Content Analysis of Pages and Groups of Facebook Social Network Using Habermas' Theory of the Public Sphere

Document Type : Research Article

Authors

Abstract

Along with improvement and expansion if computational communications and increasing access of various peoples to the Internet and virtual social networks, a lot of theoretical endeavors have been spent for studying the Internet and its political and social effects. During these attempts, the concept of public sphere in the framework of Habermas's theory has a significant status. Accordingly, among the groups and pages which Iranian users have created in Facebook, 10 cases were investigated according to purposive sampling using qualitative content analysis.
The findings of the present study indicate that although using Facebook among Iranian users has resulted in increasing access to information, producing too much content results in fragmentation and diversification of reality. In other words, we encounter a mess in the Iranian groups and pages available in Facebook in which the other's voice is not heard. Therefore, producing information cannot contribute to formation of the public cyber ​​sphere. Moreover, although Facebook gives this opportunity to people to equally participate in a dialogue, in Iranian pages and groups rarely a dialogue is formed, even in cases that a dialogue is formed, in these kinds of dialogues, there will be seldom a logical debate and accessing to compromising or agreement seem impossible. At last, it should be noted that however Facebook enjoys capacities for reviving public sphere, in practice it has not been able to reach to the level of a public sphere.  

Keywords


تحلیل محتوای صفحات و گروه‌های شبکه اجتماعی فیس‌بوک با نظریه حوزه عمومی هابرماس

بهجت یزدخواستی[1]

 صمد عدلی‌پور[2]­

 آسیه سپهری[3]

تاریخ دریافت: 3/2/92                            تاریخ پذیرش: 16/8/92

چکیده

همراه با توسعه و گسترش ارتباطات کامپیوتری و دسترسی روزافزون مردم جوامع مختلف به اینترنت و شبکه‌های اجتماعی مجازی، کوشش‌های نظری بسیاری صرف یافتن الگوهای مناسب برای مطالعه اینترنت و تاثیرات سیاسی و اجتماعی آن گردید. در جریان این تلاش‌ها مفهوم حوزه عمومی در چارچوب نظریه هابرماس جایگاه برجسته‌ای یافته است. بر این اساس، از گروه‌ها و صفحاتی که کاربران ایرانی در شبکه اجتماعی فیس‌بوک تشکیل داده‌اند، 10 مورد طبق نمونه‌گیری هدفمند با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی مورد مطالعه قرار گرفتند.

یافته‌های پژوهش حاکی از آن است که اگرچه فیس‌بوک در بین کاربران ایرانی منجر به افزایش دسترسی به اطلاعات شده است، اما تولید بیش از حد محتوا در نهایت منجر به چندپاره و متکثر شدن واقعیت‌ می‌شود. به‌عبارتی ما در گروه‌ها و صفحات ایرانی حاضر در فیس‌بوک با همهمه‌ای مواجه هستیم که در آن کسی صدای دیگری را نمی‌شنود. بنابراین تولید صرف اطلاعات نمی‌تواند کمکی به شکل‌گیری حوزه عمومی سایبر نماید. همچنین اگر چه فیس‌بوک به مردم فرصت می‌دهد تا به طور برابر در گفتگو ابراز وجود کنند اما در گروه‌ها و صفحات ایرانی به ندرت گفتگو شکل می‌گیرد، حتی در مواردی که گفتگو شکل می‌گیرد در این گفتگوها به ندرت بحث منطقی در می‌گیرد و دسترسی به اجماع یا توافق غیر‌ممکن به‌نظر می‌رسد. در نهایت باید گفت که فیس‌بوک اگر چه ظرفیت‌هایی برای احیاء حوزه عمومی داراست اما در عمل نتوانسته به ایجاد حوزه عمومی بینجامد.

کلمات کلیدی: فضای سایبر، شبکه‌های اجتماعی اینترنتی، فیس‌بوک، حوزه عمومی، حوزه عمومی مجازی

طرح مسئله

امروزه پدیده انقلاب ارتباطات و محصول کاملاً شناخته شده آن یعنی اینترنت در حال ایجاد تغییرات اساسی و وسیعی در ماهیت، اشکال و ساختارهای قدرت در جوامع گوناگون اعم از توسعه‌یافته و در حال توسعه است و این امر پژوهشگران را به پرسش درباره میزان و چگونگی این تغییرات و تأثیرات کنونی و آتی اینترنت بر زندگی سیاسی جوامع و رابطه بین دولت‌ها و شهروندان واداشته است.‌ یکی از عوامل توجه روزافزون پژوهشگران علوم اجتماعی و سیاسی به این پدیده نقشی است که اینترنت می‌تواند در رشد و تقویت دموکراسی و مشارکت سیاسی به شیوه‌هایی کاملاً نو در جوامع گوناگون داشته باشد. این توانایی به دلیل ویژگی‌هایی چون «تعاملی بودن»، «همزمانی ارتباط»، «فراگیر بودن»، و «متمرکز نبودن» اینترنت است که آن را از رسانه‌های جمعی سنتی مانند رادیو و تلویزیون متمایز می‌سازد.

در سال‌های اخیر دو انتخابات ریاست جمهوری باعث توجه خاص متخصصان ارتباطات و علوم اجتماعی به تأثیرات رسانه‌ای اینترنت و به‌ویژه قابلیت‌های حیرت‌آور شبکه‌های اجتماعی اجتماعی مجازی همچون فیس‌بوک[4]، شده است. اولین آن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2008 میلادی بود که با پیروزی باراک اوباما همراه شد. بدون شک یکی از عوامل موفقیت وی استفاده گسترده از اینترنت و تبلیغات ویدئویی در فضای مجازی از طریق شبکه‌های اجتماعی اینترنتی بود. سایت تبلیغاتی اوباما حدود 2 میلیون کاربر داشت که از همان روزهای نخست، فعالیت‌های تبلیغاتی خود را به نفع اوباما آغاز کردند. موفقیت اوباما در به کارگیری قابلیت‌های شبکه برای بسیج مردم باعث شد تا برخی وی را اولین «‌رئیس‌جمهور اینترنتی» بنامند (بلوم، 2009: ‌10).

رویداد دیگر دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 1388 بود که پس از معرفی محمود احمدی‌نژاد به عنوان پیروز انتخابات، طرفداران معترضِ کاندیداهای رقیب، که مورد سانسور خبری رسانه‌های جمعی قرار گرفته بودند، به فضای مجازی روی آوردند و از طریق شبکه‌های اجتماعی مجازی حجم زیادی از مطالب، گفتگوها، اخبار و بیانیه‌ها را منتشر ساختند. از دید برخی کارشناسان ارتباطی مسائل این چنینی و فضای پیامد آن در دنیای واقعی، نشان‌دهنده به‌وجود آمدن یک حوزه عمومی مجازی است (پلات‌نیک و دیگران، 2009: ‌1).

امروزه ورود به فضای مجازی شبکه‌های اجتماعی اینترنتی، زندگی دومی است که آغاز شده و نمی‌توان آن‌را نادیده گرفت چنان‌که گمانه‌زنی‌ها و آمارهای پراکنده داخلی و خارجی حاکی از آن است که علی‌رغم ممنوعیت، تعداد قابل توجهی از کاربران ایرانی، عضو شبکه‌های اجتماعی مجازی هستند. مطابق آمار سایت الکسا[5] (2012) فیس‌بوک یکی از 10 سایت برتر مورد استفاده ایرانیان در فضای وب است. شبکه‌های اجتماعی مجازی به دلیل داشتن قابلیت‌ها و خصوصیات فراونی همچون «قابلیت دسترسی دائم»، «فرامکانی»، «فرازمانی»، «جهانی بودن»، «سیّال بودن»، «تشدید شدن واقعیت»، «چندرسانه­ای بودن» و غیره، فضای مناسبی را برای بیان آراء و عقاید در اختیار کاربران قرار می‌دهند. البته امکان گذاشتن اظهارنظر[6] بر روی مطالب این شبکه‌ها توسط دوستان، اهمیت شبکه‌های اجتماعی مجازی را دو چندان می‌کند. به همین خاطر عده‌ای از اندیشمندان علوم اجتماعی معتقدند که شبکه‌های اجتماعی مجازی ظرفیت و توان شکل‌گیری حوزه عمومی مجازی را دارا هستند و کاربران آنها می‌توانند از طریق این شبکه‌های اینترنتی به گفتگو و تعامل‌ پیرامون‌ مسائل‌ و موضوعات‌ مختلف بپردازند و باعث شکل‌گیری افکار عمومی‌ شوند. همچنین کاربران می‌توانند در مخالفت‌ یا موافقت‌ با یک‌ مساله‌ و موضوع‌ اجتماعی‌ وسیاسی‌ دست‌ به‌ کنش‌ مناسب‌ بزنند. به‌عبارتی نظرات کاربران می‌توانند با ایجاد فضای گفتگو بین افراد و در نهایت شکل دادن به افکار عمومی، منجر به شکل‌گیری حوزه عمومی مجازی شوند. بنابراین سوال و مسئله پژوهش حاضر این است که آیا حوزه عمومی در فضای مجازی فیس‌بوک شکل گرفته است؟ و آیا شبکه اجتماعی فیس‌بوک را می‌توان از مصادیق حوزه عمومی مجازی دانست؟

پیشینه تحقیق

میناوند (1381) در رساله دکتری خود نشان می‌دهد که  اینترنت از قابلیت‌ها و امکانات زیادی برای ایفای کارکرد حوزه عمومی برخوردار است. شبکه اینترنت امکاناتی در اختیار مردم جوامع می‌گذارد تا در فضایی مناسب به گفتگوی آزاد و برابر با هم بپردازند و در نتیجه فرآیندهای گفتگو و مباحثه، به نقطه‏نظرهای مشترکی درباره مسائل سیاسی و اجتماعی دست یابند و به افکار عمومی شکل دهند.

