Representation of Identical City Elements in Travel Writings: A Comparative Study f Tehran and Other cities in Tehran Province

Document Type : Research Article

Authors

Abstract

This study explores identity elements of Tehran province in travel writings with concentration on symbols in urban planning and architecture. On one hand, symbolic representation of a city plays a crucial role in identity making and on the other hand special provinces and cities like Tehran are important in echoing contemporary Iranian national identity and are highly closed to today’s Iran. In this perspective, representation of Iran in travel writings somehow reflects hopes and disappointments of urban identity. Our perspective in this article is to concentrate on elements of urban identity as is described in the travel writings. Therefore, based on analyzing 24 travel writings by either domestic or international travel writers with a content analysis method, we studied representation of elements and symbols of identity making in Tehran province. The categories of elements as well as symbols of identity include basic buildings, urban planning and related policies, cultural symbols, urban media and urban furniture. Findings show that representation of Tehran in travel writings has been shaped by dualities of the East against the West, uptown against downtown, or Tehran against other cities of the province or other cities of the country or even against the world.

Keywords


بازنمایی عناصر هویتبخش شهری در سفرنامهها:

( مطالعه مقایسه‏ای تهران و شهرستانهای استان تهران[1])

سیدسعیدرضا عاملی[2]

منیژه اخوان[3]

تاریخ دریافت: 16/2/92             تاریخ پذیرش: 21/3/92

چکیده

در این مقاله عناصر هویت‌بخش شهری استان تهران در سفرنامه‌ها مورد مطالعه قرار می‌گیرد و محوریت بر نمادهای شهرسازی و معماری خواهد بود. از سویی، بازنمایی نمادین شهر اهمیت زیادی در هویت‌بخشی شهر دارد و از سوی دیگر، استان‌ها و شهرهای خاص مثل استان تهران و شهر تهران جایگاه نمادینی برای هویت کشور و انعکاس ایران معاصر داشته و در نقطه‌ای نزدیک‌تر به ایران امروز قرار دارد. با این نگاه بازنمایی ایران در سفرنامه‌ها به نوعی منعکس‌کننده امیدها و ناامیدهای هویت شهری است که از این منظر هم موضوع مطالعات فرهنگی شهر است و هم به نوعی، عرصه بازنمایی فرهنگ و هویت شهر را تصویر می‌کند. سفرنامه‌ها از سویی، مروری است بر وضعیت راه‌ها و جاده‌ها، شهرسازی و معماری، میادین و مبلمان شهری و از سوی دیگر نگاه نویسنده را نسبت به مردم، روابط اجتماعی، گفتگوها، ضرب‌المثل‌ها و فرهنگ عامیانه بیان می‌کند. نگاه ما در این مقاله، تمرکز بر عناصر هویت شهری است که در سفرنامه‌ها توصیف شده است. بر این اساس، در این مقاله با مطالعه 24 سفرنامه که توسط سفرنامه‌نویسان داخلی و خارجی نوشته شده، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، مطالعه بازنمایی عناصر و نمادهای هویت­بخش استان تهران انجام شده است. مقولات عناصر و نمادهای هویت‌بخش شامل بناهای محوری، شهرسازی و سیاست‌های مربوطه، نمادهای فرهنگی، رسانه‌های شهری و مبلمان شهری است. یافته‌های این مطالعه نشان می‌دهد که بازنمایی استان تهران در سفرنامه­ها، با دوئیت­های شرق در برابر غرب، مناطق بالای جامعه در برابر مناطق پایین و یا شهر تهران در برابر شهرهای دیگر استان، کشور یا حتی جهان صورت گرفته است.

کلمات کلیدی: هویت، هویت فرهنگی شهر، خاطره شهری، حافظه فرهنگی شهری، سفرنامه.


مقدمه

توجه به موضوع ارتباط میان مکان و هویت به دلیل تغییرات کلان در شهرها از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. در ارتباط با شهر به مثابه یک مکان، مطالعه عناصر هویت‌بخش شهری در بستر متن فرهنگی، ضرورت تبیین مفهوم‌شناسانه هویت، هویت مکانی، هویت شهری و هویت فرهنگی شهر و بازشناخت روابط میان آنها را مطرح می‌کند. به دلیل اهمیت رسانه‌ها در به تصویر کشیدن سیمای شهری و شکل‌دهی و یا جهت‌دهی به نگرش و تصور شهروندان از محل زندگی خود، در این مقاله بر سفرنامه‌ها به عنوان یکی از رسانه‌های دست اول ‌تأکید شده و استان تهران نیز به دلیل مرکزیت آن از دوره قاجار که هم­زمان با گسترش سفرنامه‌نویسی در این مقطع زمانی بوده، انتخاب شده است.

سفرنامه‌نویسی در پهنه زبان فارسی سابقه‌ای طولانی دارد و به شکل نظم یا نثر به رشته تحریر درآمده است. از قدیمی‌ترین سفرنامه‌‌ها می‌توان به سفرنامه ناصرخسرو اشاره کرد که حاصل دیده‌ها و شنیده‌های وی از چندین سال سفر به نقاط مختلف است. همچنین اولین سفرنامه‌ای که توسط سفرنامه‌نویسان خارجی در مورد ایران نوشته‌شده، سفرنامه کلاویخوی اسپانیایی است که در سال 806 ه.ق به دنبال مأموریت وی در ایران نوشته شده و در آن شهرها و اوضاع جغرافیایی و اقتصادی ایران تشریح شده است (پناهی، 1388: 61). اما سفرنامه‌نویسی به‌طور جدی در دوران صفویه با گسترش روابط ایران و کشورهای اروپایی مورد توجه قرار گرفت و در دوران قاجار به اوج خود رسید. از نخستین سفرنامه‌هایی که توسط سفرنامه‌نویسان خارجی در مورد ایران نوشته شده، می‌توان به سفر به ایران و هند شرقی نوشته ژان شاردن اشاره کرد. سفرنامه‌نویسان ایرانی نیز با رویکردهای مختلف به نگارش مشاهدات خود در قالب سفرنامه پرداخته‌اند. سفرنامه‌هایی چون مسیر طالبی نوشته میرزاابوطالب‌اصفهانی به فرنگ و حیرتنامه یا سفرنامه ابوالحسنخان ایلچی به لندن از اولین سفرنامه‌هایی به شمار می‌آید که حاصل مسافرت سفرنامه‌نویسان ایرانی به «فرنگ» است و در برخی از سفرنامه‌ها نیز مسافرت در درون کشور ایران، موضوع سفرنامه بوده که از آن جمله می‌توان به یزد، شهر بادگیرها نوشته جلال‌آل‌احمد اشاره کرد که با استفاده از قالب ادبی نوشته شده است. انتقاد از اوضاع سیاسی و اجتماعی زمانه از دیگر رویکردهایی است که سفرنامه‌نویسانی چون زین‌العابدین مراغه‌ای در کتاب سیاحتنامه ابراهیمبیگ بدان توجه داشته‌اند (محرمی، 1389).

سیاحان و سفرنامه‌نویسان مدعی تدوین تاریخ ایران نبوده‌اند، بلکه هدف بیشتر آنها آشنایی مردم مغرب زمین با فرهنگ و تمدن مردم ایران بوده است. سفرنامه‌ها به این جهت که از نظر محتوایی به موضوعاتی «صرفاً سیاسی» نمی‌پردازند، اهمیت و ارزش زیادی دارند. سفرنامه‌نویسان، اغلب به جهت موقعیت اجتماعی و سیاسی و مشاغلی که داشتند، به موضوعات مورد توجه خود اهمیت بیشتری می‌داده­اند، بنابراین اغلب آگاهی‌های زیادی درباره اوضاع اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنری ضبط و ثبت می‌کرده‌اند.

از جمله مطالعات صورت گرفته در حوزه بازنمایی هویت تهران در سفرنامه‌ها می‌توان به مقالاتی چون «حضرت عبدالعظیم (ع) و شهرری در سفرنامه‌ها» (صادقی، 1382) و «وضعیت شهر تهران در عصر ناصری از دید سفرنامه‌نویسان خارجی» (دهقان‌نیری و عبداللهی، 1390) اشاره کرد. همچنین از پایان‌نامه‌های نوشته شده درباره این موضوع می‌توان از پایان‌نامه «اوضاع اجتماعی تهران عهد ناصری از نگاه سیاحان اروپایی» (گلزاده‌ عسگری، 1384) نام برد.

در این مقاله پس از تبیین مفهومی هویت، هویت شهری و هویت تاریخی شهر با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، بازنمایی عناصر هویت‌بخش استان تهران در سفرنامه‌ها مطالعه می‌شود.

