها را به مثابه «جامعه‏های فرهنگی» در نظر می‏گیرد. در این دیدگاه، ملت اساساً یک واحد فرهنگی (‏و قومی) است و این بعد فرهنگی، مفهوم مقدماتی و اصلی ملت توصیف می‏شود. به‏عنوان نمونه، او به آرای متفکران تأثیرگذار آلمانی (مثل هردر و هگل) در اوایل قرن 19 اشاره می‏کند. «گروه ملی، نهایتاً ناشی از محیط زیست طبیعی، آب و هوا و جغرافیای طبیعی است که شیوۀ زندگی، عادت‏های کار، تلقی‏ها و گرایش‏های خلاقانۀ مردم را به وجود می‏آورد». جالب است که هیوود - این متفکر دو سده پیش از ظهور چرخش فرهنگی - بر محوریت زبان، که به مثابة تجسم سنت‏ها و خاطره‏های تاریخی متمایز مردم است، تأکید می‏کند. «هر ملتی روحی دارد که خود را در آوازها، اسطوره‏ها و افسانه‏ها نشان می‏دهد و خاستگاه آفرینندگی مردم به‏شمار می‏رود» (همان: 160-159).

دیدگاه دوم شامل نظریه پردازانی می‏شود که ملت‏ها را به مثابه جامعه‏های سیاسی در نظر می‏گیرند. بدین معنی که ملت‏ها بیشتر از اینکه از بنیاد واحدهای فرهنگی باشند از واحدهای سیاسی هستند که روابط درونی آن‏ها بر اساس پیوندها، وفاداری‏های مدنی و تعهدات سیاسی و در چارچوب یک حکمرانی مردمی است. بنابراین در این دیدگاه، مردم،  عنصری به‏نام شهروندی برابر و مشترک، با یکدیگر وابستگی و پیوند پیدا می‏کنند. هیوود معتقد است که متفکرانی چون ژان‏ژاک‏روسو، توجه به این معنی ملت را در نظر داشته‏اند. تأکید روسو بر «حاکیت عمومی» که در اندیشۀ اراده عمومی (یا خیر مشترک جامعه) وی بازتاب داشته، بذری بود که موجب شکوفایی آموزه‏های ملت‏گرایی سیاسی در انقلاب فرانسه (1789) شد. در این دیدگاه مردم فرانسه شهروندانی هستند که صرف‏نظر از ویژگی‏های فرهنگی، مذهبی و طبقاتی دارای حقوق و آزادی‏های برابر و جدایی‏ناپذیر هستند. لذا قدرت فرمانروایی به‏دست ملت فرانسه سپرده شده است. از‏این‏رو، شکل ملت‏گرایی و ناسیونالیستی که در انقلاب فرانسه پدیدار شد به ذهنیت «مردم یا ملت حاکم بر خود» عینیت بخشید و با اصول آزادی، برابری و برادری، به‏طور جدایی‏ناپذیری پیوند داشت.

بدین ترتیب بر مبنای دو دیدگاه نظری فوق و تجربۀ گرایشات ناسیونالیستی، هیوود بیش از چهار نوع ناسیونالیسم را برشمرد: ناسیونالیسم لیبرالی، محافظه‏کار، توسعه‏جو و استعمار‏ستیز (همان: 175-161). اما با توجه به اهداف این نوشتار، می‏توانیم از میان مباحث مطرح شده سه گونه ناسیونالیسم را شناسایی کنیم و با توجه به ویژگی‏های این سه گونه، موضوع پژوهش را با دقت مفهومی روشن‏تری به پیش ببریم.

یکی از این‏گونه‏ها ناسیونالیسم مدنی- ملی[5] است. آموزه‏هایی که این گونه ناسیونالیسم دربارۀ ملت ترویج می‏کند عبارت‏است از اینکه ملت از مردمی برابر تشکیل شده که برای ایجاد نظم در میان خود، دولت تشکیل داده‏اند؛ اگرچه این مردم ممکن است از ویژگی‏های متفاوت زبانی، قومی، مذهبی، طبقاتی و جنسیتی برخوردار باشند، ولی همه در برابر قانون، دولت و امکانات عمومی برابرند؛ دستگاه دولت توسط مردم ایجاد شده و در برابر آن‏ها پاسخگوست. از این‏رو ناسیونالیسم مدنی تناسب اخلاقی دارد. بدین معنی که از جنبة داخلی، همۀ آحاد مردم را در مقابل دولت، برابر و آزاد تلقی می‏کند و از جنبة خارجی نیز اعتقاد به برابری ملت‏ها دارد و هر ملتی، اصل حق آزادی و حق تعیین سرنوشت خود را دارد. در این سبک، ناسیونالیسم مدنی ساز‏و‏کاری‏ است که هم برای تأمین نظم داخلی و هم نظم جهانی به‏صورت صلح‏آمیز به‏کار می‏رود. روشن‏ترین بیان ناسیونالیسم مدنی را می‏توان در چهارده اصل وودرو ویلسون[6]  (1918) پس از فروپاشی امپراطوری‏های قدیم پس از جنگ جهانی اول ملاحظه کرد (همان:165). تعابیر دیگری نیز از ناسیونالیسم مدنی ارائه شده است (پلامنتاتز، 1976؛ به نقل از مورو و کروگا، 2005: 11).

گونه دوم ناسیونالیسم فرهنگی‏-‏ ملی[7] است. این گونه از ناسیونالیسم مروج اعتقادی است که ملت را در درجه اول مبتنی بر تجدید حیات ملت به منزلۀ تمدنی متمایز (‏و نه یک اجتماع سیاسی در میان اجتماعات سیاسی جهانی) و یک هویت فرهنگی ریشه‏دار و عظیم تاریخی در نظر می‏گیرد. اگر در گونۀ ناسیونالیسم مدنی بر سازوکار عمل عقلانی و اخلاقی مردم و دولت تأکید می‏شود، در ملت‏گرایی به معنای فرهنگی‏‏-‏ ملی آن، تأکید بر یک محتوای فرهنگی رازآلود است. به‏قول هیوود «‏‏ناسیونالیسم فرهنگی، برپایۀ باورهای رمانتیک به ملت به منزلۀ کل یگانه، تاریخی و ارگانیک استوار است که از «روح» خاص خود جان می‏گیرد. ناسیونالیسم فرهنگی [ملی] به نوعی، شکلی «از پایین به بالای» ناسیونالیسم است که بیشتر بر مراسم، سنت‏ها و افسانه‏ها اتکاء دارد نه بر فرهنگ نخبگان یا فرهنگ «عالی‏تر». اگرچه ناسیونالیسم فرهنگی در حقیقت، مخالف نوگرائی است، اما ممکن است بتواند با توانمند‏ساختن مردم برای «باز‏آفرینی» خود به صورت عامل مدرن‏سازی نیز عمل کند» (همان: 160). مصداقی از این دیدگاه را می‏توان در ناسیونالیسم عظمت‏طلب و باستان‏گرای دورۀ پهلوی دید.