رضانیا (1389) به بررسی و تحلیل یکی از سایت‌های مربوط به مباحثات و گفتگوی اینترنتی فارسی پرداخته و معتقد است که صرف وجود اینترنت و در نظر گرفتن آن به‌عنوان یک حوزه امکانی برای ظهور حوزه عمومی، نمی‌تواند در به عمل درآوردن حوزه عمومی نقش زیادی داشته باشد، بلکه مسائل دیگری مربوط به دولت و نقش آن در گسترش آزادی‌ها و همچنین میزان احساس مسئولیت و اهمیت مسائل برای مخاطبان و کاربران اینترنتی از عوامل تعیین‌کننده هستند.

یافته‌های پژوهش سید‌علوی و نقیب‌السادات (1391) نشان می‌دهد که از دیدگاه کارشناسان علوم ارتباطات و علوم سیاسی دانشگاه‌های کشور سه متغیر مستقل حوزه عمومی در فضای مجازی شکل گرفته است و وبلاگ‌ها و شبکه‌های اجتماعی از مصادیق حوزه عمومی در فضای مجازی هستند. همچنین یافته‌های پژوهش نشان‌دهنده آن است که نظریه حوزه عمومی قابل به‏کارگیری در حوزه مجازی است اما ویژگی‌های فضای مجازی و ارتباطات با واسطه رایانه‌ای، حوزه عمومی را فضایی متکثر و چند‌پاره ساخته است که با مدل سنتی حوزه عمومی متفاوت است.

عدلی‌پور و دیگران (1392) در پژوهشی تحت عنوان «حوزه عمومی و گفتگو در فضای مجازی شبکه‌های اجتماعی مجازی» نتیجه می‌گیرند که هر چند ارتقای امکان برقراری ارتباط و دادوستد اطلاعات در شبکه‌های اجتماعی مجازی امکان گفتگو را ارتقا می‌دهد، اما محدود و مخدوش‌کننده آن هم است. محدودیت مورد نظر اساساً از توزیع نابرابر امکان‌های مرتبط با این گونه فناوری‌ها ناشی می‌شود و وضعیت خاص حوزه عمومی مجازی هم گفتگو میان فرهنگ‌ها را مخدوش می‌کند. در واقع، شبکه‌های اجتماعی مجازی، به‌واسطه حوزه عمومی مجازی که پدید می‌آورند، گفتگو میان فرهنگ‌ها را محدود و مخدوش می‌کنند.

یافته‌های نجفی و نیبلوم[7] (2006) در پژوهشی تحت عنوان «جوانان ایرانی و اینترنت»، حاکی از آن است که اینترنت، حوزه عمومی و حوزه خصوصی را متأثر ساخته و با ایجاد حوزه‌ای متعلق به خود (حوزه مجازی) فضایی ایجاد کرده است که افراد می‌توانند با گریز از محدودیت‌های حوزه عمومی و خصوصی به بیان خود بپردازند.

گسترده‌ترین پژوهش بر روی فضای مجازی ایران توسط «کلی و اتلینگ[8]» در سال 2008 صورت گرفته است. تحقیقات آن‌ها نشان می‌دهد که وبلاگستان ایرانی یک شبکه گفتمانی گسترده است که هم به لحاظ موضوعات مورد بحث و هم از نظر طیف‌های مختلف وبلاگ‌نویسان از غنای خاصی برخوردار است. با در نظر گرفتن فضای رسانه‌ای موجود و تحدید دائم وبلاگ‌نویسان، ممکن است کسی در وبلاگستان ایرانی، انتظار تضارب آرای چندانی را پیرامون موضوعات سیاسی نداشته باشد، ولی با این وجود، گفتمان منتقد رژیم گفتمانی قوی است، به‌ویژه در بین گروه‌های سیاسی موجود در دو قطب سکولار/ اصلاح‌طلب و محافظه‌کار/ مذهبی، که در دو سوی تقسیم بندی ایدئولوژیک گفتمان سیاسی قرار می‌گیرند. فیلترینگ وبلاگ‌ها توسط دولت، به‌ویژه در قطب سکولار/ اصلاح‌طلب، از آن‌چه گمان می‌رفت، کمتر بود. کلی و اتلینگ با اشاره به این‌که چندان روشن نیست که در دسترس بودن 90-80 درصد از وبلاگ‌ها در ایران، ناشی از عدم تمایل دولت برای مسدود کردن‌ گفتمان مخالف است یا عدم توانایی‌اش، معتقدند که با در نظر گرفتن فضای محدود رسانه‌ای در ایران، وبلاگ‌ها بازترین پایگاه ارتباطی عمومی را برای گفتمان سیاسی ارائه می‌کنند. ساختار ارتباطی فرد به فرد در وبلاگستان، نسبت به شیوه قدیمی‌تر و متمرکز رسانه‌های همگانی، در برابر کنترل و مصادره شدن توسط دولت از خود مقاومت بیشتری نشان می‌دهد و اگر نظریه یوخای بنکلر در مورد «حوزه عمومی شبکه‌ای» درست باشد، آن‌گاه مسائل بسیار مهم و برجسته سیاسی و اجتماعی برای  ایرانیان، به نحوی در فضای وبلاگستان ایرانی منعکس شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرند.

مبانی نظری

1- شبکه‌های اجتماعی مجازی

پیشرفت در فناوری اطلاعات راه و روش انسان را در ثبت و ضبط تاریخ تغییر داده است، این تغییر بر نحوه تعامل افراد با یکدیگر نیز تاثیرگذار بوده است.  شبکه­های اجتماعی به‌عنوان یکی از مهمترین این ابزارها، با قابلیت­ها و امکانات خود نه تنها تاثیر عمیقی بر جنبه­های اجتماعی کاربران در جوامع گوناگون گذارده، بلکه در زمینه­های مختلف به‌عنوان مثال، آموزش و پرورش، پزشکی، تجارت و قانون، کاربرد فراوان یافته است. یک شبکه اجتماعی، مجموعه­ای از سرویس‏های مبتنی بر وب است که این امکان را برای اشخاص فراهم می­آورد که توصیفات عمومی یا خصوصی برای خود ایجاد کنند، یا با دیگر اعضای شبکه ارتباط برقرار کنند، منابع خود را با آنها به اشتراک بگذارند و از میان توصیفات عمومی دیگر افراد، برای یافتن اتصالات جدید جستجو کنند.

براساس تعریفی دیگر، شبکه­های اجتماعی، خدمات آنلاینی هستند که به افراد اجازه می‏دهند در یک سیستم مشخص و معین پروفایل شخصی خود را داشته باشند، خود را به دیگران معرفی کنند، اطلاعات­شان را به اشتراک بگذارند و با دیگران ارتباط برقرار کنند. از این طریق افراد می­توانند ارتباط­شان با دیگران را حفظ کرده و همچنین ارتباط­های اجتماعی جدیدی را شکل دهند (بوید و الیسون، 2007: 12). در واقع، شبکه­های اجتماعی اینترنتی برای افزایش و تقویت تعاملات اجتماعی در فضای مجازی طراحی شده­اند. به طور کلی از طریق اطلاعاتی که بر روی پروفایل افراد قرار می‌گیرد مانند عکس کاربر، اطلاعات شخصی و علایق (که همه این‏ها اطلاعاتی را در خصوص هویت فرد فراهم می‌آورد) برقراری ارتباط تسهیل می‏گردد. کاربران می‌توانند پروفایل‌های دیگران را ببینند و از طریق برنامه­های کاربردی مختلف مانند ایمیل و چت با یکدیگر ارتباط برقرار کنند (پمپک و همکاران، 2009: ‌228).

به‌طور کلی در تعریف شبکه­های اجتماعی مجازی می­توان گفت، سایت­هایی هستند که از یک سایت ساده مانند موتور جستجوگر با اضافه شدن امکاناتی مانند چت و ایمیل و امکانات دیگر خاصیت اشتراک­گذاری را به کاربران خود ارائه می­دهند. شبکه­های اجتماعی، محل گردهمایی صدها میلیون کاربر اینترنت است که بدون توجه به مرز، زبان، جنس و فرهنگ، به تعامل و تبادل اطلاعات می­پردازند (سلطانی­فر، 1389: ‌53). یک شبکه اجتماعی، وب­سایتی است که در مرحله اول به افراد و سازمان­ها اجازه می­دهد صفحات خود را روی آن ایجاد کنند و در مرحله دوم این امکان را می­دهد که این صفحات بر اساس مشترکات گوناگون به هم متصل شوند. در حقیقت یک شبکه اجتماعی سایت یا مجموعه سایتی است که کاربران آن دوست دارند علاقه­مندی­ها، افکار و فعالیت­های خود را با دیگران و دیگران هم با آنان به اشتراک بگذارند.

یکی از پرکاربرترین شبکه‌های اجتماعی مجازی که بیش از یک میلیارد عضو دارد فیس‌بوک است که توسط سازنده جوان خود «مارک زاکربرگ»[9]­ در چهارم فوریه سال 2004 راه‌اندازی شد. در این پایگاه اینترنتی می‌توان با دوستانی که دارای حساب کاربری در فیس‌بوک هستند، عکس، فیلم یا پیغام به اشتراک گذاشت. این پایگاه هم‌اکنون از نظر تعداد کاربر عضو و نیز از نظر کارشناسان و در یک جمله در زمینه کاری خود، پایگاه شماره یک جهان محسوب می‌شود. محیط فیس‌بوک در واقع مجلسی از دوستان و آشنایان یک کاربر به‌شمار می‌آید. این پایگاه با ارائه امکان عضوگیری در تعداد بالا، به کاربران اجازه می‌دهد تا در هر لحظه دوستان جدیدی را به مجموعه خود اضافه کنند. کاربران در شبکه اجتماعی فیس­بوک به‌عنوان یک عضو، می­توانند عکس­های خود را به اشتراک بگذارند، پیغام بفرستند، عکس­ها را برای خود و دیگران علامت­گذاری کنند، روی وال[10]­های خود و دیگران مطالبی بنویسند، عضو گروه­ها شوند، گروه جدیدی ایجاد کنند، ایده­های خود را در بحث­های گروهی به اشتراک بگذارند، انواع درخواست­ها را بدهند و بپذیرند و در فیس‌بوک بازی کنند. همچنین فیس­بوک توجه محققان را در زمینه­های مختلفی چون الگوهای فعالیت کاربران در داخل و خارج شبکه، هویت­های داخل شبکه، ظرفیت‌های تکنولوژیکی ارتباطات اجتماعی و الگوهای فرهنگی به خود معطوف ساخته است.