مفهوم هویت و هویت شهر به مثابه یک مکان

هویت به عنوان «محصول نیروهای فرهنگی و اجتماعی» (رابرتسون، 1382) تعاریف متعدد خود را از تنوع نیروهایی که ماهیتاً مکان‌محور و زمان‌محور هستند، برگفته است. این امر دال بر مطلق نبودن این مفهوم و درنتیجه «نسبی بودن» آن بوده (نیچه به نقل از عاملی، 1390: 203) و در کنار پیچیدگی و مناقشه‌برانگیزبودن آن، اجماع بر تعریفی مشترک از هویت را دشوار ساخته است. در سطحی کلان، هویت به معنای «یکی شدن[4]» است، اما در جامعه‌شناسی «صرفاً یکی شدن خود نیست، بلکه یکی شدن با خود و دیگران است که توضیح دهنده هویت فردی و اجتماعی است» (عاملی، 1390: 177). هویت برخوردار از سه خصیصه «استمرار، تمایز و برجستگی» است و این بدان معناست که «فردیتِ هویتیِ فرد به سهولت تغییر نمی‌کند و همواره خود را در کنار دیگری نبودن می‌یابد» (عاملی، 2002). در عین حال، «هویت امری بامعنا و تأکید شده است که ناظر بر ابعاد و اجزا خاصی از فرهنگ و ارزش‌های فرهنگی است» (عاملی، 1390: 178). هویت از سویی، امری با معناست و فهم آن «منتزع از منابع معناساز» است (گیدنز، 2001: 21) و «منابع مشترک، همه افراد آن هویت مشترک را به هم وصل می‌کند» (عاملی، 1390: 181) و از سوی دیگر به معناسازی و سازماندهی معنا می‌‌پردازد و همین امر «دال بر ساختگی بودن آن» بوده (هوارت[5]، 1995، به نقل از گل‌محمدی، 1381) و «فرایندی بودن» آن را نشان می‌دهد. درواقع هویت به عنوان «خصیصه ذاتی» مطرح نبوده، بلکه «محصول توافق‌ها و عدم توافق‌هاست» (جنکینز، 1381، به نقل از عاملی، 1390: 177) و هرچند دارای «نقطه اتکا ارزشی» است که نوعی «حس مشترک» تولید می‌کند (عاملی، 1390: 204)، اما شکل‌گیری آن در نقطه غیرثابتی صورت می‌گیرد؛ یعنی «جایی که داستان­های وصف­ناپذیر ذهنیت­ها با روایت­های تاریخ یک فرهنگ مواجه می­شود» (کناکس و مارستون[6]، 2004: 508) و این مواجهه در مکانی صورت می‌گیرد که پیوند با آن «شرط لازم برای انطباق، از میان برداشتن بحران‌های هویتی، ایجاد حسی از ثبات در جهانِ در حال تغییر و تسهیل فعالیت‌های زندگی» است (لویکا، 2008: 211).

ارتباط میان هویت و مکان بر اساس دو روش قابل تبیین است: شیوه اول، «هویت‌یابیِ مکان» است که اشاره به هویت­یابیِ بیان شده از سوی فرد با مکان او دارد و شیوه دوم، ارتباط مکان و هویت از طریق هویت مکانی تبیین می‌شود و بر اساس آن، «هویتِ مکان جنبه­ای از هویت است» (تایگر-راس[7] و اوزل[8]، 1996: 205-206). مفهوم هویت مکان هرچند به‌طور مستقیم نشئت گرفته از خصوصیات فیزیکی نیست، اما موجد ساختار اجتماعی است که در ادراک افراد و گروه‌ها یافته می‌شود (لالی[9]، 1992: 291). در ارتباط با تجربه یک شهر، هویت مکانی منتهی به هویت شهری می­شود. زمینه شهر به مثابه ظرفی فیزیکی است که در آن تعاملی مداوم و متقابل میان انسان­ها و محتوای آن ظرف وجود دارد که به موجب آن منطق اجتماعی در ترکیب فضایی منعکس شده است (ستین[10]، 2010: 31). در واقع می‌توان گفت شهرها هویت خود را از اثر و تعامل دوسویه محیط و انسان­ها بر یکدیگر می­گیرند. رویکردهای نظری هویت شهر را می‌توان در چهار سنت فکری دنبال کرد (لالی، 1992).

الف) رویکردهای شناختی: رویکردهای شناختی ریشه در روان­شناسی محیطی، جغرافیای انسانی و برنامه­ریزی شهری دارد، اما به­طور سنتی، از سوی روان­شناسان محیطی مورد استفاده قرار گرفته است. تلمن[11] (1948) اولین کسی بود که فرضیۀ بازنمایی­های شناختی پیچیده (نقشه‏های شناختی) را به عنوان کانون رفتار فضایی مطرح کرد. این مفهوم شامل دو جنبه متفاوت بازنمایی مرتبط با جهت­گیری[12] و بازنمایی مرتبط با معنی[13] است.

ب) رویکردهای پدیدارشناختی: این رویکرد اثر زیادی روی هویت مکانی دارد و تمرکز آن بر تحلیل تعامل تعمدی فرد و محیط است. رویکرد پدیدارشناختی متمایل به جنبه­های توصیفی است و هدف آن توصیف ماهیت پدیده­هاست.

پ) نظریات خود و مفهوم خود: مفاهیم خود-هویت ریشه در نظریات خود-مفهوم دارد و ریشه­های نظری آن در نظریات تعاملِ نمادین و نظریات مفهوم خود دیده می­شود. خود محصول فرایندهای تمایزسازی اجتماعی است که فرد را قادر به متمایز کردن خود از دیگران و محیط فیزیکی می­کند. ابژه­ها و مکان­ها دارای معنا هستند که میان افراد و گروه­هایی که با آنها در تعامل هستند، به اشتراک گذاشته می­شود و بنابراین معنی میان ذهنی است.

ت) اثر جامعه­شناختی: در این رویکرد می­توان به مفهوم «فضای اجتماعی» که توسط دورکیم در سال 1893 مطرح شد، اشاره کرد. او مفهوم فضا را به عنوان «فرایند فرهنگی» تعریف کرده است. از نظر وی «موقعیت، آکنده از ارزش­های همدردی است که بخشی از نظام ارزش اجتماعی را نشان می­دهد».

در جهان مدرن، شهر فضایی پویاست که باید روح زندگی را تأمین کند. شهری که در کنار توسعه شهری خود به هویت تاریخی و گذشته خویش نگاهی نداشته باشد، به دلیل بی­هویتی و نداشتن نمادهای تاریخی در طول زمان حذف خواهد شد(یوان[14]، 2005).

 

 

 


هویت تاریخی شهر

در مرکز جهان فیزیکی، شناخت گذشتۀ محیطی فرد وجود دارد، گذشته­ای که شامل مکان­ها، فضاها و سایر بخش­هایی است که در خدمت نیازهای بیولوژیکی، روان­شناختی، اجتماعی و فرهنگی اوست. این مکان­ها دلالت بر جای خاصی همانند شهرها دارد که برای افراد یا گروه­ها مهم بوده(یوان، 2005) و دارای معانیِ ضمنیِ جغرافیایی، اجتماعی و معماری است. بخشی از هویت تاریخی شهر را حافظه جمعی یا فرهنگی شهر و خاطره شهری شکل می­دهد. این مفهوم در دهه 1930، به­طور مستقل توسعه یافت و به عنوان «ابزاری برای تداوم و استمرار چیستی خود از طریق نسل­ها» به آن توجه شد. این مفهوم که با عنوان «حافظه فرهنگی» نیز شناخته شده، رفتار و تجربه را در چارچوب تعاملیِ جامعه جهت می­دهد و از طریق نسل­ها در فعالیت تکرار اجتماعی به دست می­آید (آسمان[15] و کاپلیکا[16]، 1995) و دارای خصوصیاتی چون «تحکیم هویت[17] یا رابطه با گروه، قابلیت بازسازی، شکل­گیری، سازماندهی و تعهد» است(آسمان و کاپلیکا، 1995: 130-131). یک شهر با حافظه جمعی به معنای خاطره‌دار بودن آن شهر است. به عبارت دیگر، شهر بی­خاطره، شهر بی­هویت است(حبیبی، 1389). درواقع از طریق شناخت تاریخ شهر و اجتماعات آن تا زمان معاصر، می­توان خاطره آن شهر را در ارتباط با گذشتۀ آن شناخت؛ خاطره شهری که توسط تجارب افراد در آن فضا، تاریخ و محیط اجتماعی ساخته شده است.