گونۀ سوم، ناسیونالیسم قومی[8] است. این ملت‏گرایی برخلاف ملت‏گرایی مدنی، محتوائی فرهنگی دارد و به‏جای تأکید بر یک «تمدن راز‏آلود بزرگ تاریخی» بر اهمیت نیا و محتوای یک گروه قومی تأکید می‏کند. بدین معنی که این ناسیونالیسم بر احساس وفاداری به مردم، گروه خاص فرهنگی و سرزمینی تأکید می‏کند. معمولاً طرفداران این ناسیونالیسم معتقدند که حقوق قومی و فرهنگی آن‏ها، از سوی گروه‏های اکثریت قومی که در دولت‏- ملت‏ها موقعیت برتر دارند نادیده گرفته می‏شود. از‏این‏رو در ملت‏- دولت‏هایی که گرایش مسلط در آن‏ها ناسیونالیسم فرهنگی‏- ملی است و نسبت به حقوق اقلیت‏های قومی بی‏توجه‏اند و یا درصدد محو آن هستند، پتانسیل پیوستن افراد به طرفداران ناسیونالیسم قومی افزایش می‏یابد. (پلامنتاتز، 1976؛ به نقل از مورو و کیروگا، 2005: 11) و (برتون، 1387: 40 و اسمیت، 1377: 194).

تبیین چرایی تداوم ناسیونالیسم: در این جا به نظریه‌های تبیینی دربارۀ ناسیونالیسم می‏پردازیم. ارنست گلنر[9] در مورد ناسیونالیسم نظریه‏ای ارائه می‏کند که برخلاف انتقاداتی که بر آن وارد است، ولی همچنان در تبیین و پاسخ به چرایی تداوم ناسیونالیسم در دوران مدرن راهگشاست (کونورسی، 2000: 102)؛ به عقیده او جوامع کنونی از سه مرحله گذر کرده است: دوران گردآوری خوراک، دوران کشاورزی و دوران جامعه علمی‏- صنعتی (گلنر، 1388: 18). او معتقد است که در دورۀ اول و دوم ناسیونالیسم و اعتقاد به ملت هنوز شکل نگرفته بود. او ناسیونالیسم را یکی از مؤلفه‏های جهان مدرن می‏داند.

به عقیده گلنر، ناسیونالیسم پدیده‏ای است که در نوع خاصی از تقسیم کار که پیچیده و در عین حال دائماً به طور فزاینده‏ای در حال تغییر است ریشه دارد. بنابر گفتۀ او، جامعه صنعتی بر نیاز به رشد پایدار اقتصادی و برآوردن احتیاجات معیشتی استوار است و مولد تحرکی است که موجد علاقه به مساوات‏ جویی نیز می‏شود. علاقه به پیشرفت صنعتی یا صنعت‏گرایی متضمن تقسیم کار پیچیده است و این امر نیز نیازمند ایجاد نظام آموزش و پرورشی نسبتاً جدید، تخصصی و جهانی است که زمینه‌ساز ابزار اصلی اشتغال، یعنی زبان مشترک، دانش و سواد معیار در میان مردم است. مردمی که به لحاظ تربیتی و فرهنگی از گروه‏ها و خانواده‏های مختلفی تشکیل شده‏اند و حالا در یک جا، یعنی کارخانه، محیط‏های کار و سرانجام شهرهای بزرگ در کنار یکدیگر زندگی می‏کنند، برای حفظ نظام آموزش و پرورشی که کارکرد آن، تولید فرهنگ مشترک و معیار است، نیازمند یک دولت متمرکز می‏باشیم. گلنر خاطر نشان می‏کند که دولت، مسئولیت حفظ و نظارت بر نهادهای زیربنایی اجتماعی را دارد و ایجاد دانش و سواد جهانی را باید از جامعۀ صنعتی انتظار داشت (گیبرنا، 1378: 137-136).

گلنر از فرهنگ عالی و دانی نام می‏برد. «در تعریف فرهنگ عالی باید گفت که نه به معنای فرهنگ نخبگان، بلکه به معنای فرهنگ عمومی معیار و باسواد است که از سوی متخصصان و نظام آموزش عمومی یا اجتماعی‏شده فزاینده حمایت می‏شود؛ درحالی‏که فرهنگ دانی، فرهنگ بایر و وحشی است که مشخصۀ جوامع ماقبل مدرن بود و نمی‏توانست در شرایط مدرن به حیات خود ادامه دهد و در نتیجه می‏بایست به فرهنگ‏های عالی تبدیل و یا از میان می‏رفتند» (اسمیت، 1383: 94). از نظر او، این همسان‏سازی فرهنگی، یک آگاهی ملی جدید به وجود می‏آورد که وی آن را ناسیونالیسم می‏نامد. برای او ناسیونالیسم، بیدارشدن نیروهای خفته و قدیمی نیست، بلکه پیآمد یک شکل جدید از سازمان اجتماعی مبتنی بر درونی‏کردن عمیق فرهنگ‏های عالی است (گلنر، 1983: 48). مطابق گونه‏بندی ارائه شده به‏نظر گلنر، به همان میزانی که جوامع پیشامدرن صنعتی می‏شود گونۀ ناسیونالیسم مدنی- ملی که یک پدیدۀ متأخر و از الزامات زندگی در دورۀ جدید است شکل می‏گیرد. در ادامه این گفتار، نظر وی دربارۀ گونۀ ناسیونالیسم قومی را مرور می‏کنیم.

او در گذار از جامعه کشاورزی به جامعه صنعتی پنج مرحله را مطرح می‏سازد که طی آن دولت ‏- ملت‏های همگون شکل می‏گیرند: در مرحلۀ اول که «خط فرضی مبدأ» نام دارد، قومیت هنوز اهمیت نیافته است. در مرحلۀ دوم، یعنی «اعاده‏گری ناسیونالیستی» میراث فرهنگی و ساختارهای سیاسی، از دورۀ پیش به ارث رسیده است، اما قومیت به عنوان اصلی سیاسی تنها برای بخش‏هایی از جامعه جاذبه پیدا می‏کند. مرحلۀ سوم، «اعاده‏گری ملی» نام گرفته است که طی آن، امپراتوری‏های چندقومی دوران پیشامدرن (مثل امپراتوری اطریش، مجارستان، تزار روس و عثمانی) سقوط می‏کنند و دولت‏- ملت‏های جدیدی ظهور می‏یابند که هنوز اقلیت‏زده هستند (مثلاً در تکوین دولت-ملت ایران در دوران پهلوی، فارس‏گرایی در برابر سایر اقوام ایران، غلبه پیدا کرد). در مرحلۀ چهارم، ممکن است حتی موازین اخلاقی به حالت تعلیق در‏آید و اصل ناسیونالیسم که مستلزم واحد‏های ملی همگون است با قساوت جدیدی به اجراء در‏آید. کشتار دسته‏جمعی و جابجایی اجباری اهالی، جای خود را به روش‏های ملایم‏تر یکسان‏سازی می‏دهد؛ و در مرحلۀ پنجم، اشباع اصل ناسیونالیستی، همراه با گسترش رفاه عمومی و همگرایی فرهنگی منجر به کاهش شدت و قوّت ناسیونالیسم شده و سرانجام به کاهش منازعات قومی می‏انجامد (گلنر، 1996؛ به نقل از اوزکریملی، 1383: 166-165).