2- نظریه حوزه عمومی هابرماس

مهمترین بحث­های هابرماس درباره نقش و تاثیر سیاسی رسانه­ها در نظام­های دموکراتیک را می­توان در نخستین اثر معروف وی با عنوان «تحول ساختاری حوزه عمومی» مشاهده کرد. در این اثر هابرماس با فرمول­بندی تازه‌ای از مفهوم شناخته شده حوزه عمومی از طریق مطالعه تحولات جوامع بورژوا- لیبرال اروپایی در قرون هفدهم و هیجدهم، نقشی موثر برای رسانه­های گروهی در رشد و تقویت حوزه عمومی در مراحل اولیه آن قائل شد، نقشی که بعدها با غلبه قدرت‌های اقتصادی و سیاسی کاهش یافت و عملا منجر به آن چه گردید که وی «فئودالی‏سازی[11]» این عرصه خواند.

هابرماس در کتاب تحول ساختاری، مفهومی هنجاری از حوزه عمومی عرضه‏ می‏کند و آن را بخشی از زندگی اجتماعی می‏خواند که در آن شهروندان می‏توانند به تبادل‏ نظر درباره اموری بپردازند که از نظر ایشان برای تامین مصالح عامه اهمیت دارد و از این طریق‏ است که افکار عمومی شکل می‏گیرد (ولی‌بیگلو، 1999: ‌2). حوزه عمومی در واقع ایده یا مفهومی هنجاری است که در چارچوب کلی نظریات هابرماس درباره کنش ارتباطی و گفتگو جای دارد. هابرماس خود حوزه عمومی را چنین تعریف می­کند: «مقصود ما از حوزه عمومی قبل از هر چیز قلمروی از زندگی اجتماعی ماست که در آن، آن چه به افکار عمومی منجر می­شود می­تواند شکل بگیرد». در هر گفتگویی که در آن افراد خصوصی برای ایجاد مجمعی عمومی گرد هم می­آیند بخشی از حوزه عمومی به وجود می­آید (هابرماس، 1989: ‌27).   

این حوزه‏ عمومی هنگامی پدید می‏آید که مردم برای بحث درباره موضوعات مورد علاقه مشترک گردهم‏ می‏آیند‌. حوزه عمومی او بازارچه یا قهوه‏خانه و یا یک سالن اجتماعات یا یک سازمان یا روزنامه نیست بلکه از این تریبون‏های فیزیکی فراتر می‏رود. در نظر او حوزه عمومی‏ سخنگاهی است برای گفتگو کردن و تبادل ایده‏ها به منظور شکل دادن به نوعی اجماع عقیده عقلانی که در آن همه ادعاها از طریق گفتمان عقلانی مورد نقد و قبول یا رد قرار بگیرند. موضوع مطالعه او فردی است دارای عقل انتقادی که می‏تواند به کمک این عقل از کنترل‏ نیروهای غیر عقلانی بیرونی رهایی یابد و از حقوق خود در زمینه آزادی بیان، آزادی نشر و آزادی تجمع استفاده کند. این‏گونه افراد هستند که حوزه عمومی را به معنای حقیقی آن‏ تشکیل می‏دهند. از این طریق حوزه عمومی به عرصه برقراری روابط گفتگویی و تبادل نظر درباره علائق عمومی ارتقا می‏یابد (میناوند، 1387: ‌225).

حوزه عمومی بخشی از آن فضایی است که در ورای نفوذ عناصر سیستمی نظیر دولت، اقتصاد و کلیسا قرار دارد و در آن کنش ارتباطی در تقابل با منطق کارکردی سیستم به‏ جریان می‏افتد. بر این اساس حوزه عمومی را می‏توان نوعی ساختار ارتباطی دانست که در شبکه جمعی جامعه مدنی ظهور می‏کند. به بیان دیگر، حوزه عمومی یک عرصه‌ فضایی- زمانی است که در آن شهروندان فعالانه گرد هم می‏آیند تا آزادانه به گفتگوی باز سیاسی‏ بپردازند. بر این اساس حوزه عمومی نه یک سازمان است و نه یک مؤسسه و یا نهاد، بلکه‏ بایستی آن‌را به‌عنوان شبکه‏ای برای تبادل اطلاعات و دیدگاه‏ها و نقطه‏نظرها بین شهروندان دانست. بنابراین حوزه عمومی عرصه ارتباطات و شکل‏گیری عقاید است. در حوزه عمومی جریان‏های ارتباطی شکل می‏گیرد و نظرات افراد غربال و ترکیب می‏شود، به روشی که در نهایت منجر به شکل‏گیری مجموعه‏ای‏ از دیدگاه‏ها و نقطه نظرهای مشترک برآمده از همایش‏های شهروندان به نام افکار عمومی‏ می‏گردد.

هابرماس نقش رسانه­های جمعی و سایر نهادهای اطلاعاتی را در جامعه به‌عنوان سه کار اصلی تشکیل دهنده، محافظ و سالم سازنده حوزه عمومی برمی­شمارد. منتهی اضافه می­کند که در اواخر سده بیستم، حاکمیت مطلق اندیشه­های مبتنی بر نفع­پرستی بنگاه­های اقتصادی، جهانی‌شدن اقتصاد، خصوصی­سازی، مقرارت­زدایی و تک‌‌قطبی شدن حاکمیت قدرت‌های بین‏المللی سبب نابودی حوزه عمومی شده است. هابرماس از این پدیده به‌عنوان «فئودالی­سازی دوباره[12]» نام می­برد (وبستر،­ ‌1380: 216-214). وی معتقد است که تظاهر این وضعیت از تغییرات در سیستم­های ارتباط جمعی ناشی می­شود. در طول سده بیستم، رسانه­های جمعی به سازمان­های سرمایه­داری انحصاری تبدیل شده­اند و از رهگذر آن سهم رسانه­ها به‌عنوان ناشران معتبر اطلاعات در قلمرو حوزه همگانی کاهش و در حین این که به بازوی منافع سرمایه‌داری تبدیل شده­اند، به سمت افکار عمومی فئودالی و فاصله گرفتن از فناوری و عرضه اطلاعات درست، تغییر ماهیت داده‌اند.

هابرماس برای بسط تئوری خود و تشریح کامل آن از مفهومی تحت عنوان «مدیریت اطلاعات» استفاده می­کند و از مدیریت اطلاعات به‌عنوان نشانه­ای از نابودی حوزه عمومی یاد می­کند. او همچنین ترویج تبلیغات، اقناع، مدیریت افکار عمومی و رشد سرسام­آور آگهی­های بازرگانی را دلیلی بر غلبه غیرسازنده محتوای رسانه­های جمعی و از میان رفتن حوزه عمومی می­داند. به اعتقاد او این روند در نهایت به انقیاد افکار عمومی در تار و پود امور بی­ارزش خواهد انجامید. در نهایت هابرماس سه جنبه از مدیریت اطلاعات را که شامل بسته­بندی، ارعاب و سانسور است، همراه با بازارپوشی‌های دولت که آن روی دیگر چنین سکه­ای می­شناسد به‌عنوان عوامل عمده در نابودی حوزه عمومی بر اثر مدیریت اطلاعات تلقی می­کند.

بنابراین، می­توان گفت که هابرماس نسبت به نقش تکنولوژی­های نوین ارتباطی و نظام اطلاع­رسانی مدرن در تقویت حوزه عمومی و گفتگوهای آزاد و انتقادی، دیدگاه تاییدآمیزی ندارد، زیرا ارتباطات گسترده معاصر را حاوی مقدار زیادی اطلاعات تحریف­شده می­داند که بر اصول تجاری و سرگرمی­هایی تکیه دارند که ابتذال و گریز از واقعیت، محتوای اصلی آنها را تشکیل می­دهد. هابرماس رفع این معضل را در این می­بیند که با گسترش عقلانیت ارتباطی و سیطره آن بر عقلانیت ابزاری زمینه­ای ایجاد شود که در آن حوزه عمومی از رشد و پویایی لازم برخوردار شده به طوری که یک نوع وفاق تفاهمی بر سر اصول و قواعد جمعی عام حاصل شود که این امر خود زمینه­ساز شکل­گیری نوعی هویت جمعی عام اقناعی، در سطح جهانی خواهد بود (­هابرماس، 1380: ‌67).

گفتگو عنصر مرکزی حوزه عمومی هابرماس است. به‌عبارت دیگر از طریق گفتگو است که افکار عمومی شکل می‌گیرد و از این طریق حوزه عمومی می‌تواند به وظیفه اصلی خود یعنی نقد سیاست‌های دولت بپردازد و موجب عقلانی‌شدن آنها گردد. اما گفتگو در حوزه عمومی هنگامی نقش رهایی‌بخش خود را ایفا خواهد کرد که شرایط زیر برقرار باشند:  1) عقلانی- انتقادی بودن محتوای گفتگو؛ 2) گفتگو درباره موضوعات مدنی مشترک شهروندان نه موضوعات خصوصی؛ 3) نادیده گرفتن تمایزات و تفاوت‌ها و در مقابل مشارکت افراد در گفتگوها همچون افراد برابر؛ 4) محدود بودن فرآیند گفتگو به شکل‌گیری افکار عمومی‌‌ و 5) ترجیح یک حوزه عمومی یکپارچه، که رسیدن به وفاق در آن امکان‌پذیر باشد بر تنوع و تعدد حوزه‌های عمومی (مک‌کارتی، 1978: ‌77).