از سوی دیگر، هویت فرهنگی شهر در ارتباط با عناصری که در حافظه شهری نگهداری می‏شود، ساخته می‌شود. «بناها، خیابان­ها، میدان­ها، سبک­های شهرسازی، صنایع و خدمات صنعتی شهری منعکس کننده هویت­های خاصی هستند و به نوعی فرهنگ خاصی را نمایندگی می­کنند. در این روند، نام­گذاری و تعین­های عینی و ذهنی صورت می­گیرد که فرد و جامعه در روندی اجتماعی دست به رمزگشایی ذهنی از میراث محسوس فرهنگی خود می­زند. در پرتو این روند نام­گذاریِ فرهنگ و تمدن، «مایِ بزرگ هویتی شکل می­گیرد»(عاملی، 1390: 199). از نظر بروک­میر[18] (2002: 18) عینیت­های بیرونی که دارای ابعاد خاصی هستند «فضای نمادین معنایی» تولید می­کنند که حس­های پراکنده افراد  جامعه را به هم وصل می­کند و افراد پراکنده در بخش‏های مختلفِ فرهنگی را به هم پیوند می­زند. چنین فضایی در افراد، نوعی حس انس و آشنایی ایجاد کرده و حس ‌تعلق و وابستگی به آن را تقویت می‌کند و حتی قدرت بازتولید حس خود را دارد. حس‌تعلق به شهر شامل «اعتقادات فرهنگی و فعالیت‌هایی است که انسان را به محل زندگی خود پیوند می‌دهد» (کراس[19]، 2001) و نوعی از «پیوند عاطفی تعریف می‌شود که افراد در ارتباط با مکان زندگی، یعنی جایی که ترجیح می‌دهند در آن بمانند و احساس راحتی و ایمنی کنند را گسترش می‌دهند» (هرناندز[20] و دیگران، 2007). چنین حسی از طریق «تأثیر متقابل اثرات، احساسات، دانش، باورها، رفتارها و کردارها» بیان می‌شود (آلتمن[21] و لو[22]، 1992) و زمانی افزایش می‌یابد که شهر توسط شهروندان شناخته شده و مهم باشد و شرایط برطرف شدن نیازهای آنها وجود داشته باشد و شهر پشتیبان امیدهای شهروندان باشد(لاپگارد[23]، 2007). خصیصه عمده حس تعلق خاطر به شهر «تمایل به نزدیک بودن به آن» است که حس خاصی را به آن به وجود می­آورد (هیدالگو[24] و هرناندز، 2001).

باید توجه داشت که در شهرها، فرهنگ و معنای فرهنگی از طریق «نمادهای بصری هویت بومی» عینیت پیدا می‌کند و بازنمایی می‌شود و «در ذهنیت و عینیتی جمعی ظهور می‌یابد و قرار گرفتن روزمره در معرض علایم و نمادها و تکرار مشاهدات در کیفیت، ماندگاری و رمزگشایی پایدار تمدنی تأثیر می‌گذارد» (عاملی، 1390: 198).

نمادهای هویت فرهنگی شهر

شناخت نمادها راهی برای دخول به طبیعت انسان است (هال، 1380) و عدم آشنایی با نمادها منتهی به عدم امکان برقراری ارتباط با دنیای پیرامون می­شود. یونگ (1352) نماد را به عنوان «یک اصطلاح، یک نام یا حتی یک تصویر که ممکن است نماینده چیز مأنوسی در زندگی روزانه باشد و علاوه بر معنی آشکار و معمول خود، دارای معانی تلویحی بخصوصی است و سمبل معرف چیزی مبهم و ناشناخته یا پنهان از ماست» تعریف کرده است. در تعریفی دیگر از این مفهوم که از سوی گوته و دیگران مطرح شده (به نقل از کریسپ[25]، 2005)، نماد به معنای «یک واحد مطلق از شکل و معنی با یک نتیجۀ نامحدود تأثیر پذیر از معنی» تعریف شده است. نمادها در درون زمینه اجتماعی بر اساس تغییر زمینه و کنش­ها به وجود می­آیند. آمد و رفت میان حوزه مادی ونمادین ثابت[26] نیست (ویلیس[27]، 2010).

از دهه 1970 میلادی، با روشن شدن اهمیت معنای نمادین محیط در زندگی مردم، توجه به نمادهای شهری و مباحث «نمادگرایی و زیبایی­شناسی» در شهرها بیشتر شد (بهزادفر، 1387: 60) نمادهای شهری که به عنوان «نمادهای عمومی» نیز نامیده می­شود، «نمادهایی همگانی هستند و با افراد رابطۀ آمد و شد دارند» (کولومبیجن[28]، 1993: 61). نمادهای شهری نظام ارزش‏ها را نشان می­دهد (ارهان[29] و دیگران، 2006) و نمی­توان آن را از بُعد فرهنگی متمایز کرد. به عبارت دیگر، فضای شهری که از سوی فرهنگ خاصی به وجود آمده، ارزش نمادین دارد. ارهان و همکاران وی (2006: 2) توضیح می­دهند «در صورتی که این محیط میراث فرهنگی عمومی باشد، می­تواند پایدار و ماندگار بماند، اما در صورتی که کارکرد نماد از بین برود، در فضای جدید می­تواند موجب تغییر فضا شود». معنای نمادها محدود به فرهنگ­ها و دوره­های تاریخی هستند که آنها را به وجود آورده است، هرچند به نظر می­رسد که بُعد خاصی از برخی نمادها اثری دارد که می­تواند گستره بین­المللی داشته باشد. علی­رغم تنوع کلیِ تجارب انسانی به دلیل اختلافات فرهنگی، برخی تشابهات در تجربه انسانی وجود دارد و به خاطر تشابهات تجربی است که هنر یا ادبیات تولید شده در یک فرهنگ می­تواند توسط فرهنگ دیگر یا در دوره تاریخی دیگری درک شود. در محدوده این تجارب مشترک، «نمادگرایی انباشتی» وجود دارد که می­تواند به­طور جهانی درک شود (کوک و مکی[30]، 2005: 12). باید توجه داشت که نمادهای شهری از طریق حامل‌هایی به انتقال معنا می‌پردازند که در ادامه بدان توجه می‌شود.

روششناسی

با توجه به موضوع این مقاله که مطالعه بازنمایی عناصر هویت‌بخش شهری استان تهران در سفرنامه‌هاست، سفرنامه‌های انتخاب شده با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی مطالعه شده است. در این روش برخلاف سایر روش‌های تحقیق، اطلاعات از ابتدا در دسترس است و وظیفه محقق تهیه پرسشنامه‌ای است که با آن داده‌های موجود را شناسایی و تحلیل کند (ساروخانی، 1377: 299). در حوزه‌های مربوط به نمادهای هویتی شهری، تعیین مقولات و زیرمقولات در قالب حامل‌های نماد صورت می‌گیرد. مبتنی بر این روش، ابتدا با مطالعه مقدماتی از تعدادی از نمونه‌های آماری که در این مطالعه تعداد 7 سفرنامه بوده، مقولات و زیرمقولات که شامل نمادها و حامل‌های نماد است، استخراج شدند و پس از آن کل نمونه آماری بر اساس این مقولات تحلیل گفتمان شده و گزاره های مربوط به هریک از حامل‌های نماد نیز در کادرهای مربوطه در قاب‌های مربوطه مشخص خواهد شد.

جدول شماره 1: نمادها و حامل‌های نماد در سفرنامه‌ها

ردیف

مقولات (نمادها)

زیرمقولات (حاملهای نماد)

گزارهها

1

رسانه‌های شهری

تزئینات و نوشته‌های دیواری

رجوع به قاب شماره 1

2

مبلمان شهری

روشنایی و نورپردازی شهری

پارک‌ها

منظر شهر

رجوع به قاب‌های

2،3،4

 

3

بناهای محوری شهر

بناهای یادبود

موزه‌ها

کاخ‌ها

تکایا

مساجد

کلیساها

امامزاده‌ها

رستوران‌ها

سازمان­ها و نهادهای دولتی

رجوع به قاب‌های

5،6،7،8،9،10

4

شهرسازی و سیاست‌های مربوطه

معابر عمومی

رجوع به قاب‌های

11،12

ورودی و خروجی شهر

بازار، تجارت و صنعت

مراکز تفریحی

5

نمادهای فرهنگی

آداب و رسوم

رجوع به قاب 13

پیشینه تاریخی

 

علت انتخاب سفرنامه به عنوان زمینه مورد مطالعه بر این اساس است که در این منابع ارزشمند، روایت‌ها و دیدگاه‌های افراد مختلف در ارتباط با جنبه‌های مختلف شهر بازنمایی شده و منبع دست اول محسوب می‌شود.