در نظریۀ گلنر، پویایی‏های موجود در جوامع صنعتی، بتدریج موجب می‏شود که شدت احساسات قومی در زندگی سیاسی کاهش یابد. زیرا رشد، رفاه اقتصادی و ثبات سیاسی با افراط‏گرایی قومی در تعارض است. در چنین شرایطی، افراد چه دارای تعصبات قومی باشند و چه نباشند تمایل ندارند که با تحریک منازعات خشونت‏آمیز، امنیت و آسایش خود را از بین ببرند. خطر زمانی بروز می‏کند که چنین شرایط رفاه و پیشرفتی وجود نداشته باشد؛ مثلاً به هنگام فروپاشی واحدهای سیاسی بزرگ، مانند دولت‏های ‏هابسبورگ، بلشویک یا یوگسلاوی. وقتی اقتدار فرو می‌ریزد و هیچ مرکزی که مدیریت آن را اکثریت اعضای جامعه به رسمیت بشناسد موجود نباشد، گروه‏های رقیب و مدعی سیاسی، برای تشکیل قدرت و دولت‏های جدید، یک راه مناسب قدرت‏یابی را از طریق تأسی به جنبش‏های قومی و ناسیونالیسم قومی جستجو می‏کنند. جنبش‏های قومی سریع‏تر از جنبش‏هایی که بر مبنای ملاحظات پیچیده‏تر شکل می‏گیرد بسیج می‏شود (گلنر،1388:62-60).

گلنر در مورد شکل‏گیری ناسیونالیسم مدنی و قومی نیز با‏صراحت بحث می‏کند. به عقیده او، ناسیونالیسم مدنی در جوامع صنعتی و رشدیافته شکل می‏گیرد. در این جوامع، دموکراسی‏های نهادینه ظاهر شده و مبتنی بر حقوق برابر و همگانی شهروندان در درون یک جامعه است و تضمین کننده حقوق تک‏ تک شهروندان در چارچوب‏های قانونی و نهادهای واقعی است. حال اگر در این جوامع، نهادهای دموکراسی خوب کار نکند، یا به تعبیر این نگارنده این نوشتار به‏جای اینکه دولت مروج ناسیونالیسم مدنی باشد مروج ناسیونالیسم فرهنگی‏-ملی باشد، جامعه مستعد ظهور ناسیونالیسم قومی خواهد شد (اشنایدر، 1993؛ به نقل از مقصودی، 1379:184). در‏کل «گلنر ناسیونالیسم را پدیده‏ای نمی‏داند که ریشه در میراث کهن فرهنگی و قومی جوامع داشته باشد و ابعاد تاریخی ناسیونالیسم فرهنگی و قومی را ایستگاهی موقتی از مراحل گذار جوامع مدرن می‏داند. از نظر او ظهور ناسیونالیسم فرهنگی و قومیِ تخریبی، در جوامعی مثل آلمان و ایتالیا به نحوۀ رویارویی این جوامع با جریان صنعتی‏شدن مربوط می‏شود، و نه لزوماً به ویژگی‏های کهن فرهنگی و قومی آن‏ها. از نظر وی، به میزانی که جامعه در معرض امواج مدرنیته قرار می‏گیرد و افراد مدرن و مدنی بیشتر می‏شود، عرصه بر ناسیونالیسم فرهنگی و قومی تنگ تر می‏گردد و شرایط برای گسترش ناسیونالیسم مدنی آماده‏تر می‏شود» (جلائی‏پور، 1387:68-67). به بیان دیگر، گلنر تأکید می‏کند که صنعتی شدن، یکپارچگی فرهنگی، رفاه اقتصادی برای بخش‏های اصلی جامعه و رعایت برابری حقوق سیاسی بین شهروندان از سوی دولت و نیز وجود یک دولت متمرکز قوی، موجب بی‏اهمیت شدن ناسیونالیسم قومی و کاهش منازعات قومی در جوامع جدید می‏شود. این بدین معنی است که یکی از فرآیندهای نهایی جوامع مدرن، ناسیونالیسم است؛ اما نه ناسیونالیسم قومی یا فرهنگی بلکه نوع مدنی آن.

برخلاف گلنر، آنتونی اسمیت[10] ریشۀ ناسیونالیسم را در قومیت و دوران ماقبل مدرن جستجو می‏کند؛ یعنی معتقد است که ملت‏های جدید، بدون یک عقبه و میراث فرهنگی شکل نمی‏گیرند. او صریحاً می‏گوید: «ملت‏های مدرن را نمی‏توان بدون در نظر گرفتن عناصر قومی از قبل موجود، که فقدان آن‏ها احتمالاً مانع مهمی بر سر راه ملت‏سازی بود درک کرد» (اسمیت؛ به نقل از اوزکریملی،1383:209). به نظر وی نوعی پایه قومی برای ایجاد ملت‏های مدرن وجود داشته است که می‏تواند به شکل برخی خاطرات تیره و مبهم و عناصری از فرهنگ و اجداد ادعایی باشد که امید احیای آن‏ها می‏رود (همان: 210).

اسمیت در تداوم و استمرار اقوام، شکل‏گیری ملت‏ها و ناسیونالیسم، بر عناصر ذهنی تأکید می‏کند. در واقع او تأثیر عوامل عینی را انکار نمی‏کند، ولی اهمیت بیشتری به عناصر ذهنی خاطره، ارزش، احساسات، اسطوره و نماد می‏دهد (اسمیت، 1383:84). او شکل‏گیری ناسیونالیسم قومی را ناشی از تمایل و نیاز جامعۀ قومی به «کسب هویت قومی و رسمیت بخشیدن» به آن می‏داند. وجدان قومی که هویت خود را در هم‏خونی، هم‏نژادی، هم‏دینی و زندگی‏کردن و تربیت‏شدن در ستیزهای بین‏قومی گذشته، اسطوره‏ها، خاطرات تاریخی مشترک می‏جوید، مجموعاً برآیندی را ایجاد می‏کند که حاصل آن، تشکیل هویت قومی، تقویت همبستگی، یگانگی و انسجام قومی است. این برآیند از لحاظ سیاسی به نیرویی تبدیل می‏گردد که معطوف به قدرت بوده و خواهان تشکیل دولت مستقل می‏شود تا قومیت آنان را تحقق ‏بخشد (استقلال طلبی) و از نظر فرهنگی به دنبال رسمیت‏بخشیدن به ارزش‏های فرهنگی و قومی خود می‏رود (امیر احمدی، 1371؛ به نقل از صالحی امیری، 1388: 93).

سومین نظریه، نظریۀ قشربندی قومی[11] است که از تلفیق تحلیل مارکسیستی و تضادهای قومی به‏دست آمده که بیشتر نابرابری‏های قومی را تبیین می‏کند. بدین معنی که نظامی از قشربندی است که عضویت تا اندازه‏ای ثابت گروهی (نژاد، دین، ملت[یا قومیت])، به عنوان معیار اصلی تخصیص موقعیت‏های اجتماعی دارای پاداش اجتماعی متفاوت، مورد استفاده قرار می‏گیرد (نوئل، 1968؛ به نقل از پاک سرشت، 1387: 64). بدین معنی که یک گروه قومی مسلط به خاطر داشتن یک امتیاز خاص، بقیۀ گروه‏ها را از امتیازات و منابع باارزش محروم می‏کند و منابع و امتیازات ارزشمند به طور برابر بین اقوام توزیع نمی‏شود.