3- اینترنت به‌عنوان حوزه عمومی

الف) نگرش‌ مثبت‌ و خوش‌بینانه

 صرف‌نظر از انتقادها و نقدهایی که‌ بر نظریه‌ حوزه‌ عمومی‌ هابرماس‌ شده‌ است‌، امروزه‌ عده‌ای‌ معتقدند که ‌فناوری‌های‌ نوین اطلاعاتی و‌ ارتباطی‌ و به‌ویژه‌ اینترنت و شبکه‌های اجتماعی مجازی‌ می‌توانند حوزه‌ عمومی‌ را مجدداً در تاریخ‌ احیا کنند و به‌ شکل‌گیری‌ حوزه ‌عمومی‌ مجازی‌ منجر بشوند. در حالت‌ خوش‌بینانه‌، اگر مؤلفه‌های‌ اساسی‌ حوزه‌ عمومی‌ را «گفتگو»، «افکارعمومی‌« و «کنش‌‌« بدانیم‌، اینترنت‌ بستر مناسبی‌ برای‌ ظهور و تجلی‌ هر یک‌ از این‌هاست‌. شهروندان‌ می‌توانند ازطریق‌ اینترنت‌ به‌ گفتگو و تعامل‌ پیرامون‌ مسائل‌ و موضوعات‌ مورد علاقه‌ بپردازند و از این‌ طریق‌ افکارعمومی‌ به‌عنوان‌ «صدای‌ مردم‌« شکل‌ بگیرد و هر یک‌ می‌توانند در مخالفت‌ یا موافقت‌ با یک‌ مساله‌ و موضوع‌ اجتماعی‌ وسیاسی‌ دست‌ به‌ کنش‌ مناسب‌ بزنند. وقتی‌ انسان‌ درباره‌ «عموم‌‌« می‌اندیشد، مبادلات‌ آزادانه‌ ایده‌ها و اندیشه‌های‌ سیاسی‌ را در ذهن‌ تصور می‌کند. ایده‌ عموم‌ با آرمان‌های‌ دموکراتیکی‌ که‌ خواهان‌ مشارکت‌ شهروندان‌ در امور عمومی‌ است‌، رابطه‌ تنگاتنگ ‌دارد. واژه‌ «عموم‌‌« بر ایده‌های‌ شهروندی‌، اشتراک‌‌نظر و چیزهای‌ غیرشخصی‌ دلالت‌ می‌کند (مهدی‌زاده، 1383: ‌120).

در عصر حاضر اینترنت و شبکه‌های اجتماعی مجازی، نوع‌ جدیدی‌ از فضای‌ اجتماعی‌ را با خود به‌ ارمغان ‌آورده‌اند. این‌ فضا که‌ از غیرفیزیکی‌ترین‌ فضاها نیز هست‌، می‌تواند برای‌ حوزه‌ عمومی‌ آثار و فواید فراوانی‌ در برداشته‌ باشد و بدون‌ شک‌ اهمیت‌ آن‌ روز به‌ روز افزایش‌ بیشتری‌ می‌یابد. اینترنت‌ رسانه‌ای‌ است‌ که‌ به‌ همه‌ مشارکت‌کنندگان‌ و کاربران‌، برای‌ استفاده‌ مشترک‌ از اطلاعات‌، فرصت‌ برابراعطا می‌کند. اینترنت‌ از این‌ لحاظ، و بدون‌ اعمال‌ محدودیت‌ از سوی‌ سایر رسانه‌های‌ جمعی‌ و به‌ مثابه‌ یک‌ واسطه‌جمعی‌ عمل‌ می‌کند. تلویزیون‌ و روزنامه‌ها، به‌طور خاص‌، به‌ زیرساخت‌های‌ عظیم‌ و گران‌ قیمت‌ نیاز دارند و در نتیجه ‌باید دید چه‌ کسانی‌ استطاعت‌ مالی‌ برای‌ مالکیت‌ و کنترل‌ آنها را دارند. پیدایش‌ اینترنت‌ به‌ معنای‌ این‌ است‌ که‌ هر کس ‌می‌تواند با حداقل‌ تلاش‌ و دشواری‌، به‌ دیگران‌ وصل‌ بشود و دانش‌ و دیدگاه‌هایش‌ را برای‌ فردی‌ به‌خصوص‌ یا همگان‌ منتشر سازد. از این‌ لحاظ، اینترنت‌ وسیله‌ای‌ پایدار جهت‌ تقویت‌ گفتگوی‌ عمومی‌ در مورد طیف‌ وسیعی‌ ازمسائل‌ مربوط به‌ خیر مشترک‌ است‌ (اوبرین، 2003).

یکی‌ از مهم‌ترین‌ ویژگی‌های‌ اینترنت‌ این‌ است‌ که‌ فرصتی‌ را در اختیار خالقان‌ فرآورده‌های‌ فرهنگی‌ قرار می‌دهد تا آثار خود را فارغ‌ از دخالت‌ دولت‌ و بدون‌ نیاز به‌ سرمایه‌ و استفاده‌ از رسانه‌هایی‌ مثل‌ رادیو، تلویزیون‌ و مطبوعات‌، منتشر سازند. اینترنت به‌ شهروندان‌ این‌ امکان‌ را می‌دهد تا با دسترسی‌ خود به‌ سایر نقاط جهان‌، یک‌ بحث‌ و گفتگوی‌ منطقی‌ را عرضه‌ کنند و به‌ نقد منطقی‌ بپردازند.

تورنتون[13] (2003)‌ جنبه‌های‌ امیدوارکننده‌ اینترنت‌ به‌‌عنوان‌ احیاءکننده‌ حوزه‌ عمومی‌ را چنین‌ برمی‌شمارد:

1) توانایی‌ گروه‌های‌ ذی‌نفع‌ کوچک‌ برای‌ یافتن‌ یکدیگر و برقرار کردن‌ ارتباط؛

2) توانایی‌ افراد و گروه‌های‌ کوچک‌ برای‌ معرفی‌ خود و ارایه‌ نقطه‌نظرات‌شان‌ به‌ یکدیگر؛

3) دسترسی‌ آسان‌ به‌ دیدگاه‌ها و نقطه ‌نظرات‌ گوناگون‌؛

4) بقا و ماندگاری‌ مواد و اطلاعات‌ در اینترنت‌ و

5) تعاملی‌ بودن‌ که‌ باعث‌ شکل‌گیری‌ ارتباط دوسویه‌ بین‌ فرستنده‌ و دریافت‌کننده‌ می‌شود.

ب) نگرش منفی و بدبینانه

در مقابل‌ نگرش‌های‌ مثبت‌ و خوش‌بینانه‌ در خصوص‌ قابلیت‌های‌ اینترنت‌ جهت‌ احیا حوزه‌ عمومی‌ وگسترش‌ گفتگوی‌ عقلانی‌ و انتقادی‌، عده‌ای‌ از محققان‌ و متفکران‌ ضمن‌ نقد و نفی‌ این‌ دیدگاه‌، توانایی‌ و قابلیت ‌ادعایی‌ این‌ شبکه‌ نوین‌ ارتباطی‌ را به‌ چالش‌ می‌کشند.‌‌ پاستر[14] (1995) می‌نویسد: این‌ ادعا که‌ امروزه‌ گروه‌های‌ خبری ‌اینترنتی‌ و سایر اجتماعات‌ مجازی‌ به‌‌عنوان‌ حوزه‌های‌ عمومی‌ نوپا، احیاگر دموکراسی‌ در قرن‌ بیست و یکم‌ خواهندبود، نادرست‌ است. وی‌ می‌افزاید: در تمدن‌ غرب‌، حوزه‌ عمومی‌ به‌ مکانی‌ گفته‌ می‌شد که‌ مردم‌ به‌ عنوان‌ انسان‌های‌ برابر می‌توانستند گفتگو کنند و تفاوت‌هایی‌ که‌ در زمینه‌ مقام‌ و منزلت‌ اجتماعی‌ وجود داشت‌ مانع‌ از شکل‌گیری‌ بحث‌های‌ صادقانه ‌نمی‌شد. هدف‌ بحث‌های‌ منطقی‌ همانا رسیدن‌ به‌ اجماع‌ یا توافق‌ بود. البته‌ اینترنت‌ به‌ مردم‌ فرصت‌ می‌دهد تا به‌ طور برابر گفتگو و ابراز وجود بکنند. اما در این‌ گفتگو به‌ندرت‌ بحث‌ منطقی‌ در می‌گیرد و دسترسی‌ به‌ اجماع‌ یا توافق‌ عملاً غیرممکن‌ به‌نظر می‌رسد. این‌ها از جمله‌ علائم‌ و نشانه‌هایی‌ است‌ که‌ هویت‌ در حوزه‌ عمومی‌ و در اینترنت‌ را به‌شیوه‌های‌ متفاوتی‌ تعریف‌ می‌کند. به باور پاستر (1995)، اینترنت‌، دولت‌ را به‌خاطر مکالمات‌ غیرقابل‌ نظارت‌ تهدید می‌کند، مالکیت‌ خصوصی‌ را از طریق‌ تکثیر یا بازتولید نامحدود و اطلاعات ‌بی‌اثر می‌سازد و اخلاقیات‌ را از طریق‌ اشاعه‌ پورنوگرافی‌ تضعیف‌ می‌کند. فناوری‌ اینترنت‌ را نباید به‌عنوان‌ شکل‌تازه‌ای‌ از حوزه‌ عمومی‌ تصور کرد.