تحلیل محتوای سفرنامهها بر اساس عناصر هویتبخش استان تهران

تحلیل محتوای سفرنامه‌های انتخاب شده بر اساس مقولات در نظر گرفته شده وزیرمجموعه‏های هر یک از آنها صورت می‌گیرد. بدیهی است که حجم بالای محتوای مربوطه در یک مقاله نمی‌گنجد و لذا در هر یک از مقولات سعی بر اختصار نویسی شده است.

1)  بازنمایی نماد رسانههای شهری

نماد رسانه‌های شهری می‌تواند با حامل‌های نمادی چون تزئینات شهری یا نقاشی و نوشته‌های دیواری مطالعه شود. اشاره به این نمادها تنها در سفرنامه وگت که در دوره معاصر نوشته شده، دیده می‌شود:

«نقاشی­های دیواری در شهر اولین نشانه­هایی است که قابل توجه هستند. این نقاشی­ها حاوی پیام­های انقلاب هستند.... تصاویر آیتالله که با رنگ روغن نقش بسته­اند، در سپیده صبح خودنمایی می­کند. در اطراف صورت وی حلقه­های گل وجود دارند. این تصاویر به عابرین سلام می­دهند و یا به آنها هشدار داده و آنان را دعوت به شهادت می­کنند... یکی از این تصاویر حلقه­ای از گل لاله و حلقه دارد که یک گل لاله از آن آویزان است، دیده می­شود... برخی از این نقاشی­ها پرچم آمریکا را نشان می­دهد که ستاره­های آن تبدیل به اسلکت­هایی شده­اند و نوار قرمز آن نیز تبدیل به خمپاره­های در حال فرود هستند و در زیر و روی آن شعار «مرگ بر آمریکا» به زبان انگلیسی و فارسی و با حروف بسیار درشت نوشته شده است... و جملاتی نظیر «نماز کلید بهشت است»، «خداوند بزرگ است»، «خداوند محبوب است» و یا فقط «خداوند» و یا «نماز» در همه جا دیده می­شود، در همه اماکن عمومی تصاویر آیتالله خمینی (ره) در کنار رهبر مذهبی کشور (آیتالله) خامنه­ای نصب شده­اند و همچون یک اصل بامعنی و حساب شده تصاویر رئیس جمهور نیز چند سانتیمتر پایین­تر از تصاویر رهبر مذهبی کشور نصب شده است».

قاب شماره 1: بازنمایی تزئینات شهری و نقاشی و نوشته‌های دیواری شهر تهران در سفرنامه وگت (1377: 15-16)

 

عدم توجه سفرنامه‌نویسان به نماد رسانه‌های شهری، کم اهمیت بودن این نمادها یا عدم وجود آن در استان تهران در دوره قاجار یا پهلوی، می‌تواند از جمله دلایل عدم بازنمایی رسانه‏های شهری در سفرنامه‌های مورد مطالعه باشد.


2)       بازنمایی نماد مبلمان شهری

مروری بر سفرنامه‌های انتخاب شده، بیانگر بازنمایی حامل‌های روشنایی‌های شهری و نورپردازی شهری، پارک‌ها و منظر شهری به عنوان حامل‌های نماد مبلمان شهری است.

روشنایی و نورپردازی شهری

توصیف نورپردازی شب‌های شهر تهران در سفرنامه‌هایی چون سفرنامه گوبینو (1388: 92) و سرنا (1363: 43) اشاره شده است. در سفرنامه یوشیدا ماساهارو در این باره نوشته شده است:

«ناصرالدینشاه خواست که چراغ گاز هم برای تهران بیاورد. اما این کار خیلی گران تمام می­شد ... پس به جای گاز، داد تا در خیابان­ها چراغ فانوسی و شمعسوز کار گذاشتند ... اما شمع­ها زود تمام یا خاموش می­شد و تاریکی باز همه جا را فرا می­گرفت. پول شمع­ها از خزانه دولت و بیتالمال داده می­شد».

قاب شماره 2: بازنمایی روشنایی و نورپردازی شهر تهران در سفرنامه ماساهارو (1373: 174)

در این سفرنامه­ها، به سیستم روشنایی شهر تهران در شب اشاره شده که از طریق چراغ گاز یا شمع و فانوس انجام می­شده است. همین­طور به منبع تأمین بودجه برای روشنایی شهر و یا تدابیری برای روشن نگه داشتن شهر در شب نیز در این سفرنامه­ها اشاره شده است.

پارکها

بازنمایی‌پارک‌های استان تهران تنها در سفرنامه وگت (1377: 14) به چشم می‌خورد که در این سفرنامه، سفرنامه‌نویس تنها به دو پارک در شهر تهران (پارک ملت) و در شهرستان شمیرانات (پارک جمشیدیه) اشاره داشته و با رویکرد زیباشناسانه به توصیف زیبایی‌های آن پرداخته است.


منظر شهری

توجه به منظر شهری در بیشتر سفرنامه­های مطالعه شده، به چشم می­خورد. در تعدادی از این سفرنامه­ها به منظر شهر تهران، شهرری، ورامین و سایر شهرها و روستاهای استان تهران اشاره شده است.

منظر شهری تهران: در سفرنامه­های مختلف، از دیدگاه­های متفاوتی به منظر شهر تهران پرداخته شده است. برخی از سفرنامه­نویسان مانند پولاک (1361: 60) به موقعیت جغرافیایی شهر تهران توجه داشته­اند. بازنمایی منفی از منظر شهر تهران در نوشته‌های برخی از سفرنامه‌نویسان چون سکویل-وست به چشم می‌خورد.

«خود تهران، از بازارهایش که بگذریم هیچ جاذبه­ای ندارد. شهری است زننده، پر از کوچه­های بد و انباشته از زباله و سگ­های ولگرد. درشکه­های بدریخت که اسب­های بدبختی به آنها بسته شده، چند ساختمان با ادعای زیادی، و خانه­های فلک زده­ای که به نظر می­رسد هر لحظه­ای فرو می­ریزد. اما همین که از شهر بیرون می­روید همه چیز عوض می­شود. از یک سو شهر تهران درون حصاری گلی­اش زندانی شده و حومه­ای بر آن افزوده نشده که شهر را گسترش دهد. شهر است و بیرون آن ده و طبیعت. از سوی دیگر شهر آنچنان در پستی قرار دارد که از دور به سختی دیده می­شود. همچون تکه بزرگی از سبزه به چشم می­آید با سجافی از دود آبی رنگ. من آن را شهر می­خوانم اما تهران یک ده بسیار بزرگ است».

 

قاب شماره 3 : بازنمایی منظر شهری شهر تهران در سفرنامه سکویل-وست (1375: 92)

در مقابل، در برخی دیگر از سفرنامه‌ها همانند سفرنامه کروسینسکی (1369: 151) بازنمایی مثبتی از منظر شهر تهران صورت گرفته است.

منظر شهری شهرری: علاوه بر تهران، در برخی از سفرنامه‌ها منظر شهری شهرهای دیگر استان تهران بازنمایی شده است. ابودلف در سفرنامه خود می‌نویسد:

«در وسط ری نیز شهر عجیبی با دروازه­های آهنی و باروی عظیم وجود دارد. این شهر یک مسجد جامع دارد و نیز در وسط آن کوه بلندی است که بر فراز آن دژ محکمی برپا می­باشد که «رافع بن هرثمه» آن را بنا نموده و اکنون ویران شده است. در نزدیکی این شهر کوهی به نام طبرک واقع است. این کوه مشرف بر شهر است و در آن ساختمان­های قدیم ایرانی و تابوت­های سنگی[31] موجود است و نیز در آن معدن­های طلا و نقره یافت می­شود، ولی درآمد آن کفاف هزینه­اش را نمی­نماید. در جهت شرقی ری مکانی است به نام جلیل آباد که ساختمان­ها و ایوان­ها و تاق­های بلند و استخرها و گردشگاه­های زیبا و عجیبی دارد و مرداویج آن را بنا نموده است. هر کس این آثار را می­بیند، بدون تردید گمان می­کند از ساختمان­های قدیم خسروی می­باشد. در این مکان زندان بزرگ و هولناکی وجود دارد که اطراف آن را دریاچه بسیار عمیقی فراگرفته و بر بالای آن یک دژ محکم گلی بر روی یک ایوان خاکی برپا می­باشد. این دژ به قدری محکم است که نقب آن برای راه یافتن به خارج غیرممکن است و هیچ تباهکاری نمی­تواند با توسل به هر گونه حیله از آنجا رهایی یابد. در ری قریه­ای است به نام قصران که شامل کوه­های بسیار بلند و مرتفع است و چنانچه مردم آن از فرستادن خراج برای شاه خودداری کنند، نسبت به آنها کاری نمی­تواند بکند. در عین حال، نزد فرمانروای ری وثیقه­هایی دارند. بیشتر میوه­جات ری از این کوهستان تهیه می­شود. در ری فصل گل چهار ماه است. در آنجا زردآلود و گوجه بیش از اندازه مصرف می­شود. در ری چشمه­های معدنی کوچک که برای معالجه جرب مفید است و همچنین معدن­های نهانی و استفاده نشده موجود است. زمین ری به کوه­های «بنیقارن» و «دنباوند» (دماوند) و کوه­های دیلم و طبرستان متصل است».