گوبوگلو[12] از منظر فوق به ناسیونالیسم قومی پرداخته است. بر اساس این نظریه، خشونت‏ها و درگیری‏های قومی، در درون دسته‏بندی‏های اجتماعی با منافع اقتصادی-اجتماعی قابل بررسی است. او بیشترین توجه خود را به عناصر و عوامل قومی در دسته‏بندی اجتماعی، تقسیمات کاری و طبقه‏بندی اجتماعی معطوف کرده است. وی پدیدۀ دست‏اندازی و اشغال موقعیت‏ها و فرصت‏های ممتاز اجتماعی، توسط اعضای یک گروه قومی مسلط و همچنین تأثیر تبعیض اجتماعی بر اساس ویژگی‏های قومی و نژادی را به عنوان کشف‏های عمدۀ خود در نظر می‏گیرد که این تفاوت‏های اساسی اجتماعی، قومی و طبقاتی قوی‏ترین انگیزه را برای وقوع تنش‏های بین‏قومی و درگیری‏های آشکار قومی ایجاد می‏کند (تیشکف، 1376؛ به نقل از صالحی امیری، 1388: 86). این رویکرد به دنبال آن است تا وقوع چالش‏ها و درگیری‏های قومی در آسیا، خاورمیانه و به‏ویژه اتحاد جماهیر شوروی سابق را در قالب توزیع ناعادلانۀ فرصت‏ها و تبعیض اجتماعی تبیین نماید. درنتیجه، در تجزیه و تحلیل جامعه‏شناسی خشونت‏های قومی و نژادی، مسأله تبعیض‏های بین قومی و توزیع ناعادلانۀ فرصت‏های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از جایگاه خاصی برخوردار است (گوبوگلو، 1991؛ به نقل از همان: 87-86).

الگوی ارزیابی

با توجه به سؤال اصلی این پژوهش و مطالعه سه گونۀ ناسیونالیسم و دیدگاه تبیینی گلنر، باید انتظار داشت که در استان گلستان، در میان اقوام ترکمن، حداقل در میان قشر امروزی دانشجویان، شاهد گرایش به «‏ناسیونالیسم قومی» نباشیم؛ و چنانچه این گرایش، در میان ترکمن‏ها وجود داشته باشد، آنگاه باید نظر افراد جامعۀ آماری را در مورد نظر اسمیت، یعنی «تمایل به رسمیت بخشیدن به هویت قومی» و متغیر مورد نظر گوبوگلو (توسعه ناهماهنگ و نابرابری‏های منطقه‏ای و تبعیض‏های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی متناظر با آن) جست‏و‏جو ‏کنیم تا به سؤال دوم این جستار پاسخ دهیم. بنابراین فرضیه‏های مورد بررسی عبارتند از:

  • به نظر می‏رسد که ناسیونالیسم قومی در دوران معاصر در میان ترکمن‏ها ضعیف شده است.
  • به نظر می‏رسد که بین تمایل دانشجویان ترکمن در رسمیت بخشیدن به هویت ترکمنی و ناسیونالیسم قومی آن‏ها رابطه وجود دارد.
  • به نظر می‏رسد که بین توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از یک‏طرف و ناسیونالیسم قومی دانشجویان ترکمن از طرف دیگر رابطه وجود دارد.
  • به نظر می‏رسد که بین متغیر‏های زمینه‏ای (جنسیت، وضعیت تأهل، رشته تحصیلی، محل تولد و طبقه اجتماعی) و ناسیونالیسم قومی دانشجویان ترکمن رابطه وجود دارد.

روش مطالعه

روش مطالعه در این تحقیق، پیمایش است؛ و جامعۀ آماری، کلیۀ دانشجویان ترکمن مقطع کارشناسی دانشگاه‏های استان گلستان در سال تحصیلی 90-89 می‏باشد. حجم نمونه مورد مطالعه شامل 384 نفر است. شیوۀ نمونه‏گیری، خوشه‏ای چندمرحله‏ای است. خوشه‏های نهایی، برخی از دانشکده‏های استان گلستان، شامل دانشکده‏ علوم کشاورزی گرگان، دانشکده‏ علوم انسانی دانشگاه پیام نور گرگان، دانشکده‏ فنی دانشگاه آزاد گنبد، دانشکده‏ علوم پزشکی دانشگاه آزاد گرگان و دانشگاه غیر‏انتفاعی شهریار است. شیوه انتخاب نمونۀ نهایی، تصادفی سیستماتیک بوده است.

برای سنجش متغیر‏ها از گویه‏های متناسب با تعریف عملیاتی استفاده شده است. تعداد گویه‏های مورد استفاده با توجه به هر متغیر متفاوت و حداقل سه گویه‏ای بوده است. گویه‏ها بر اساس طیف لیکرت سنجیده شده‏ است و ارزش هر گویه بین یک تا پنج تعیین شده است. قبل از تهیۀ پرسشنامۀ نهایی، ابتدا به منظور پیش‏آزمون، چهل پرسشنامه بین اعضای نمونه توزیع شد و پس از بررسی پایایی و روایی و حذف گویه‏های مبهم و نامناسب، پرسشنامۀ نهایی تدوین گردید. تجزیه و تحلیل داده‏های بدست آمده با استفاده از نرم‏افزار spss صورت گرفته است. در تحلیل داده‏ها از جداول دو بعدی و مقایسه میانگین‏ها، آزمون‏های پیرسون،F، اتادو و T-test استفاده شده است.

 

یافته‏های تحقیق

مقادیر مربوط به متغیرهای زمینه‏ای در جدول زیر آمده است.

جدول 1:مقادیر مربوط به متغیرهای زمینه‏ای

متغیر

مقادیر

جنسیت

54 درصد: زن                          46 درصد: مرد

محل تولد

70 درصد متولد شهر                30 درصد متولد روستا

وضعیت تأهل

84 درصد مجرد                        16 درصد متأهل

رشته تحصیلی

50درصد: علوم انسانی   6 درصد: علوم پایه     24 درصد: فنی مهندسی

7 درصد: علوم پزشکی       13 درصد: علوم کشاورزی و منابع طبیعی

طبقه اجتماعی

49 درصد: طبقه پایین      34 درصد: طبقه متوسط       17 درصد: طبقه بالا

همانگونه که در جدول شماره 1 مشاهده می‏شود 54 درصد از پاسخگویان زن و 46 درصد آن‏ها مرد هستند. 70 درصد آن‏ها متولد شهر و 30 درصد متولد روستا هستند. اکثریت پاسخگویان (84 درصد) مجرد هستند. مقادیر مربوط به دو متغیر رشته تحصیلی و طبقه اجتماعی نیز در جدول فوق آمده است. حال به آزمون فرضیه‏ها می‏پردازیم.

فرضیه اول: ناسیونالیسم قومی در دوران معاصر ضعیف شده است.

این فرضیه توصیفی می‏باشد. برای آزمون فرضیۀ توصیفی، کافی است مقادیر مربوط به متغیر را بررسی کنیم. متغیر ناسیونالیسم قومی از مجموع نمرات گویه‏های مربوط به سنجش این متغیر ساخته شده است و متغیری فاصله‏ای است. با توجه به جدول شماره 2 ملاحظه می‏شود که میزان ناسیونالیسم قومی در بین اعضای نمونه بالاست به طوری که تقریباً 70 درصد پاسخگویان دارای ناسیونالیسم قومی بالا، 103 نفر (27 درصد) دارای ناسیونالیسم قومی متوسط بوده و تنها 13 نفر (4/3 درصد) از اعضای نمونه دارای ناسیونالیسم قومی پایین هستند.