سالتر در رابطه با نقش اینترنت برای احیای حوزه عمومی بر این باور است که حوزه عمومی بورژوایی در پی شکل دادن به یک اراده عام بود، در حالی که به‌نظر می‌رسد اینترنت اندیشه جهانشمولی و یا منافع مشترک را از هم می‌گسلد و یا دست‌کم آن را زیر سوال می‌برد و دقیقاً راه را برای مفهوم متضاد آن یعنی تکثرگرایی هموار می‌کند (سالتر، 1383: ‌138). یکی دیگر از امکانات اینترنت که از توان آن برای تولد حوزه عمومی نام می‌برند اجتماعات مجازی است.‌ اما این اجتماعات به دلیل داشتن ویژگی‌هایی چون زودگذر بودن، مبتنی بودن بر عدم تعهد و مسئولیت و فراهم کردن زمینه برای نابودی روابط جمعی واقعی فاقد توان لازم برای احیای حوزه عمومی هستند.

روش‌شناسی پژوهش

پژوهش حاضر به علت نوپایی پژوهش در حوزه شبکه‌های اجتماعی مجازی با استفاده از روش کیفی و بهره‌گیری از رویکرد تحلیل محتوای کیفی صورت گرفته است. روش تحلیل محتوای کیفی به این صورت است که بر اساس چارچوب نظری، مقوله‌های تحلیل استنباط و استخراج می‌شود. ‌پس از تعیین مقوله‌ها نوبت به متن می‌رسد تا با این مقولات محک زده شود و میزان انطباق آن با مقولات سنجیده شود (یوسفی‌ارجمند، 1385: ‌65). بنابراین در نوشتار حاضر با استفاده از نظریه حوزه عمومی هابرماس مولفه‌هایی استخراج شده و با استفاده از این مولفه‌ها به تحلیل صفحات و گروه‌های فوق در شبکه اجتماعی فیس‌بوک پرداخته شده است. مولفه‌های مورد نظر شامل دسترسی همگانی به اطلاعات، برابری در گفتگو (یا پیروی از معیارهای عقلانیت ارتباطی)، آزادی از اجبار بیرونی ناشی از سلطه قدرت برای تبلیغ افکار، مشروعیت نگرش انتقادی و مطرح شدن موضوعات مدنی بوده‌اند.

در روش‌های پژوهش کیفی به جای نمونه‌گیری تصادفی از نمونه‌گیری هدفمند استفاده می‌شود، در این نمونه‌گیری محقق ویژگی‌های جمعیت مورد علاقه را مشخص ساخته و افراد یا موردهای دارای این ویژگی‌ها را پیدا می‌کند (محمدپور،‌1390: ‌32). همچنین باید گفت که در روش کیفی انتخاب نمونه‌ها بر اساس محتوا صورت می‌گیرد و نه با استفاده از معیارهای روش شناختی، به‌عبارت دیگر نمونه‌گیری بر مبنای مرتبط بودن موردها (با پژوهش) و نه نمایا بودن‌شان انجام می‌گیرد (فلیک، 1388: ‌135).

از آن‌جایی در روش‌های کیفی به جای جمع‌آوری داده از «تولید داده» استفاده می‌شود، در پژوهش حاضر در بخش تحلیل یافته‌ها، نگارندگان به تفسیر یافته‌ها پرداخته‌اند، یعنی خود را محدود به جمع‌آوری داده نکرده‌اند. با توجه به ماهیت پژوهش و در نظر گرفتن معیارهایی چون مدت زمان شکل‌گیری گروه‌ها و صفحات، به روز بودن، جنبه انتقادی داشتن مباحث آن، تعداد اعضای هر گروه و بازدیدکنندگان صفحات، 10 گروه و  صفحه[15] از گروه‌ها و صفحات سیاسی و اجتماعی فعال در شبکه اجتماعی فیس‌بوک با عناوین: دانشجویان جامعه‌شناسی، ژانر، نه به این حجاب اجباری، ایران امروز، رأی من و تو، خدایا، ایران زمین، تنهاترین، دنیای آتشین و مباحث داغ روز، به شیوه هدفمند انتخاب شده‌اند. سپس از هر یک از این گروه‌ها و صفحات تعداد 20 پست[16] و کامنت[17] (اظهارنظر) به شیوه تصادفی انتخاب شده‌اند و در مجموع 200 پست و کامنت، حجم نمونه تحقیق را تشکیل داده است. در آخر، این پست‌ها و نظرات، با روش تحلیل محتوای کیفی تحلیل شده‌اند.

همچنین در پژوهش حاضر، برای اعتبار و اعتمادبخشی به داده‌ها از قابلیت اعتبار، انتقال‌پذیری، قابلیت اعتماد و قابلیت تائید استفاده شده است. به منظور رعایت قابلیت اعتبار پژوهش، سعی شد گروه‌ها و صفحاتی وارد مطالعه شوند که از زمان تشکیل شدن‌شان حداقل دو سال گذشته شده باشد. برای رسیدن به انتقال‌پذیری از آن‌جایی که در روش‌های کیفی، پژوهشگر موظف است تا مجموعه داده‌ها و توصیفات متنی خود را به نحوی کامل و غنی عرضه کند، در این نوشتار سعی شد با عرضه کامل یافته‌ها، این مهم تحقق یابد. برای دست‌یابی به قابلیت اعتماد دو تن از متخصصان و استادان دانشگاه، مراحل پژوهش را بازنگری و نتایج را تائید کردند. قابلیت تائید از طریق مرور و بازبینی‌های دقیق و چندین باره داده‌ها، تفسیرها و یافته‌های این مطالعه با نگاهی به مطالعات پیشین حاصل شده است.

البته باید توجه داشت از آن‌جا که در روش کیفی تعداد نمونه اندک است، یافته‌های پژوهش خاصیت تعمیمی ندارد. لذا ما به دنبال تسری نتایج به کلیه گروه‌ها و صفحات تشکیل شده در شبکه اجتماعی فیس‌بوک نیستیم. بلکه هدف ما تطبیق الگوی حوزه عمومی بر چند گروه و صفحه فوق است که به روش هدفمند و با معیارهای خاص این پژوهش انتخاب شده‌اند. نتایج این پژوهش می‌تواند راه‌گشای تحقیقات دیگری در رابطه با شبکه‌های اجتماعی مجازی (به‌عنوان یکی از پرکاربردترین جنبه های فضای سایبر ایرانی) باشد.


یافته‌های پژوهش

در این بخش آن‌چه را که از تحلیل گروه‌ها و صفحات نمونه پژوهش به‌دست آورده‌ایم با توجه به معیارهای ذکر شده در مباحث نظری ذکر می‌نماییم.

دسترسی همگانی به اطلاعات

شبکه اجتماعی فیس‌بوک به دلیل فراهم نمودن فضا برای طرح هر گونه ایده و عقیده‌ای باعث بالا بردن دسترسی به اطلاعات می‌شود و می‌تواند به بهبود فضای گفتگو، یاری رساند. اما نگاه دقیق‌تر و عمیق‌تر به مسئله، ما را متوجه این امر می‌کند که فضای گروه‌ها و صفحات فیس‌بوک گرچه به افزایش دسترسی به اطلاعات منجر می‌شوند اما این مسئله بیشتر جنبه کمّی دارد و از لحاظ کیفی تأثیر چندانی ندارد. حتی می‌توان گفت در فضای فیس‌بوک ما شاهد چندپاره شدن اطلاعات و واقعیت‌ها هستیم به این معنا که در گروه‌ها و صفحات فیس‌بوک همه صحبت می‌کنند و می‌نویسند اما کسی این مطالب را نمی‌خواند یا تعداد معدودی آن‌ها را می‌خوانند. تعداد بسیار اندک کامنت‌های (اظهارنظر) هر پست گواه خوبی برای این مطلب است.

برای مثال در گروه «نه به این حجاب اجباری»، پستی تحت عنوان «حجاب اختیاری یا باطومی؟» گذاشته شده است که در آن ادمین[18] یا نویسنده سیاست‌های دولت و نیروی انتظامی در برخورد خشونت‌آمیز با بد‌حجابی را مورد انتقاد قرار می‌دهد. جدا از محتوای این پست که طعنه‌آمیز و انتقادی است، نگاهی به تعداد کامنت‌های آن (8 نظر) نشان‌دهنده آن است که در فضای فیس‌بوک بیشتر مطالب ناخوانده باقی می‌ماند. به‌عبارت دیگر، فضای فیس‌بوک باعث ایجاد محیطی شده است که در آن کسی صدای دیگری را نمی‌شنود، و همه در حال صحبت کردن بوده و مهم نیست چه چیزی بیان می‌شود. البته تعداد بیش از حد گروه‌ها و صفحات سیاسی و اجتماعی موجود در فیس‌بوک خود می‌تواند به‌عنوان دلیلی بر این مدعا باشد که همه می‌خواهند حرف بزنند و توجهی به این نکته که اصلاً این مطالب خوانده می‌شود وجود ندارد. بنابراین، همان‌گونه که ذکر شد فیس‌بوک می‌تواند شرایطی را ایجاد کند که بر خلاف حوزه عمومی واقعی که در پی شکل دادن به یک اراده عام بود راه را برای مفهوم مخالف آن یعنی تکثرگرایی باز کند.

در بخش کامنت‌ها یا اظهارنظرهای اعضای گروه و بازدیدکنندگان، عملاً اطلاعاتی در اختیار دیگران قرار نمی‌گیرد و به آن‌چه در پست عرضه شده چیزی اضافه نمی‌شود، البته در این مورد می‌توان بعضی پست‌های گروه «دانشجویان جامعه‌شناسی» را استثنا دانست که از آن‌جایی که نویسنده با مخاطبان (مخصوصاً دانشجویان) وارد بحث می‌گردد گاه مخاطبان و یا خود نویسنده اطلاعاتی را اختیار دیگران قرار می‌دهند که دسترسی به آن‌ها خارج از محیط فیس‌بوک دشوار است.