قاب شماره 4: بازنمایی منظر شهری شهرری در سفرنامه ابودلف (1342: 72-75)

 

علاوه بر شهر تهران و شهرری، منظر شهری برخی دیگر از شهرها و روستاهای استان تهران در تعدادی از سفرنامه­ها به چشم می­خورد. منظر شهری دماوند در سفرنامۀ ابودلف(1342: 76) دیده می‌شود، سرجان‌ملکم (به نقل از هالینگبری، 1363) نیز در بخشی از سفرنامه خود به اطراف تهران و روستاهایی مانند رشته، اشتهارد، سکزآباد، کلاه‌دره، عشرت‌آباد، بستانک و چال اشاره کرده است. در کتاب «خاطرات لیدی‌شیل» (1362: 139-141) نیز از شهر ورامین و شهر قدیمی راگس نام برده شده است. سدیدالسلطنه (1362) نیز در سفرنامۀ خود به شهرهای خاتون‌آباد و شریف‌آباد توجه داشته و بارون ‌فیودورکورف (1372: 241) نیز به توصیف شمیرانات پرداخته است.

درمجموع، در ارتباط با نماد منظر شهری استان تهران مشاهده می‌شود که یا موقعیت جغرافیایی شهر مطرح شده که با اختلاف کمی، مشابه یکدیگر هستند و در پاره­ای موارد بر اساس مقایسه با سایر شهرها بوده است. اما برخی دیگر از سفرنامه­نویسان، به بازنمایی منفی شهر تهران پرداخته­اند و دیدگاهی منفی به این شهر دارند. در مقابل، برخی دیگر، رویکرد مثبتی به شهر تهران دارند و در توصیف آن، به بازنمایی جنبه­های خوشایند و مثبت این شهر پرداخته­اند.

3)  بازنمایی نماد بناهای محوری

نماد بناهای محوری شهر در سفرنامه‌های مورد مطالعه بر اساس حامل­هایی مانند بناهای یادبود، موزه­ها، کاخ­ها، تکایا، مساجد، کلیساها، امامزاده­ها، رستوران­ها و دوایر دولتی استان تهران بازنمایی شده است.

بناهای یادبود

در سفرنامه­های مطالعه شده، به بناهای یادبود شهرری و همین­طور شهریار اشاره شده است. بارون فیودورکورف در سفرنامه خود در توصیف بناهای یادبود شهرری می‌نویسد:

«در طرف دیگر تهران، یعنی در هشت ورستایی جنوب شرقی باروی شهر، خرابه­های شهر معروف ری واقع است ... هیچ جای شبهه نیست که ری یکی از بزرگ­ترین شهرهای آسیا بوده است. با اینکه خرابه­های ری در مسافتی بسیار زیاد پراکنده است، ولی کمتر ویرانه­ای به صورتی باقی مانده است که بتواند عظمت شهر در ادوار گذشته باشد. فقط یک برج بیست و چهار گوشه نسبتاً سالم مانده است و نمی­توان فهمید این برج به درد چه کاری می­خورده است، زیرا از بالا تا پایین آن حتی یک پنجره هم وجود ندارد. در یکی از صخره­های مشرف به شهر، سبگ بزرگی جلب توجه می­کند: زمانی روی آن سنگ نقش برجسته­ای حجاری شده بوده که آن را به عهدی خیلی قدیم نسبت می­داده­اند. اکنون آن نقش برجستۀ دیگر وجود ندارد و تصویر دیگری جایگزین آن شده است. فتحعلیشاه مغفور روزی به ویرانه­های شهرری سیر و سیاحتی می­کرده، چشمش به آن سنگ می­افتد و فکر بکری به مغزش خطور می­کند که نقش باستانی را بتراشد و حذف کند و به جای آن نقش خود را سوار بر اسب حکاکی کند».

قاب شماره 5 : بازنمایی بناهای یادبود شهرری در سفرنامه بارون‌فیودورکورف(1372: 214-215)

همین­طور در کتاب «آثار ایران» اثر آندره گودار و ماکسیم سیرو (به‌نقل از هژبری و فرجی، 1386: 42) در مورد آثار و بناهای تاریخی ایران زمین، به این نکته برمی­خوریم که مؤلفین این کتاب تعدادی از بناهای تاریخی شهریار از جمله تخت‌رستم و تخت‌طاووس را مطالعه کرده­اند. همین‌طور نبود آثار و بناهای یادبود در شهر تهران از دیگر موضوعاتی که از سویی، در عدم بازنمایی آن از سوی سفرنامه‌نویسان می‌توان به‌طور ضمنی دریافت و از سوی دیگر توسط برخی از سفرنامه‌نویسان مانند ژوبر (1347: 254) و براون (1389: 100) مطرح شده است.

موزهها

به موزه سلطنتی شهر تهران در برخی از سفرنامه­ها اشاره شده است. بروگش (1374: 103) در سفرنامه‌های خود به توصیف این موزه توجه داشته و در ارتباط با آثار باارزش و حتی آثاری با ارزش کمتر توضیحاتی را مطرح کرده‌اند.

کاخها

پایتخت بودن تهران در گسترش کاخ‌ها و اقامتگاه‌های این استان اثرگذار بوده و در تعداد زیادی از سفرنامه‌ها، توصیف کاخ‌هایی چون ارک، نگارستان، لاله‌زار، عشرت‌آباد، سلطنت‌آباد، دوشان‌تپه، صاحبقرانیه، سرخه‌حصار، قجر، گلستان و خانه­های ییلاقی به چشم می‌خورد. در این توصیفات ابعاد مختلفی از کاخ معماری، نقاشی، آینه‌کاری، نقش و نگارها و تزیینات داخلی گرفته تا موقعیت جغرافیایی و حتی زشتی‌های کاخ‌ها مورد توجه بوده است.

«قصر عشرتآباد به وسیلۀ ناصرالدینشاه بنا شده است. اینجا نیز برج چندطبقه­ای قرار داشت که در قسمت مرکزی آن اندرون کاملاً شبیه به اندرونی قصر سلطنت آباد ولی با ساختمان­های دایره­وار واقع شده بود. این ساختمان­ها را در میان پارک بزرگی مجزا از هم ساخته بودند. به استثنای آینهکاری یک تالار بزرگ، تزئینات سایر اطاق­ها تقلید نفرت­انگیزی از سبک اروپایی بود»

قاب شماره 6 : بازنمایی قصر عشرت‌آباد در سفرنامه اورسل (به‌نقل از نوربخش، 1380: 1290)

همچنین برخی از سفرنامه‌نویسان به تقلیدی بودن تعدادی از کاخ‌های تهران مانند کاخ عشرت‌آباد یا سلطنت‌آباد توجه داشته و بازنمایی جنبه‌های منفی کاخ‌ها نیز مورد توجه برخی از سفرنامه‌نویسان بوده است.

تکایا

برگزاری مراسم مذهبی در تکایا و توصیف آن از جمله موضوعات مورد توجه برخی از سفرنامه‌نویسان بوده است. اشاره به این حامل نماد در سفرنامه‌های مختلفی از جمله سفرنامه پولاک به چشم می‌خورد:

«تعداد تکایا که عبارتند از فضاهایی کوچک، چهار گوش و با دیوارهای آجری به نحوی چشمگیر زیاد است.در تکیه­ها در ماه محرم تعزیه برگزار می­شود. بر تعداد تکایا در اثر موقوفات و اعانه­های مذهبی روز به روز افزوده می­شود، ولی از نظر بنا و ساختمان چیز قابل توجهی نیستند».