جدول 2: توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان ناسیونالیسم قومی

ناسیونالیسم قومی

فراوانی

درصد فراوانی

درصد فراوانی تراکمی

پایین

13

4/3

4/3

متوسط

103

8/26

2/30

بالا

268

8/69

100

کل

384

100

 

باتوجه به اطلاعات جدول شماره 2 می‏توان گفت فرضیه اول مورد تأیید قرار نمی‏گیرد؛ چون اطلاعات جدول، نشانگر بالابودن احساسات ناسیونالیستی است.

فرضیه دوم: بین تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.

جدول 3: جدول تقاطعی مقادیر دو متغیر تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی و ناسیونالیسم

 

تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی

کل

ناسیونالیسم قومی

 

پایین

متوسط

بالا

ضعیف

7/66 %

8/3 %

6/0 %

4/3 %

متوسط

3/33 %

7/39 %

7/10 %

8/26 %

قوی

0 %

5/56 %

8/88 %

8/69 %

کل

100 %

100 %

100 %

100 %

همانگونه که در جدول شماره 3 می‏بینیم بین تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی و ناسیونالیسم قومی رابطۀ مستقیمی وجود دارد. به طوری که 89 درصد از افرادی که تمایل زیادی به رسمیت بخشیدن هویت قومی‏شان دارند دارای گرایشات ناسیونالیستی قوی هستند و هیچ یک از افرادی که تمایل اندکی نسبت به رسمیت بخشیدن هویت قومی دارند دارای گرایشات ناسیونالیستی قوی نبوده‏اند. برای آزمون معنی‏داری این رابطه از ضریب همبستگی پیرسون استفاده می‏کنیم.

جدول 4: بررسی رابطه بین دو متغیر تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی و ناسیونالیسم قومی

مقدار r پیرسون

تعداد

سطح معنی‏داری

565/0

384

000/0

با توجه به میزان r پیرسون می‏توان گفت بین دو متغیر تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی و ناسیونالیسم قومی رابطه قوی وجود دارد. همچنین با توجه به این‏که سطح معنی داری 000/0 و کمتر از 01/0 می‏باشد با سطح اطمینان 99 درصد می‏توان گفت که این رابطه معنی‏دار بوده و فرضیۀ مورد نظر تأیید می‏گردد.

فرضیه سوم: بین توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اقتصادی و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.

جدول 5: جدول تقاطعی مقادیر دو متغیر توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اقتصادی و ناسیونالیسم قومی

 

اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اقتصادی

کل

ناسیونالیسم قومی

 

پایین

متوسط

بالا

ضعیف

5/4 %

1/4 %

4/2 %

4/3 %

متوسط

9/40 %

2/28 %

4/23 %

8/26 %

قوی

5/54 %

7/67 %

3/74 %

8/69 %

 کل

100 %

100 %

100 %

100 %

 

طبق جدول شماره 5 می‏توان گفت بین اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصت‏ها و ناسیونالیسم قومی رابطۀ مستقیمی وجود دارد. به طوری که اکثریت افرادی که اعتقاد دارند توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اقتصادی در مناطق ترکمن‏نشین بالاست دارای گرایشات ناسیونالیستی قوی هستند (معادل 3/74 درصد از آن‏ها). برای آزمون معنی‏داری این رابطه از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است.

جدول 6: بررسی رابطه بین دو متغیر توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اقتصادی و ناسیونالیسم قومی

مقدار r پیرسون

تعداد

سطح معنی داری

187/0

384

000/0

با توجه به این‏که میزان r پیرسون برابر با 187/0 است می‏توان گفت که بین اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اقتصادی و ناسیونالیسم قومی رابطه‏ای ضعیف وجود دارد. زیرا سطح معنی‏داری مشاهده‏شده 000/0 و کمتر از 01/0 می‏باشد، بنابراین  با سطح اطمینان 99 درصد می‏توان گفت که این رابطه معنی دار بوده و فرضیه مورد نظر تأیید می‏گردد.

 

فرضیه چهارم: بین توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های سیاسی و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.

جدول 7: جدول تقاطعی مقادیر دو متغیر توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های سیاسی و ناسیونالیسم قومی

 

اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های سیاسی

کل

ناسیونالیسم قومی

 

پایین

متوسط

بالا

ضعیف

3/4 %

1/4 %

7/1 %

4/3 %

متوسط

7/45 %

9/24 %

0/19 %

8/26 %

قوی

0/50 %

0/71 %

3/79 %

8/69 %

کل

100 %

100 %

100 %

100 %

طبق جدول شمارۀ 7 می‏توان گفت که بین اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های سیاسی و ناسیونالیسم قومی رابطۀ مستقیمی وجود دارد. به طوری که اکثریت افرادی که اعتقاد دارند توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های سیاسی در میان ترکمن‏ها بالاست، دارای گرایشات ناسیونالیستی قوی هستند (3/79 درصد).

برای آزمون معنی‏داری این رابطه از ضریب همبستگی پیرسون استفاده می‏کنیم.

جدول 8: بررسی رابطه بین دو متغیر توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های سیاسی و ناسیونالیسم قومی

مقدار r پیرسون

تعداد

سطح معنی‏داری

239/0

384

000/0

با توجه به این‏که میزان r پیرسون برابر با 239/0 است می‏توان گفت بین اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های سیاسی و ناسیونالیسم قومی رابطه‏ای نسبتاً متوسط وجود دارد. از آنجا که سطح معنی‏داری مشاهده شده 000/0 و کمتر از 01/0 می‏باشد، بنابراین  با سطح اطمینان 99 درصد می‏توان گفت که این رابطه معنی‏دار بوده و فرضیۀ مورد نظر تأیید می‏گردد.

 

فرضیه پنجم: بین توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اجتماعی و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.

جدول 9: جدول تقاطعی مقادیر دو متغیر توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اجتماعی و ناسیونالیسم قومی

 

اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اجتماعی

کل

ناسیونالیسم قومی

 

پایین

متوسط

بالا

ضعیف

0/3 %

2/4 %

9/1 %

4/3 %

متوسط

8/31 %

2/30 %

08/31 %

8/26 %

قوی

2/65 %

6/65 %

1/81 %

8/69 %

کل

100 %

100 %

100 %

100 %

طبق جدول شماره 9 می‏توان گفت که بین اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های سیاسی و ناسیونالیسم قومی رابطۀ مستقیمی وجود دارد. به طوری که 81 درصد از افرادی که معتقد به توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های سیاسی بوده‏اند دارای گرایشات ناسیونالیستی قوی هستند. برای آزمون معنی‏داری این رابطه از ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردیده است.