همچنین میزان اطلاعات مطرح شده در بخش اظهارنظرها و پست‌های گروه‌ها و صفحات مورد مطالعه حاکی از آن است که عملاً عرضه اطلاعات به عهده نویسنده پست گذاشته شده است و نظرات خوانندگان چیزی به آن نمی‌افزایند. چرا که نسبت تعداد کلمات پست‌ها قابل قیاس با تعداد کلمات هریک از نظرات درج شده نیست؛ این در حالی است که از لحاظ محتوایی نیز بخش عمده نظرات به تعارفات و لایک[19] کردن (پسندیدن) می‌گذرد. بنابراین چه به لحاظ محتوایی و چه به لحاظ کمی بخش اعظم اطلاعات موجود از طریق خود پست‌ها در اختیار دیگران قرار می‌گیرد.

برابریدرگفتگو(پیرویازمعیارهایعقلانیتارتباطی)

شاخص دیگری که برای شکل‌گیری حوزه عمومی ضرورت دارد شکل‌گیری گفتگو است. امروزه شبکه‌های اجتماعی مجازی با داشتن قابلیت‌هایی نظیر گذاشتن نظرات بر روی هر پست و قابلیت مشاهده نظرات دیگران‌، می‌توانند فضای مناسبی را برای گفتگو فراهم کنند. ولی نگاهی به گروه‌ها و صفحات مورد مطالعه، نشان می‌دهد که در بیشتر موارد نویسنده پست پاسخی به نظرات و سوالات خوانندگان و یا اعضای گروه نمی‌دهد؛ یعنی مهم حرف زدن و گفتن است نه فراهم شدن فضا برای گفتگو و در نهایت شکل‌گیری حوزه عمومی.‌ از سوی دیگر بیشتر کسانی که کامنت می‌گذارند هیچ توجهی به دیگر نظرات ندارند و فقط نویسنده پست را خطاب قرار می‌دهند.

برای مثال اداره‌کنندگان صفحات و گروه‌های «ژانر، خدایا، ایران زمین، تنهاترین و دنیای آتشین‌« به هیچ‌کدام از نظرات مطرح شده برای 20 پست و کامنت‌های مورد مطالعه پاسخی نداده‌اند. اداره‌کنند‌گان گروه‌ها و صفحات «‌ایران امروز، رأی من و تو و مباحث داغ روز» نیز در 20 پست و کامنت مورد مطالعه به جز 6 مورد، خود را ملزم به پاسخگویی ندانسته است. اما گروه «دانشجویان جامعه‌شناسی» در این بین استثناست؛ چرا که اداره‌کنندگان گروه و اظهارنظرکنندگان در همه پست‌هاو کامنت‌ها خود را ملزم به پاسخگویی واضح و مستدل دانسته‌اند.

البته در مواردی که گفتگو شکل می‌گیرد ‌(معمولاً بین نویسنده پست یا اداره‌کننده گروه با یک عضو گروه، یا در بهترین حالت با مشارکت چند نفر از کسانی که به درج نظرات خود اقدام کرده‌اند)‌ به ندرت اتفاق می‌افتد که بحث منطقی باشد و معمولاً افراد در رسیدن به ملاک و معیار برای صحبت کردن با هم مشکل دارند و می‌توان دلیل این امر را در این دانست که هر کسی بدون توجه به صحبت‌های دیگران سعی در بر کرسی نشاندن حرف‌های خود دارد. برای مثال اداره‌کننده صفحه ایران امروز در پستی تحت عنوان «مطالعه در ایران» به تجزیه و تحلیل کم بودن ساعات مطالعه در بین ایرانیان پرداخته است. نگاهی به اظهارنظرهای بازدیدکنندگان این مطلب که توانسته است فضای گفتگو را بین مخاطبین این صفحه باز کند به وضوح نشان می‌دهد که گفتگوی شکل گرفته بین نویسنده پست با یکی از مخاطبین است و به ندرت بعضی دیگر از بازدیدکنندگان صفحه وارد بحث می‌شوند، البته مسئله مهمتر این است که این گفتگو به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسد چرا که مشارکت‌کنندگان در گفتگو نمی‌توانند بر سر ملاکی برای بحث کردن توافق کنند و در نهایت نویسنده پست به بحث پایان می‌دهد و به این نکته اشاره می‌کند که «بی‌خیال مطالعه، بحث کردن بی‌فایده‌اس چون هر کی خر خودش رو می‌رونه». یا در گروه «مباحث داغ روز» نویسنده پست در پاسخ به کامنتی، بیان می‌کند که «بحث کردن با تو بی‌فایده‌اس و پشیمان شدم از گفتنش». در صفحه «رأی من و تو» هم عمده نظرات که تعدادشان هم بالاست حالت گفتگویی ندارند.

ناگفته نماند که در گروه «دانشجویان جامعه‌شناسی» گفتگوهای مستدلی میان اعضای گروه شکل می‌گیرد. برای مثال در نظرات پستی با عنوان «پیشنهاد راه‌کار برای بالا بردن سطح فکری و آگاهی در جامعه‌« مخاطبان چندین بار برای ادعاهای خود مستنداتی ذکر می‌کنند؛ به نحوی که مطالب نظرات در مجموع بسیار مفصل‌تر و فراتر از خود پست است.

نکته مهم دیگر این است که بیشتر کامنت‌ها حالت تعارف دارند و حتی گاهی کاملا ً بی‌ربط هستند. برای مثال در مباحث و کامنت‌های «ایران امروز» در پست «وقتی دمای هوای ایران زمین داغ می‌شود!» تعدادی کامنت با محتوای «ایول داداش»، «مثل همیشه خوب ترکوندی» و غیره دیده می‌شود. این‌گونه نظرات در گروه‌ها و صفحات دیگری همچون «مباحث داغ روز و رأی من و تو» هم دیده می‌شود.

نکته دیگر این است که در همه گروه‌ها و صفحات مورد مطالعه (البته به جز گروه دانشجویان جامعه‌شناسی) افراد بعد از درج نظر خود دیگر به آن پست سر نمی‌زنند و یا دیگر کامنتی نمی‌گذارند تا گفتگو شکل بگیرد.

آزادیازاجبار بیرونیناشیازسلطهقدرتبرای تبلیغافکار

برای صحبت در مورد این بُعد به شواهد بیرونی (از نمونه پژوهش) نیاز است، چرا که برای غیاب موضوعات از پست‌ها و نظرات گروه‌ها و صفحات تحقیق نمی‌توان شاهد آورد. می‌توان گفت ممکن است فضای گروه‌ها و صفحات فیس‌بوک مکانی را برای افراد فراهم کند که در آن به تبلیغ عقاید خود بپردازند اما فیلترینگ موجود در فضای سایبر ایرانی و به‌ویژه شبکه اجتماعی فیس‌بوک ناقض این ویژگی اینترنت برای احیای حوزه عمومی است که در آن می‌توان آزادانه به تبلیغ افکار و عقاید خود پرداخت. در واقع فیلتر بودن این شبکه خود گواهی بر عدم شکل‌گیری مولفه آزادی از اجبار بیرونی ناشی از سلطه قدرت برای تبلیغ افکار است.

اما درباره کامنت‌ها و پست‌ها که موضوع بحث پژوهش حاضر است، در هر 10 گروه و صفحه، نظرات پس از تائید اداره‌کننده آن منتشر می‌شود و بنابراین اداره‌کننده گروه برای حفظ و تداوم مسیر گروه خود علاوه بر معیارهای شخصی تا حدودی ملاک‌های قدرت را نیز در تایید این نظرات لحاظ می‌نماید. بنابراین فیس‌بوک گرچه می‌تواند فضایی را برای بیان آزادانه افکار و عقاید در اختیار کاربران قرار دهد اما در عمل دولت‌ها با فیلتر کردن آن مانع از تبلیغ آزادانه افکار می‌شوند.

مشروعیت نگرش انتقادی

مطابق با واژ‌گان هابرماس، اصلی‌ترین عنصر برای تغییر «زیست‌جهان» یک جامعه نقد است، نقد و انتقاد منجر به تغییر گفتگوها از مکالمه و مشاجره به مباحثه یعنی گفتگوی استدلالی می‌شود. با توجه به تحلیل‌های انجام شده به نظر می‌رسد این مولفه از حوزه عمومی بیش از بقیه مولفه‌ها در میان گروه‌ها و صفحات مورد مطالعه موجود است. می‌توان با تحلیل گروه‌ها و صفحات نشان داد که بیشتر گروه‌ها و صفحات مورد بررسی در پژوهش حاضر دارای خصلت انتقادی بوده و به گونه‌ای در حال نقد کردن سیاست‌های دولت و واقعیت‌های اجتماعی هستند. بنابراین اگر مشروعیت نگرش انتقادی را به‌عنوان یکی از مولفه‌های شکل‌گیری حوزه عمومی در نظر بگیریم فیس‌بوک از این لحاظ توانسته است در شکل‌گیری حوزه عمومی نقش ایفا کند. به‌نظر می‌رسد میزان بالای فیلترینگ در شبکه‌های اجتماعی مجازی به خوبی مشروعیت نگرش انتقادی در فضای سایبر را نشان می‌دهد.