قاب شماره 7:  بازنمایی تکایای شهر تهران در سفرنامه پولاک (1361: 67)

در بازنمایی تکایاهای تهران، ابعاد مختلفی چون تعداد تکایا، معماری، تزیینات داخلی و بخش‌های مختلف آن به عنوان مثال تفکیک جایگاه زنان، مردان و درباریان؛ منابع مالی ایجاد آنها مورد توجه سفرنامه‌نویسان قرار گرفته است.

مساجد

توجه به مساجد تهران و بازنمایی آنها در ابعاد مختلفی چون معماری، تزیینات یا تعداد آنها از دیگر جنبه‌های مورد توجه برخی از سفرنامه‌نویسان مانند بروگش (1374: 212) است. علاوه بر تعداد، در برخی از سفرنامه‌ها، مقایسه مساجد تهران با مساجد سایر شهرها صورت گرفته (جکسن، 1352: 477) و در برخی دیگر توصیف جنبه‌های مختلف مساجدی مانند مسجد سپهسالار (دالمانی، 1335: 787) و مسجد شاه (بارون فیودورکورف، 1372: 206) انجام شده و مواردی چون بانیان مسجد، توصیف تزیینات داخلی، موقعیت جغرافیایی و همچنین کاربری و تغییر آن در طول زمان مورد نظر ایشان بوده است.

کلیساها

علاوه بر مساجد، کلیسا و بازنمایی آن از دیگر حامل‌های نماد مورد توجه سفرنامه‌نویسان بوده است. بارون‌فیودورکورف (1372: 206-207) به‌طور اجمال به توصیف معماری کلیساهایی که مشاهده کرده، پرداخته و اورسل (1353: 112) نیز به توصیف کلیسای کاتولیک تهران و وسایل داخلی و نمای ظاهری این کلیسا توجه داشته است.

امامزادهها

از جمله امامزاده‌های استان تهران که در سفرنامه‌های سفرنامه‌نویسان بدان توجه شده، می‌توان به حرم حضرت شاه عبدالعظیم (ع) در شهرری و امامزاده‌صالح (ع) در شمیرانات اشاره کرد. در بازنمایی امامزاده‌ها مواردی چون تزئینات داخلی (وگت، 1377: 13)، باورها و اعتقادات مردم نسبت به حرم (لیدی‌شیل، 1362) و بخش‌های مختلف حرم (سدیدالسلطنه، 1362: 177-178) مطرح شده است.

«در انتهای دالان طولانی بازار، حضرت عبدالعظیم که از جمله امامزاده­های غیرقابل بحث و بلامنازع در ایران و شاید مهمترین است، مدفون است ... این مکان مقدس هر روز مورد زیارت گروه­های محدودی از زوار که از راه­های دور و نزدیک می­آیند، قرار می­گیرد. در محوطه و صحن این محل، همه عَلم­های مقدس تهران که با فانوس­هایی تزیین شده­اند و در عزاداری­ها نقش مهمی دارند، دیده می­شوند. در داخل حرم زوار از روی فرش­های بسیاری عبور می­کنند و به ضریح که از جنس طلا و نقره است، می­رسند. دیوارهای بسیار تزیین شده و منقوش با خطوطی به رنگ آبی و فیروزه است»

قاب شماره 8:  بازنمایی حرم حضرت عبدالعظیم در سفرنامه وگت (1377:  13)

همچنین در این سفرنامه‌ها باورهایی مختلفی چون ایمن بودن مجرمین در امامزاده‌ها نیز مطرح شده است.

رستورانها

رستوران‌ها و هتل‌ها و قهوه‌خانه‌ها از دیگر مواردی هستند که توجه بدان از ابعاد مختلف، مورد نظر سفرنامه‌نویسان بوده است. آنها در بازنمایی این حامل‌های نماد به مواردی چون توصیف فضا، امکانات آنها، مدیریت، معماری و حتی مقایسه تفاوت میان نمونه‌های ایرانی و غیرایرانی قهوه‌خانه‌ها یا وجود نقال‌ها در آنها توجه داشته‌اند.

«قهوهخانه­های سنتی جنوب شهر نیز روح تازه­ای گرفته­اند. در طول سال­های گذشته بسیاری از این مراکز ساخته شده­اند که تعداد زیادی نیز دیدارکننده دارند ... این محل دارای یک نقال است که برخی از اشعار، شاعر ملی، فردوسی را از روی کتاب شاهنامه که مربوط به قرن دهم، پانزده میلادی، است، می­خواند»

قاب شماره 9: بازنمایی قهوه‌خانه‌های شهر تهران در سفرنامه وگت (1377: 14-15)

سازمان­ها و نهادهای دولتی

از جمله سازمان­های دولتیِ مورد توجه سفرنامه‌نویسان می‌توان به سفارت‌خانه‌ها، بانک‌ها، مدارسی چون دارالفنون، بیمارستان‌های دولتی و ساختمان‌های دولتی اشاره کرد. ماساهارو در توصیف مدرسه دارالفنون تهران می‌نویسد:

«پس از آنکه ناصرالدینشاه از اروپا برگشت، مدرسه سلطنتی (دارالفنون) را بنیاد کرد. این مدرسه شعبه­های ادبیات، علوم و طب داشت و در این دوره به زبان خارجی تدریس می­شد. شمار شاگردان این مدرسه در سالِ دیدار ما از ایران حدود 60 نفر بود که در مقایسه با محصلان مدارس قدیمی ایران بسیار اندک است. عده محصلان مدرسه سلطنتی رو به فزونی نبود».

قاب شماره10: بازنمایی مدرسه دارالفنون تهران در سفرنامه ماساهارو (1373: 210)

درمجموع، در ارتباط با حامل نماد بناهای محوری شهر مشاهده می‌شود که توجه به کاخ‌ها و توضیح جنبه‌های آن، هم از حیث تعداد سفرنامه‌نویسانی که بدان پرداخته‌اند و هم از نظر حجمی که به توصیف اختصاص داده‌اند، بیش از سایر موارد مذکور است. اما باید توجه داشت از آنجایی که بیشتر سفرنامه­نویسان از مأموران دولتی بودند، در سفرنامه­های خود به بازنمایی سازمان­های دولتی که در مناطق بالای تهران وجود داشت، پرداخته اما اطلاعات زیادی درباره آنها مطرح نکرده­اند.

4)     بازنمایی نماد شهرسازی و سیاستهای مربوطه

توجه به خانه‌های شهر تهران و مصالح ساختمانی آن، وجود اختلاف در شهرسازی بالای شهر و پایین شهر تهران، تقلید از غرب و یا تلفیق آن با شیوه‌های شرقی خانه‌سازی و مواردی از این دست از جمله موضوعاتی است که مورد توجه سفرنامه‌نویسان بوده است. در این بخش نمادهای مربوط به این حامل نماد در سفرنامه‌های منتخب مطالعه می‌شود.

معابر عمومی

توصیف خیابان‌ها و کوچه‌های شهر تهران در بیشتر سفرنامه‌ها مشهود است و از میادینی چون توپخانه (اورسل، 1353: 102)، میدان شاه (دالمانی، 1335: 767)، سبزه‌میدان (بروگش، 1374: 166-167) و میدان مشق (دالمانی، 1335: 767) نام برده شده است.

«از میدان­های عمومی فقط در تهران یکی را می­توان ذکر کرد و آن سبزهمیدان است. این میدان در دوره سلطنت شاه فعلی ساخته و مسطح و سنگ­فرش شده است. دور تا دور آن دکان­های زیبائی است که از صفه و ایوان احاطه شده و در بیننده تأثیری نیکو برجای می­گذارد. بعضی از میدان­های کوچک نیز هست که مخصوص فروش خواربار است یا از آن به صورت قبرستان استفاده می­کنند».

قاب شماره 11: بازنمایی معابر عمومی شهر تهران در سفرنامه پولاک (1361: 68)

همین‌طور در تعدادی از سفرنامه‌ها، توصیف موقعیت یا فضای ظاهری خیابان‌هایی چون لاله‌زار (خیابان دکتر تولوزان) یا علاءالدوله مطرح شده (براون، 1389: 100)، در برخی به بهداشت و نظافت آنها اشاره شده (فیودورکورف، 1372: 240-241)، برخی از سفرنامه‌نویسان به بخش‌های مختلف معابر توجه داشته‌اند (سرنا، 1363: 41)، برخی دیگر وسایل حمل و نقل عمومی مانند تراموا، درشکه، گاری یا حیوانات بارکش را وصف کرده‌اند (ماساهارو، 1373: 48) و ترافیک و شلوغی شهر نیز مورد توجه عده‌ای از آنها بوده است (وگت، 1377: 12).