جدول 10: بررسی رابطه بین دو متغیر توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اجتماعی و ناسیونالیسم قومی

مقدار r پیرسون

تعداد

سطح معنی‏داری

210/0

384

000/0

با توجه به این‏که میزان r پیرسون برابر با 210/0 است می‏توان گفت که بین اعتقاد به توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های سیاسی و ناسیونالیسم قومی رابطه‏ای نسبتاً متوسط وجود دارد. زیرا سطح معنی‏داری مشاهده‏شده 000/0 و کمتر از 01/0 می‏باشد، بنابراین  با سطح اطمینان 99 درصد می‏توان گفت که این رابطه معنی‏دار بوده و فرضیۀ مورد نظر تأیید می‏گردد.

فرضیه ششم: بین جنسیت و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.

با توجه به این‏که جنسیت متغیر اسمی دو‏مقوله‏ای و ناسیونالیسم قومی متغیری فاصله‏ای است، برای بررسی رابطۀ بین این دو متغیر از مقایسۀ میانگین‏ها استفاده شد. همچنین برای بیان شدت رابطه و آزمون معنی‏داری به ترتیب از ضریب اتادو و T-test استفاده گردید.

با توجه به جدول شماره 11 می‏توان گفت که میانگین ناسیونالیسم قومی زن‏ها بیش از مردان است. همچنین ضریب اتادو نشان می‏دهد که تقریباً  3 درصد تفاوت در میزان ناسیونالیسم قومی را جنسیت تبیین می کند.

جدول 11: میانگین دو جنس برحسب میزان ناسیونالیسم قومی

جنسیت

میانگین

زن

01/43

مرد

46/41

مقدار ضریب اتادو: 027/0

برای آزمون معنی داری نیز از T-test استفاده می‏کنیم.

جدول 12: آزمون T برای دو متغیر جنسیت و ناسیونالیسم قومی

نام آزمون

سطح معنی داری

سطح معنی داری(2-tailed)

T-test

689/0

001/0

مقدار t: 270/3       درجه آزادی(df): 382

با توجه به رقم سطح معنی‏داری (689/0) که بیشتر از 05/0 است، درمی‏یابیم که واریانس دو گروه با هم برابر است، لذا در سطر اول عدد (2-tailed) sig را می‏بینیم که کوچک‏تر از 01/0 است بنابراین با 99 درصد اطمینان می‏توان گفت که بین جنسیت و ناسیونالیسم قومی رابطه‌ای معنادار وجود دارد. لذا فرضیۀ اخیر تأیید می‏گردد.

فرضیه هفتم: بین وضعیت تأهل و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.

با توجه به این‏که وضعیت تأهل متغیر اسمی دو‏مقوله‏ای و ناسیونالیسم قومی، متغیری فاصله‏ای است، برای بررسی رابطۀ بین این دو متغیر نیز از مقایسۀ میانگین‏ها استفاده می‏کنیم. همچنین برای بیان شدت رابطه و آزمون معنی داری به ترتیب از ضریب اتادو و T-test استفاده می‏کنیم.

با توجه به جدول شماره 13 می‏توان گفت که میانگین ناسیونالیسم قومی متأهل‏ها  بیش از مجردهاست. همچنین ضریب اتادو نشان می‏دهد که تقریباً رقم 2 درصد تفاوت در میزان ناسیونالیسم قومی را، وضعیت تأهل تبیین می‏کند.

جدول 13: میانگین متأهل‏ها و مجرد‏ها برحسب میزان ناسیونالیسم قومی

وضعیت تأهل

میانگین

مجرد

04/42

متأهل

69/43

مقدار ضریب اتادو= 016/0

          برای آزمون معنی داری نیز از T-test استفاده می‏کنیم.

جدول 14: آزمون T برای دو متغیر وضعیت تأهل و ناسیونالیسم قومی

نام آزمون

سطح معنی داری

سطح معنی داری(2-tailed)

T-test

660/0

012/0

مقدار t: 531/2-    درجه آزادی(df): 382

با توجه به رقم سطح معنی‏داری (660/0) که بیشتر از 05/0 است درمی‏یابیم که واریانس دو گروه با هم برابر است، لذا در سطر اول، عدد (2-tailed) sig را می‏بینیم که کوچکتر از 05/0 است بنابراین با 95 درصد اطمینان می‏توان گفت که بین وضعیت تأهل و ناسیونالیسم قومی رابطه معنادار وجود دارد. لذا فرضیۀ مربوطه تأیید می‏گردد.

فرضیه هشتم: بین رشته تحصیلی و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.

رشته تحصیلی متغیر اسمی چند‏مقوله‏ای و ناسیونالیسم قومی متغیری فاصله‏ای است. برای بررسی رابطه بین این دو متغیر از آزمون F استفاده می‏کنیم. نتایج آزمون به قرار زیر می‏باشد.

جدول 15: آزمون F برای دو متغیر رشته تحصیلی و ناسیونالیسم قومی

نام آزمون

مقدار F

درجه آزادی

سطح معنی داری

F

984/1

4

102/0

با توجه به اطلاعات جدول فوق می‏توان دریافت که بین رشته تحصیلی و ناسیونالیسم قومی رابطه معنی‏دار وجود ندارد. چون سطح معنی داری بیشتر از 05/0 شده است. بنابر‏این فرضیه فوق رد شده و فرضیه صفر پذیرفته می‏شود.

فرضیه نهم: بین محل تولد و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.

محل تولد، متغیر اسمی دو‏مقوله‏ای و ناسیونالیسم قومی متغیری فاصله‏ای است. برای بررسی رابطه بین این دو متغیر نیز از مقایسۀ میانگین‏ها استفاده می‏کنیم و برای بیان شدت رابطه و آزمون معنی‏داری به ترتیب از ضریب اتادو و T-test استفاده می‏کنیم.

با توجه به جدول شماره 16 می‏توان گفت که بین میانگین ناسیونالیسم قومی متولدین شهر و روستا تفاوت زیادی وجود ندارد؛ به گونه‏ای که ناسیونالیسم قومی متولدین روستا به میزان اندکی بیشتر است. همچنین ضریب اتادو نشان می‏دهد که متغیر محل تولد، ناسیونالیسم قومی را تبیین نمی‏کند.

              جدول 16: میانگین متولدین شهر و روستا برحسب میزان ناسیونالیسم قومی

محل تولد

میانگین

شهر

09/42

روستا

78/42

مقدار ضریب اتادو= 005/0

 

جدول 17: آزمون T برای دو متغیر محل تولد و ناسیونالیسم قومی

نام آزمون

سطح معنی داری

سطح معنی داری(2-tailed)

T-test

003/0

151/0

مقدار t: 441/1-     درجه آزادی(df): 54/267

اطلاعات مربوط به جدول شماره 17 حاکی از آن است که بین دو متغیر محل تولد و ناسیونالیسم قومی رابطه معناداری وجود ندارد؛ در نتیجه فرضیۀ فوق رد شده و فرضیه صفر مورد تأیید قرار می‏گیرد.

 

فرضیه دهم: بین طبقه اجتماعی و ناسیونالیسم قومی رابطه وجود دارد.

متغیرهای طبقه اجتماعی و ناسیونالیسم قومی فاصله‏ای هستند و برای بررسی رابطه بین این دو متغیر از ضریب همبستگی پیرسون استفاده می‏کنیم. مقادیر بررسی رابطه بین این دو متغیر در جدول زیر ارائه شده است.