اما در مورد کامنت‌های گروه‌ها و صفحات، می‌توان گفت در نمونه مورد مطالعه در پژوهش حاضر، هر جا که گفتگویی در میان اعضای گروه، بازدیدکنندگان و اداره‌کنندگان گروه‌ها و صفحات شکل گرفته است، خوانندگان ابراز هر نوع نظر انتقادی را برای خود مشروع و مجاز دانسته‌اند. برای مثال در گروه «دانشجویان دانشجویی» در پستی با عنوان «‌نقدی بر دین و دینداری ما ایرانیان‌« علاوه بر این که متن پست عرصه نقادی را به حیطه دین و دینداری کشانده است، نگاهی به نظرات آن نشان می‌دهد که نگرش انتقادی حتی درباره موضوعاتی که به دلایل مختلف در هاله‌ای از تقدس وجود دارند از دیدگاه خوانندگان مشروع است. همین وضعیت در نظرات پنج پست از گروه‌ها و صفحات «‌ایران امروز، رأی من و تو و مباحث داغ روز» در پست‌هایی همچون با عناوین «نقدی منصفانه به کارنامه نظام»، «عملکرد دولت دهم» و غیره وجود دارد. در پست «نقدی منصفانه به عملکرد نظام» گفتگو شکل گرفته است، خوانندگان نظرات انتقادی خود را درباره بالاترین مقامات حکومتی ابراز کرده و ارائه آن را مشروع دانسته‌اند. در واقع این موارد نشان‌دهنده آن است که هر جا گفتگویی در میان مخاطبان و یا اعضای گروه شکل گرفته است، خوانندگان ابراز هر نوع نظر انتقادی را برای خود مشروع و مجاز دانسته‌اند.

مطرح شدن موضوعات مدنی

از دیگر مؤلفه‌های حوزه عمومی این است که در آن فقط باید در مورد موضوعات مدنی مشترک بین شهروندان بحث شود و طرح موضوعات خصوصی در آن مطرح نیست. اما صفحات و گروه‌های مورد مطالعه در مواردی فاقد این ویژگی حوزه عمومی است و نویسندگان پست‌ها گاهی موضوعات خصوصی خود را مطرح می‌کنند. برای مثال  برخی از بازدیدکنندگان صفحات و گروه‌های «خدایا»، «تنهاترین» با پست‌هایی همچون «برای عمر و جونم آذر خوشگله» یا «بعد مدتی برام خواستگار پیدا شده» به موضوعات شخصی می‌پردازند. یا یکی از اعضای گروه «ایران زمین» در پستی تحت عنوان «امروز نمیدونم چرا بی‌حال و ناراحتم» موضوعی شخصی را با اعضای گروه خود در میان می‌گذارد.‌ البته به جز موارد ذکر شده بقیه پست‌های نمونه تحقیق به مطالب و موضوعات مدنی پرداخته‌اند.

اما در مورد کامنت‌های خوانندگان، بعضی موضوعات که توان مطرح شدن به‌عنوان موضوعات مدنی را دارند هم مورد توجه قرار نگرفته و به نقد ساختاری نمی‌انجامند؛ برای مثال در گروه «ایران زمین» که موضوع آن مشکلات اجتماعی ایران حال حاضر است، مسائل اجتماعی می‌توانند به‌عنوان موضوعی اجتماعی مورد بحث قرار گیرند اما بیشتر موضوعات و مسائل شخصی شخصی مورد گفتگو واقع می‌شوند. البته همان‌طور که قبلاً گفته شد در گروهی همچون «دانشجویان جامعه‌شناسی» که عمدتاً قشر دانشجویان و افراد تحصیل‌کرده عضو آن هستند مسائل و مشکلاتی در خصوص موضاعات مدنی و عمومی مورد بحث واقع می‌شود. برای مثال در پستی تحت عنوان «چرایی ناکارآمدی طرح و تحلیل مسائل اجتماعی ایران امروز» اعضای این گروه «فقدان و یا ضعف شرایط و استلزامات طرح مسائل اجتماعی، به‌ویژه ضعف تعامل صحیح و مناسب بین اندیشمندان اجتماعی، مردم و مسئولان نهادهای رسمی و غیررسمی و ضعف نهادهای علمی در ایران را مهمترین مانع طرح و تحلیل علمی مسائل اجتماعی و ارائه راه‌حل‌های مناسب برای اصلاح، رفع و پیشگیری از آن می‌دانند».

بحث و نتیجه‌گیری

حوزه عمومی یک عرصه فضایی-‌ زمانی است که در آن شهروندان فعالانه گرد هم می‏آیند تا آزادانه به گفتگوی باز سیاسی‏ بپردازند. در واقع، حوزه عمومی عرصه ارتباطات و شکل‏گیری عقاید است. اگر مولفه­های اساسی حوزه عمومی را گفتگو و افکار عمومی و واکنش بدانیم، شبکه­های اجتماعی به مثابه یک رسانه جدید، بستر مناسبی برای ظهور و تجلی هر یک از آن‌هاست. افراد می­توانند از طریق شبکه‌های اجتماعی مجازی به گفتگو و تعامل پیرامون مسائل و موضوعات مورد علاقه خود بپردازند و از این طریق افکار عمومی به‌عنوان صدای مردم شکل بگیرد و هر یک می­توانند در مخالفت با یک مسئله و موضوعی اجتماعی و سیاسی دست به کنش مناسب بزنند­.

با توجه به برخی ویژگی‌های شبکه‌های اجتماعی مجازی همچون امکان تولید اطلاعات برای دسترسی همگانی، فضایی برای بیان آزادانه افکار، مطرح شدن موضوعات مدنی، درج نظرات برای شکل‌گیری گفتگو و غیره می‌توان انتظار داشت که شبکه‌های اجتماعی اینترنتی امکان احیاء حوزه عمومی را داشته باشند و فضایی را به‌وجود که در آن کاربران بتوانند به صورت برابر و فارغ از قدرت به بحث و گفتگو درباره مسائل روز بنشینند و از این طریق افکار عمومی به‌عنوان صدای مردم در جامعه شکل بگیرد و بدین گونه به پیشبرد دموکراسی در جامعه کمک کند‌. اما در عمل چنین اتفاقی نمی‌افتد. در وهله اول باید گفت اگرچه فیس‌بوک در بین کاربران ایرانی منجر به افزایش دسترسی به اطلاعات شده است اما تولید بیش از حد محتوا (محتوایی که به ندرت خواننده‌ای پیدا می‌کند) در نهایت منجر به چندپاره و متکثر شدن واقعیت‌ها می‌شود. یعنی گروه‌ها و صفحات ایرانی حاضر در فیس‌بوک، برخلاف حوزه عمومی بورژوایی که در پی شکل دادن به یک اراده عام بود، منجر به تکثرگرایی می‌شود و از این طریق منجر به تجزیه شدن یا قبیله‌ای شدن حوزه عمومی می‌گردد. به‌عبارتی ما در گروه‌ها و صفحات ایرانی موجود در فیس‌بوک با همهمه‌ای مواجه هستیم که در آن کسی صدای دیگری را نمی‌شنود. بنابراین تولید صرف اطلاعات نمی‌تواند کمکی به شکل‌گیری حوزه عمومی سایبر نماید. تعداد بسیار اندک نظرات هر پست نیز گواهی بر این مدعای نویسندگان است. همچنین می‌توان گفت که اگر چه فیس‌بوک به مردم فرصت می‌دهد تا به طور برابر در گفتگو ابراز وجود کنند اما در گروه‌ها و صفحات ایرانی به ندرت گفتگو شکل می‌گیرد، حتی در مواردی که گفتگو شکل می‌گیرد در این گفتگوها به ندرت بحث منطقی در می‌گیرد و دسترسی به اجماع یا توافق غیر ممکن به نظر می‌رسد.

یکی از مولفه‌های اساسی حوزه عمومی مطرح شدن موضوعات مدنی مشترک است اما در فضای گروه‌ها و صفحات ایرانی حاضر در شبکه اجتماعی فیس‌بوک به جای مطرح شدن موضوعات مدنی مشترک بیشتر مسائل شخصی افراد بیان می‌شود. همان‌گونه که ذکر کردیم نقد یکی دیگر از مولفه‌های اساسی برای شکل‌گیری گفتگو و تشکیل حوزه عمومی است. در این رابطه نتایج این پژوهش حاکی از آن است که در اکثر گروه‌ها و صفحاتی که مورد مطالعه پژوهش حاضر بودند به نقد سیاست‌های دولت می‌پرداختند. به‌عبارتی نگرش انتقادی در فضای فیس‌بوک در بین کاربران ایرانی دیده می‌شود، همان طور که قبلا ًذکر شد فیلتر شدن شبکه اجتماعی فیس‌بوک موید ادعای فوق است. در نهایت باید گفت که فیس‌بوک اگر چه ظرفیت‌هایی برای احیاء حوزه عمومی دارا است اما در عمل نتوانسته به ایجاد حوزه عمومی بینجامد.

در مجموع با بررسی مولفه‌های حوزه عمومی مجازی می‌توان نتیجه گرفت تا هنگامی که مولفه‌های کمتر شکل گرفته (خصوصاً مولفه‌ آزادی از اجبار بیرونی ناشی از سلطه قدرت برای تبلیغ افکار‌)، به تمامی شکل نگیرند می‌توان انتظار داشت:

1) حوزه عمومی مجازی در توسعه دموکراتیک جامعه نقش موثر و مشخصی ایفا نخواهد کرد.

2) از ظرفیت‌ها و قدرت حوزه عمومی مجازی در نظارت عمومی کاسته خواهد شد.

3) گفتگو محور نبودن کنش‌های مجازی باعث پراکندگی و ازدیاد کنش‌ها از یک سو و از سوی دیگر کم اثر شدن قدرت تغییر یا ماندگاری این کنش‌ها در عرصه اجتماعی خواهد شد. به‌عبارت دیگر، از آن‌جا که حوزه عمومی، فضایی جهت گفتگوی آزاد تمامی مردم و گروه‌هاست انتظار می‌رود کنش‌های منبعث از آن توسط بخشی از افکار عمومی حمایت و پشتیبانی شود تا چنین کنش‌های هدفمندی ضمن اطلاح اجتماعی به انسجام بیشتر مدنی منجر شوند. اما هنگامی که امکان کنش عام در فضای مجازی وجود دارد ولی دسترسی و گفتگوی عام تحدید می‌شود، مجموعه‌ای از کنش‌های متکثر و پراکنده خواهیم داشت که لزوماً توسط افکار عمومی حمایت نمی‌شوند و می‌توانند باعث گسست مدنی شوند.