ورودی و خروجی شهر

توجه به ورودی یا خروجی در تهران با رویکردهای مختلفی چون بازنمایی مثبت یا منفی (جکسن، 1352: 474) یا توصیف جنبه‌های تزیینی آن (آنه، 1370: 144)، تقلیدی بودن معماری (اورسل، 1353: 100) یا استحکامات آن (سرجان‌ملکم، به نقل از هالینگبری، 1363)، یا تعداد و اسامی ورودی‌ها و خروجی‌های تهران (پولاک، 1361: 62) و جریان تردد و عبور و مرور (مادفون‌روزن، 1369: 29) مورد توجه سفرنامه‌نویسان بوده است.

بازار، تجارت و صنعت

بازنمایی بازار، تجارت و صنعت استان تهران در سفرنامه‌ها از دریچه‌های مختلفی و با در نظر گرفتن ابعاد مختلفی صورت گرفته است. بازنمایی بازار شهر تهران بر اساس عرضه محصولات و فروشندگان (مادفون روزن، 1369: 42)، معماری (ماساهارو، 1373: 174)، گروه‌های مختلف بازاریان (فیودورکورف، 1372: 203) و بخش‌های مختلف آن (براون، 1389: 101) بوده است.

«بازار یا بهتر بگوییم محلۀ بازار تمام قسمت جنوب شهر را اشغال کرده است. از میدان توپخانه به وسیلۀ کوچه­های مختلف می­شد به آنجا راه یافت ... بازار به تنهایی یک شهر بیکم و کاستی بود که در روز حدود بیست تا بیست و پنج هزار نفر را در خود جای می­داد و کوچه­ها، راهروها، میدان­ها، چهارراه­ها، مهمان­خانه­ها و مساجد مرتبی داشت. راهروی وسیع پیچ در پیچ سر پوشیده­اش، زیر گنبدهای آجری روزنه­داری قرار گرفته بود و این روزنه­ها طوری تعبیه شده بود که نور و هوا به داخل نفوذ می­نمود.

قاب شماره 12: بازنمایی  بازار شهر تهران در سفرنامه اورسل (1353: 124)

صنعت نیز مورد توجه برخی از سفرنامه‌نویسان بوده است. پولاک (1361: 60) به عدم وجود صنعت در تهران اشاره کرده و ابودلف (1342: 75) نیز به صنعت پارچه‌بافی در شهر ری و مهارت ساکنین آن در قنات‌سازی توجه داشته است. همچنین در سفرنامه سدیدالسلطنه از کارخانه قندسازی در شهر ری نام برده شده است.

مراکز تفریحی

از جمله مراکز تفریحی که در سفرنامه‌ها بدان اشاره شده، می‌توان از کن، حرم شاه عبدالعظیم و دره‌ها و کوه‌های اطراف تهران نام برد که سفرنامه‌نویسانی مانند بروگش (1374: 81) با رویکرد توصیفی به این مراکز توجه داشته‌اند.

5)      نمادهای فرهنگی

نمادهای فرهنگی استان تهران در سفرنامه‌ها از طریق حامل‌هایی چون تاریخ شهر و آداب و رسوم بازنمایی شده است که در این بخش بدان توجه می‌شود.

تاریخ شهر

توجه به پیشینه و قدمت تاریخی شهرهای تهران در برخی از سفرنامه‌ها بازنمایی شده است. از جمله به پیشینه شهر ری (لیدی‌شیل، 1362: 133) و شهر تهران (جکسن، 1352: 474) اشاره شده که در مورد شهر ری، آثار تاریخی این شهر دال بر قدمت آن است و در مورد شهر تهران نیز پیشینه این شهر و ویژگی ساکنین آن و همین‌طور اینکه این شهر زمانی بخشی از شهر ری بوده و در زمان قاجار با پایتخت شدن از آن جدا شده، مطرح شده است.

«در اطراف تهران محله­های مخصوص برای گردش و سواری خیلی محدودند که از میان آنها، شهر ری در فاصله 4 مایلی تهران، که از بقایای شهر قدیمی ری به جای مانده است، بیشتر از همه مورد استفاده قرار می­گیرد. به‌طوری‌که ظواهر موجود نشان می­دهد این شهر در زمان­های پیشین عظمتی داشت و مشاهده بقایای خاک‌ریزهای مختلف، دیوارهای شکسته و سایر آثار بر جای مانده از زیست انسان­ها دلیل بارزی بر اثبات این امر می­باشد که از میان آنها دو برج که روی آنها عباراتی به خط کوفی نوشته شده و احتمالا مناره­های مسجدی بوده­اند و قسمت­هایی از یک باروی قدیمی بسیار بزرگ و همچنین تکه­هایی از حصار شهر را می­توان نام برد. شنیده­ام این شهر از آثار اسلامی است که در حدود 30 مایلی شهر راگس که احتمالا از دوران باستان در غرب آن قرار داشته بنا گردیده است».

قاب شماره 13: بازنمایی تاریخ شهرری در سفرنامه لیدی‌شیل (1362: 133)

آداب و رسوم

آداب و رسوم مربوط به برگزاری مراسم عید نوروز در شهر تهران (فیودورکورف، 1372: 234)، تأثیرپذیری فرهنگی از فرهنگ اروپایی (براون، 1386)، روحیه مردم در شهر تهران (مادفون‌روزن، 1369: 42) و باورهای مردم شهر تهران و دماوند (ابودلف، 1342: 74) از جمله موضوعات مورد توجه برخی از سفرنامه‌نویسان بوده است.

بحث و نتیجهگیری

مطالعه سفرنامه‌ها با در نظر گرفتن رویکردهای نظری نویسندگان آنها می‌تواند در جهت‌یابی مسیر فکری محتوای موردنظر مؤثر باشد. از سویی، رویکردِ صرفاً گزارش‌وارِ سفرنامه‌نویسان ایرانی در سفر به «فرنگ» در سفرنامه‌هایی چون حیرتنامه نوشته میرزاابوالحسن‌خان ایلچی مشهود است که تنها گزارشی از اوضاع اجتماعی و رونق و توسعه جامعه غرب و ظاهراً شیفتگی بدان بوده است. در مقابل، سفرنامه‌نویسان خارجی را مستشرقین (ادواردبراون)، سیاحان غربی (جکسن، دالمانی، ماساهارو)، سفرای غربی (بلوشر، گوبینو، موریه) و سیاستمدارانی که از غرب به ایران آمده ‌بودند (دوسرسی، فریزر (1364))، تشکیل می‌داند که علاوه بر توجه به مسائل اجتماعی و فرهنگی، دارای قدرت تحلیل مسائل سیاسی و نظامی بودند. سوگیری در نگارش سفرنامه‌ها و توجه تعمدیِ مبتنی بر هدف به جنبه‌هایی خاص از ایران در آثاری چون سفرنامه جیمزموریه، نایب سفیر انگلستان در ایران، دیده می‌شود که به زعم اویس (1379) به عمد در تصویر معایب و مفاسد ایرانیان بی‌انصافی می‌کند. همچنین پیشداوری و حتی تسمخر باورهای مذهبی و رفتار ایرانیان و درمقابل، احساس خودبرتربینی و خودستایی نسبت به آنان در سفرنامه‌هایی چون ایران در 1839-1840 نوشته کنت‌دوسرسی یا سفرنامه لیدی‌شیل مشاهده می‌شود. در مقابل، برخی از سفرنامه‌نویسان مانند گوبینو در ابعاد مختلفی چون روحیات، ادبیات، اقلیم و طبیعت با خوشبینی به ایران و ایرانیان نگریسته‌‌اند. این رویکرد در سفرنامه ماساهاروی ژاپنی در ارتباط با فرهنگ و آداب و رسوم ایرانیان و سفرنامه کرزن نسبت به گذشته تاریخی ایران به چشم می‌خورد. همچنین ادوارد براون نیز به عنوان شرق‌شناسِ علاقه‌مند به ادب و فرهنگ ایران، در سفرنامه خود در نمایاندن ادبیات ایران به سایر کشورها سهم عمده‌ای داشته است.