جدول 18: بررسی رابطه بین دو متغیر طبقه اجتماعی و ناسیونالیسم قومی

مقدار r پیرسون

تعداد

سطح معنی داری

013/0

384

798/0

همانگونه که در جدول شماره 18 مشاهده می‏شود مقدار r پیرسون برابر با 013/0 می‏باشد، بنابراین می‏توان گفت بین طبقه اجتماعی و ناسیونالیسم قومی رابطه بسیار ضعیفی وجود دارد که با توجه به میزان معنی‏داری بدست آمده که بیشتر از 05/0 است می‏توان گفت که بین دو متغیر رابطه معنی‏دار وجود ندارد. بنابراین فرضیه فوق رد شده و فرضیۀ صفر پذیرفته می‏شود.

نتیجه‏گیری

در این مقاله، متغیر‏های مستقل، شامل متغیرهای زمینه‏ای (جنسیت، وضعیت تأهل، محل تولد، رشته تحصیلی و طبقه اجتماعی) و متغیرهای اصلی (تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی، توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اقتصادی، توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های سیاسی و توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اجتماعی) را با متغیر وابسته، یعنی ناسیونالیسم قومی، مورد بررسی قرار گرفت.

یکی از سؤال‏های این پژوهش این بود که «در حال حاضر گرایش به ناسیونالیسم قومی در بین دانشجویان ترکمن‏ استان گلستان به چه میزانی است؟». گلنر معتقد بود که ناسیونالیسم ملی، مختص دوران مدرن است. به عقیده او هرگاه برابری، رفاه اقتصادی و ثبات سیاسی بر جامعه حاکم باشد ناسیونالیسم مدنی قوت می‏گیرد و گرایشات و ناسیونالیسم قومی کاهش می‏یابد.

 با توجه به این‏که نتایج تحقیق انجام گرفته حاکی از تشدید گرایشات ناسیونالیستی در میان روزآمدترین اقشار (‏یعنی دانشجویان که بیشتر در معرض امواج جامعه مدرن هستند) است و اکثریت اعضای نمونه، دارای گرایشات ناسیونالیستی قوی بودند، می توان گفت نظریه گلنر عمومیت ندارد. 

با بررسی و آزمون فرضیات مبنی بر وجود رابطه بین متغیر‏های زمینه‏ای (جنسیت، وضعیت تأهل، محل تولد، رشته تحصیلی و طبقه اجتماعی)، این نتیجه به‏دست آمد که بین متغیرهای محل تولد، رشتۀ تحصیلی و طبقۀ اجتماعی و متغیر وابسته (ناسیونالیسم قومی)، رابطۀ معنی‏دار وجود ندارد. در صورتی‏که وجود رابطه بین متغیرهای جنسیت و وضعیت تأهل و متغیر وابسته تأیید شد. نتایج حاصله حکایت از آن دارد که میزان ناسیونالیسم قومی در میان زنان بیشتر است. علت را اینگونه می‏توان تفسیر کرد که عرصۀ عمومی زنان، محدودتر است؛ لذا علاقۀ زنان به پیوندهای قومی بیشتر است؛ در حالیکه عرصه عمومی برای مردان وسیعتر است؛ لذا گرایشات قومی آن‏ها معتدل تر است. همچنین معلوم شد که بین وضعیت تأهل و ناسیونالیسم قومی رابطۀ معنی‏دار وجود دارد و میزان ناسیونالیسم قومی در متأهل‏ها بیشتر از مجردهاست. علت این امر احتمالاً این است که در مناطق قومی، خانواده، یک واحد تقویت‏کنندۀ گرایشات و هویت قومی‏است.

یکی دیگر از فرضیه‏های این پژوهش، بررسی نظریه‏ی آنتونی‏اسمیت، در مورد وجود رابطه بین دو متغیر تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی و ناسیونالیسم قومی بود. در این نظریه، یک‏سری ویژگی‏ها و اشتراکات قومی مثل هم‏خونی، هم‏نژادی، هم‏دینی و هم‏زبانی، موجب شکل‏گیری نوعی احساس در ما و هویت قومی می‏شود. در واقع، گروه قومی سعی می‏کند که هویت قومی خود را رسمیت بخشد و در‏صورت امکان به آن دست یابد. این بررسی نشان داد که (حداقل در محدودۀ گرایشات میان دانشجویان)، وجود رابطه بین دو متغیر تمایل به رسمیت بخشیدن هویت قومی و ناسیونالیسم قومی تأیید می‏شود؛ بنابراین می‏توان گفت که ترکمن‏ها نیز مانند دیگر اقوام کشور، احساس می‏کنند که هویت قومی‏شان در حال ضعیف‏شدن است و فرهنگ مسلط آنرا تحت‏الشعاع قرار داده است. بنابراین، آن‏ها تمایل به احیای هویت قومی خود دارند و سعی می‏کنند با تشکیل کانون‏های ترکمن‏شناسی و برقراری برخی اجتماعات، هویت قومی‏شان را احیا کنند.

سه فرضیه دیگر از نظریات قشربندی و تبعیض اجتماعی- اقتصادی بدست آمده‏ است. این نظریات بر این اصل استوار بود که موقعیت‏ها و فرصت‏های ممتاز اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، در یک جامعه چندقومی به‏طور برابر توزیع نشده‏ است؛ بلکه در کنترل یک گروه قومی مسلط می‏باشد. فرضیه‏های مربوط به توزیع نابرابرانۀ فرصت‏ها، یعنی وجود روابط بین سه متغیر توزیع نابرابرانۀ فرصت‏های اقتصادی و توزیع نابرابرانه فرصت‏های سیاسی، توزیع نابرابرانه فرصت‏های اجتماعی با متغیر ناسیونالیسم قومی تأیید شده است.

در‏مجموع این تحقیق نشان می‏دهد با اینکه مناطق قومی ایران دهه‏هاست که در معرض امواج نوسازی اقتصادی، آموزشی و اجتماعی قرار گرفته است، ولی این واقعیت بدین معنی نیست که به موازات رشد و پیشرفت جامعه، گرایشات قومی (حتی در میان پیشروترین اقشار جامعه، یعنی دانشجویان) ضعیف شده باشد. لذا نادیده‏گرفتن گرایشات قومی به معنای نبودن آن نیست. تجربۀ جوامع معاصر نشان می‏دهد که با گسترش ناسیونالیسم مدنی از سوی نهادهای رسمی جامعه، می‏توان تمایزات قومی موجود در جامعه را از یک تهدید بالقوه به یک فرصت تبدیل کرد. زیرا در یک وضعیت مدنی، همه شهروندان کشور، صرف‏نظر از این‏که از چه قومی باشند، دارای حقوق برابرند و ارزش‏ها، مناسک و هویت فرهنگی آن‏ها، ضمن پای‏بندی به مقررات عمومی کشور، محترم شمرده می‏شود.