منابع

  • رضانیا، آوات (1389)، «اینترنت و حوزه عمومی، مطالعه موردی: تحلیل سایت گفتمان»، برگرفته از سایت مؤسسه تحقیقات همشهری به آدرس: www.hccmr.com
  • سالتر، لی (1383)، «دموکراسی، جنبش‌های نوین اجتماعی و اینترنت»،ترجمه پیروز ایزدی، فصلنامه رسانه، شماره59: 133-162.
  • سلطانی­فر، محمد (1389)، دیپلماسی عمومی نوین و روابط عمومی الکترونیک، تهران: انتشارات سیمای شرق.
  • سیدعلوی، سیدمسعود و نقیب‌السادات، سیدرضا (1391)، «حوزه عمومی در فضای مجازی»، فصلنامه علوم اجتماعی، شماره : 109-151.
  • عدلی‌پور، صمد؛ یزدخواستی، بهجت و کیخائی، الهام (1392)، «حوزه عمومی و گفتگو در فضای مجازی شبکه‌های اجتماعی»، مطالعات فرهنگ- ارتباطات، سال چهارم، شماره 21: 81-101.
  • فلیک، اووه (1388)، درآمدی بر تحقیق کیفی، ترجمه هادی جلیلی، تهران: نشر نی.
  • محمدپور، احمد (1390)، روش تحقیق کیفی: ضد روش‌2، تهران: جامعه‌شناسان.
  • مهدی‌زاده، سیدمحمد (1383)، «اینترنت و حوزه عمومی»، فصلنامه رسانه، شماره 59: 111-131.
  • میناوند، محمدقلی (1381)، بررسیقابلیتوامکانعملکرداینترنتبه‌عنوان حوزهعمومیسیاسی، رساله دکترای علوم سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس.
  • میناوند، محمدقلی (1385)، «اینترنت و توسعه سیاسی، حوزه عمومی در فضای سایبرنتیک»، فصلنامه پژوهش‌های علوم سیاسی، شماره 2: 119-146.
  • میناوند، محمدقلی (1387)، «مقدمه­ای بر اینترنت و توسعه سیاسی»‌، مجله سیاست، شماره 2: 253-275.
  • وبستر، فرانک (1380)، نظریه­های جامعه اطلاعاتی، ترجمه اسماعیل قدیمی، تهران: انتشارات قصیده سرا.
  • هابرماس، یورگن (1380)، جهانی شدن و آینده دموکراسی- منظومه پساملی، ترجمه کمال پولادی، تهران نشر مرکز.
  • یوسفی‌ارجمند، آرش (1385)، تحلیلمحتوایکیفیمجلاتعلمیودیدگاه‌هایصاحب‌نظرانباتوجهبهمبانینظریپویایی‌هایعلم، رساله کارشناسی‌ارشد، دانشگاه تهران.
  • Bloem, J. (2009), Me the Media: Rise of The Conversation Society, VINT: ResearchInstitute of Sogeti.
  • Boyd, D. M., & Ellison, N. B. (2007), “Social network sites: definition, history, and scholarship”, Journal of  Computer-Mediated Communication,  Vol. 13 (1), pp: 210-230.
  • Habermas, J. (1989), The Structural Transformation of the Public Sphere, Cambriidge: The MITP.
  • Kelly, J. & Etling, B. (2008), “Mapping Iran’s Online Public: Politics and Culture in the Persian Blogosphere”, Retrieved from:www.cyber.law.harvard.edu.
  • McCarthy, T. (1978), The Critical Theory of Jurgen Habermas, Cambridge, MA: The MIT press.
  • Najafi, S. & Nyblom, M. (2006), Iranian Youth and the Internet: six voices on internet use beyond the public and private spheres, Master’s Thesis in Stockholm School of Economics,Retrieved From: www.arc.hhs.se.
  • O’Brien, R. (2003), “Civil Society: the Public Sphere and the Internet”, Retrieved from: www.web.net.
  • Pempek, ­T., & et al. (2009), “College students' social networking experiences on Facebook”, Journal of Applied Developmental Psychology, Vol. 30, pp: 227–238.
  • Plotnick, L. & White, C. (2009), “A Social Media Tsunami: The Approaching Wave”, International Journal of Information Systems for Crisis Response and Management, Vol I, Issue IV.
  • Poster, M. (1995), The Net as a Public Sphere, In: communication in History: Technolog, Culture, Society. Third edition, London: Longman.
  • Thornton, A. (2003), ‌Does Internet Create Democracy?, Diss: University of Technology, Sydney, Retrieved from: www.wr.com.au.
  • Velibeyoglu, K .(1999), Public Realm in the Information Age, Diss. For Ph.D Cadidate at: Izmir Institute of Technology.


[1]  دانشیار و عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان،  B yazdkhasti@Ltr ui ac ir

[2]  کارشناس‌ارشد جامعه­شناسی دانشگاه اصفهان                                                                        

[3]  کارشناس‌ارشد روانشناسی تربیتی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان                                                             

[4] Facebook

[5]  Alexa

[6]  Comment

[7]  Nyblom

[8]  Kelly and Etling

[9] Mark Zuckerberg

[10] Wall

[11] Feudalization

[12]  Refeudalistion

[13]  Thornton

[14]  Poster

[15]  Page

[16]  Post

[17]  Comment

[18]  Administer

[19]  like

  • رضانیا، آوات (1389)، «اینترنت و حوزه عمومی، مطالعه موردی: تحلیل سایت گفتمان»، برگرفته از سایت مؤسسه تحقیقات همشهری به آدرس: www.hccmr.com
  • سالتر، لی (1383)، «دموکراسی، جنبش‌های نوین اجتماعی و اینترنت»،ترجمه پیروز ایزدی، فصلنامه رسانه، شماره59: 133-162.
  • سلطانی­فر، محمد (1389)، دیپلماسی عمومی نوین و روابط عمومی الکترونیک، تهران: انتشارات سیمای شرق.
  • سیدعلوی، سیدمسعود و نقیب‌السادات، سیدرضا (1391)، «حوزه عمومی در فضای مجازی»، فصلنامه علوم اجتماعی، شماره : 109-151.
  • عدلی‌پور، صمد؛ یزدخواستی، بهجت و کیخائی، الهام (1392)، «حوزه عمومی و گفتگو در فضای مجازی شبکه‌های اجتماعی»، مطالعات فرهنگ- ارتباطات، سال چهارم، شماره 21: 81-101.
  • فلیک، اووه (1388)، درآمدی بر تحقیق کیفی، ترجمه هادی جلیلی، تهران: نشر نی.
  • محمدپور، احمد (1390)، روش تحقیق کیفی: ضد روش‌2، تهران: جامعه‌شناسان.
  • مهدی‌زاده، سیدمحمد (1383)، «اینترنت و حوزه عمومی»، فصلنامه رسانه، شماره 59: 111-131.
  • میناوند، محمدقلی (1381)، بررسیقابلیتوامکانعملکرداینترنتبه‌عنوان حوزهعمومیسیاسی، رساله دکترای علوم سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس.
  • میناوند، محمدقلی (1385)، «اینترنت و توسعه سیاسی، حوزه عمومی در فضای سایبرنتیک»، فصلنامه پژوهش‌های علوم سیاسی، شماره 2: 119-146.
  • میناوند، محمدقلی (1387)، «مقدمه­ای بر اینترنت و توسعه سیاسی»‌، مجله سیاست، شماره 2: 253-275.
  • وبستر، فرانک (1380)، نظریه­های جامعه اطلاعاتی، ترجمه اسماعیل قدیمی، تهران: انتشارات قصیده سرا.
  • هابرماس، یورگن (1380)، جهانی شدن و آینده دموکراسی- منظومه پساملی، ترجمه کمال پولادی، تهران نشر مرکز.
  • یوسفی‌ارجمند، آرش (1385)، تحلیلمحتوایکیفیمجلاتعلمیودیدگاه‌هایصاحب‌نظرانباتوجهبهمبانینظریپویایی‌هایعلم، رساله کارشناسی‌ارشد، دانشگاه تهران.
  • Bloem, J. (2009), Me the Media: Rise of The Conversation Society, VINT: ResearchInstitute of Sogeti.
  • Boyd, D. M., & Ellison, N. B. (2007), “Social network sites: definition, history, and scholarship”, Journal of  Computer-Mediated Communication,  Vol. 13 (1), pp: 210-230.
  • Habermas, J. (1989), The Structural Transformation of the Public Sphere, Cambriidge: The MITP.
  • Kelly, J. & Etling, B. (2008), “Mapping Iran’s Online Public: Politics and Culture in the Persian Blogosphere”, Retrieved from:www.cyber.law.harvard.edu.
  • McCarthy, T. (1978), The Critical Theory of Jurgen Habermas, Cambridge, MA: The MIT press.
  • Najafi, S. & Nyblom, M. (2006), Iranian Youth and the Internet: six voices on internet use beyond the public and private spheres, Master’s Thesis in Stockholm School of Economics,Retrieved From: www.arc.hhs.se.
  • O’Brien, R. (2003), “Civil Society: the Public Sphere and the Internet”, Retrieved from: www.web.net.
  • Pempek, ­T., & et al. (2009), “College students' social networking experiences on Facebook”, Journal of Applied Developmental Psychology, Vol. 30, pp: 227–238.
  • Plotnick, L. & White, C. (2009), “A Social Media Tsunami: The Approaching Wave”, International Journal of Information Systems for Crisis Response and Management, Vol I, Issue IV.
  • Poster, M. (1995), The Net as a Public Sphere, In: communication in History: Technolog, Culture, Society. Third edition, London: Longman.
  • Thornton, A. (2003), ‌Does Internet Create Democracy?, Diss: University of Technology, Sydney, Retrieved from: www.wr.com.au.
  • Velibeyoglu, K .(1999), Public Realm in the Information Age, Diss. For Ph.D Cadidate at: Izmir Institute of Technology.