منابع

  • اسلامی، علیرضا (1385)، «قومیت و ابعاد آن در ایران»، فصلنامه علوم سیاسی، شماره34: 195-212.
  • اسمیت، آنتونی (1377)، «منابع قومی ناسیونالیسم»، واحد ترجمۀ پژوهشکده مطالعات راهبردی، فصلنامۀ مطالعات راهبردی، پیش شماره اول: 183-207.
  • اسمیت، آنتونی (1383)، ناسیونالیسم: نظریه، ایدئولوژی، تاریخ، ترجمه منصور انصاری، تهران: مؤسسه مطالعات ملی.
  • اوزکریملی، اموت (1383)، نظریه‏های ناسیونالیسم، ترجمۀ محمد علی قاسمی، تهران: مؤسسه مطالعات ملی.
  • برتون، رولان (1387)، قوم‏شناسی سیاسی، ترجمه ناصر فکوهی، تهران: نشرنی.
  • پاک ‏سرشت، سلیمان (1387)، بررسی تطبیقی ـ کمی عوامل بروز تضادهای قومی در دولت‏های چند قومی جهان بین سال‏های 1980 تا 1999، رسالۀ دکترای رشتۀ جامعه‏شناسی سیاسی دانشگاه تربیت مدرس.
  • پیردشتی، حسین و حافظ‏نیا، محمدرضا (1381)، «رفتار سیاسی قوم ترکمن»، مجله زبان و ادبیات دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، شماره 30 و 31: 108-509.
  • جلائی پور، حمیدرضا (1387)، جامعه‏شناسی سیاسی ایران، جزوه درسی کارشناسی ارشد، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران.
  • جلائی پور، حمیدرضا (1384)، «ناسیونالیسم قومی در تجربۀ روس‏ها، نقد جمهوری خلق‏ها»، نامه انسان‏شناسی، شماره 7: 28-47.
  • حاجیانی، ابراهیم (1380)، «الگوی سیاست قومی در ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال چهارم، شماره 11 و 12: 119-138.
  • صالحی امیری، سیدرضا (1388)، مدیریت منازعات قومی در ایران، تهران: مرکز مطالعات استراتژیک.
  • کنعانی، محمدامین (1379)، «ایرانیان ترکمن، نگاهی به گذشته و حال»، فصلنامه مطالعات ملی، شماره 4: 213-248.
  • گلنر، ارنست (1388)، ناسیونالیسم، ترجمه سید محمد علی تقوی، تهران: نشر مرکز.
  • گیبرنا، مونتسرات (1387)، مکاتب ناسیونالیسم: ناسیونالیسم و دولت ملت در قرن بیستم، ترجمۀ امیر مسعود اجتهادی، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
  • مقصودی، مجتبی (1379)، «فرهنگ، ارتباطات و تحولات قومی (بررسی نظری)»، فصلنامهمطالعات ملی، شماره 6: 171-196.
  • هیوود، اندرو (1389)، سیاست، ترجمه عبدالرحمن عالم، تهران: نشرنی.
    • Conversi Daniele (2000), »Ernest Gellneres Theory of Nationalism« (1925-1995) in Anthony D Smith and Athena Leoussi (eds) Encyclopedia of Nationalism, Oxford: Transaction Books, pp. 102-107.
    • Gellner Ernest (1983), Nation and Nationalism, Oxford: Basil Blackwell

Muro Diego and Alejandro Quiroga )2005(, »Spanish Nationalism: Ethnic or civic?«, Ethnicities, Vol 5(1): 9–29; 049922 , (http: //etn.sagepub.com).



*  این مقاله برگرفته از پایان‏نامۀ کارشناسی ارشد نویسنده دوم مقاله است که با حمایت مالی معاونت پژوهشی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران انجام شده است.

 **  دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ،  h_ jalaeipour@hotmail.com

***  کارشناس ارشد جامعه‏شناسی دانشگاه تهران

[1]  Nationalism

[2]  Andrew Heywood

[3]  Nation

[4]  Ethnic

[5]  National-Civic Nationalism

[6]  Woodrow Wilson

[7]  National-Cultural Nationalism

[8]  Ethnic Nationalism

[9]  Ernest Gellner

[10]  A. Smith

[11]  Ethnic Stratification

[12]  Guboglo

  • اسلامی، علیرضا (1385)، «قومیت و ابعاد آن در ایران»، فصلنامه علوم سیاسی، شماره34: 195-212.
  • اسمیت، آنتونی (1377)، «منابع قومی ناسیونالیسم»، واحد ترجمۀ پژوهشکده مطالعات راهبردی، فصلنامۀ مطالعات راهبردی، پیش شماره اول: 183-207.
  • اسمیت، آنتونی (1383)، ناسیونالیسم: نظریه، ایدئولوژی، تاریخ، ترجمه منصور انصاری، تهران: مؤسسه مطالعات ملی.
  • اوزکریملی، اموت (1383)، نظریه‏های ناسیونالیسم، ترجمۀ محمد علی قاسمی، تهران: مؤسسه مطالعات ملی.
  • برتون، رولان (1387)، قوم‏شناسی سیاسی، ترجمه ناصر فکوهی، تهران: نشرنی.
  • پاک ‏سرشت، سلیمان (1387)، بررسی تطبیقی ـ کمی عوامل بروز تضادهای قومی در دولت‏های چند قومی جهان بین سال‏های 1980 تا 1999، رسالۀ دکترای رشتۀ جامعه‏شناسی سیاسی دانشگاه تربیت مدرس.
  • پیردشتی، حسین و حافظ‏نیا، محمدرضا (1381)، «رفتار سیاسی قوم ترکمن»، مجله زبان و ادبیات دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، شماره 30 و 31: 108-509.
  • جلائی پور، حمیدرضا (1387)، جامعه‏شناسی سیاسی ایران، جزوه درسی کارشناسی ارشد، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران.
  • جلائی پور، حمیدرضا (1384)، «ناسیونالیسم قومی در تجربۀ روس‏ها، نقد جمهوری خلق‏ها»، نامه انسان‏شناسی، شماره 7: 28-47.
  • حاجیانی، ابراهیم (1380)، «الگوی سیاست قومی در ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال چهارم، شماره 11 و 12: 119-138.
  • صالحی امیری، سیدرضا (1388)، مدیریت منازعات قومی در ایران، تهران: مرکز مطالعات استراتژیک.
  • کنعانی، محمدامین (1379)، «ایرانیان ترکمن، نگاهی به گذشته و حال»، فصلنامه مطالعات ملی، شماره 4: 213-248.
  • گلنر، ارنست (1388)، ناسیونالیسم، ترجمه سید محمد علی تقوی، تهران: نشر مرکز.
  • گیبرنا، مونتسرات (1387)، مکاتب ناسیونالیسم: ناسیونالیسم و دولت ملت در قرن بیستم، ترجمۀ امیر مسعود اجتهادی، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
  • مقصودی، مجتبی (1379)، «فرهنگ، ارتباطات و تحولات قومی (بررسی نظری)»، فصلنامهمطالعات ملی، شماره 6: 171-196.
  • هیوود، اندرو (1389)، سیاست، ترجمه عبدالرحمن عالم، تهران: نشرنی.
    • Conversi Daniele (2000), »Ernest Gellneres Theory of Nationalism« (1925-1995) in Anthony D Smith and Athena Leoussi (eds) Encyclopedia of Nationalism, Oxford: Transaction Books, pp. 102-107.
    • Gellner Ernest (1983), Nation and Nationalism, Oxford: Basil Blackwell

Muro Diego and Alejandro Quiroga )2005(, »Spanish Nationalism: Ethnic or civic?«, Ethnicities, Vol 5(1): 9–29; 049922 , (http: //etn.sagepub.com).