توجه به نمادهای استان تهران از سوی سفرنامه‌نویسان مختلف بر اساس گفتمان­های متفاوتی صورت گرفته است. بازنمایی منظر شهری تهران در برخی از سفرنامه­ها مثبت و در برخی دیگر منفی است. در حالی که سفرنامه­نویسانی مانند روزن به بازنمایی چهره مثبت و خوشایندی از شهر تهران پرداخته­اند، افرادی مانند فریزر در سفرنامه­های خود به بازنمایی منظر شهری ناخوشایند و نازیبا از شهر تهران پرداخته­اند. اتخاذ چنین رویکرد دوگانه مثبت یا منفی در ارتباط با بازنمایی کاخ­های استان تهران نیز وجود دارد. بازنمایی صورت گرفته از کاخ­های استان تهران هر جایی که در آن از عناصر معماری یا تزییناتی غربی بهره گرفته شده، منفی بوده است. حتی زمانی که سفرنامه­نویسان به بازنمایی ورودی­های شهر پرداخته­اند، زمانی که به مؤلفه­های معماری غربی برخورد کرده­اند، دست از تمجید برداشته و به نقد آن پرداخته­اند. تقلید و یا تلفیق عناصر و نمادهای هویتی شرق و غرب نه تنها در سطح معماری و شهرسازی بلکه حتی در سطح فرهنگ نیز مورد توجه سفرنامه­نویسان واقع شده است. همان­طور که مطرح شد، جایی که تقلید صرف وجود داشته با بی­اعتنایی سفرنامه­نویس مواجه شده و در موارد تلفیق به غلبه عناصر و نمادهای شرقی اذعان شده است. چنین تقلید یا تلفیقی که پیامد گسترش روابط کشور با اروپا و توجه حاکمان به آنجاست، بر آداب و رسوم مردم نیز اثرگذار بوده و منجر به از بین رفتن و یا تغییر چنین آداب و رسومی شده به طوری که باید آداب و رسوم اصیل ایرانی را در شهرستان­ها یافت.

یکی دیگر از مواردی که در بازنمایی شهرهای استان تهران در سفرنامه­ها بدان اشاره شده، مقایسه تهران با سایر شهرهای داخلی و یا خارجی است که می­تواند مبنایی برای اتخاذ رویکرد مثبت یا منفی سفرنامه­نویسان باشد. سفرنامه­نویسانی مانند ماساهارو تقریباً در بازنمایی بیشتر بخش­های تهران، به معادل آن در ژاپن نیز توجه داشته و بر اساس مقایسه این دو شهر به بازنمایی تهران پرداخته است. همین­طور براون نیز از جمله نویسندگانی است که بازنمایی او از تهران متأثر از مقایسه­هایی است که او از این شهر با شهرهایی مانند اصفهان با معماری غنی خود انجام داده است.

با توجه به مطالب مطرح شده، می‌توان چهار کلان گفتمان سفرنامه‌نویسان را در بازنمایی عناصر هویت‌بخش استان تهران استخراج کرد که در نمودار زیر نشان داده شده است.

 

نمودار شماره 1: کلان گفتمان های سفرنامه نویسان در بازنمایی نمادهای هویتی استان تهران

درمجموع، بازنمایی استان تهران در سفرنامه­ها گاهی با دوئیت­های شرق در برابر غرب، مناطق بالای جامعه در برابر مناطق پایین جامعه و یا شهر تهران در برابر شهرهای دیگر استان، کشور یا حتی جهان صورت گرفته است. در دوئیت شرق و غرب، سفرنامه­نویسان در مواجه با غرب شروع به انتقاد و سؤال از چرایی استفاده از الگوهای آن کرده­اند. در بازنمایی دوئیت بالا و پایین شهر تهران نیز مناطق بالای شهر تهران با ویژگی­های مثبت و دلپذیر در برابر جنوب آلوده و پرپیچ و خم قرار گرفته و درنهایت تهران به دلیل مرکزیت، به عنوان شهری شگفت­انگیز در برابر شهرهای دیگر قرار می­گیرد و بازنمایی بیشتر آن توجه کمتر به پیرامون آن را ایجاد می­کند.

منابع

  • آنه، کلود (1370)، گلهای سرخ اصفهان (ایران با اتومبیل)، ترجمۀ فضل‌الله جلوه، تهران: نشر روایت.
  • ابودلف (1342)، سفرنامه ابودلف در ایران (در سال 341 هجری)، ترجمۀ ابوالفضل طباطبایی، بی‌جا: تهران.
  • اورسل، ارنست (1353)، سفرنامه اورسل، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران: زوار.
  • اویس، مهین (1379)، فرهنگ ایران در سفرنامههای اروپایی دوره قاجار، شیراز: نوید شیراز.
  • براون، ادواردگرانویل (1389)، یک سال در میان ایرانیان، ترجمۀ مانی صالحی‌علامه، تهران: ماه ریز.
  • بروگش، هینریش (1374)، در سرزمین آفتاب دومین سفرنامه هینریش تصویری از ایران سده نوزدهم، ترجمۀ مجید جلیلوند، تهران: نشر مرکز.
  • بهزادفر، مصطفی (1387)، هویت شهر (نگاهی به هویت تهران)، تهران: مرکز مطالعات فرهنگی شهر تهران.
  • پناهی، عباس (1388)، «بازتاب فرهنگ و اجتماع ایران در سفرنامه‌های اروپاییان»، کتابماه تاریخ و جغرافیا، 133: 61-69.
  • پولاک، ادوارد (1361)، سفرنامه ایران و ایرانیان، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی. 
  • جکسن، ا.و.ویلیامز (1352)، ایران در گذشته و حال، ترجمۀ منوچهر امیری و فریدون بدره‌ای، تهران: خوارزمی.
  • حبیبی، محسن (1389)، «خاطره زیربنای هویت شهر است»، در سایت: http://www.fasleno.com
  • دالمانی، هانری‌رنه (1335)، از خراسان تا بختیاری، ترجمۀ فره‌وشی، تهران: امیرکبیر.
  • دهقان‌نیری، لقمان و عبداللهی، منیره (1390)، «وضعیت شهر تهران در عصر ناصری از دید سفرنامه‌نویسان خارجی»، تاریخپژوهی، شماره 48: 10-15.
  • رابرتسون، رولند (1382)، جهانی شدن تئوریهای اجتماعی و فرهنگ جهانی، ترجمۀ کمال پولادی، تهران: نشر ثالث.
  • روزن، کنتس‌مادفون (1363)، سفری به دور ایران، ترجمۀ علی‌محمد عبادی، تهران: پاژنگ.
  • ژوبر، پیرآمده‌امیلین‌پروپ (1347)، مسافرت در ارمنستان و ایران، ترجمۀ علیقلی اعتمادمقدم، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
  • ساروخانی، باقر (1377)، روشهای تحقیق در علوم اجتماعی، تهران: پژوهشگاه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
  • سدیدالسلطنه (1362)، سفرنامه سدیدالسلطنه، تهران: بهنشر.
  • سرنا، کارلا (1363)، مردم و دیدنی‌های ایران، ترجمه غلام‌رضا سمیعی، تهران: نشر نو.
  • سکویل- وست، ویتا (1375)، مسافر تهران، ترجمه مهران توکلی، تهران: نشر پژوهش‌فرزان.
  • صادقی، محسن (1382)، «حضرت عبدالعظیم (ع) و شهرری در سفرنامه‌ها»، آینه پژوهش، شماره 80: 94-100.
  • عاملی، سعیدرضا (1390)، مطالعات جهانی شدن: دوفضایی شدنها و دوجهانی شدنها، تهران: انتشارات سمت.
  • فریزر، جیمزبیلی (1364)، سفر زمستانی، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران: توس.
  • فیودورکورف، بارون (1372)، سفرنامه بارونفیودورکورف، ترجمۀ اسکندر ذبیحیان، تهران: فکرروز.
  • کروسینسکی (1369)، ده سفرنامه یا سیری در سفرنامههای جهانگردان خارجی راجع به ایران، ترجمۀ مهراب امیری، تهران: وحید.
  • گلزاده‌عسگری، رضا (1384)، اوضاع اجتماعی تهران عهد ناصری از نگاه سیاحان اروپایی، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه بین‌المللی امام خمینی (ره).
  • گل‌محمدی، احمد (1381)، جهانی شدن، فرهنگ و هویت، تهران: نشر نی.
  • گوبینو، ژوزف‌آرتور (1388)، سه سال در ایران، ترجمۀ ذبیح‌الله منصوری، تهران: چاپخانه سیروس.
  • لیدی‌شیل (1362)، خاطرات لیدیشیل، ترجمۀ حسین ابوترابیان، تهران: نشر نو.
  • ماساهارو، یوشیدا (1373)، سفرنامۀ یوشیدا ماساهارو، ترجمۀ هاشم رجب‌زاده، انتشارات آستان قدس رضوی.
  • محرمی، محمد (1389)، «سفرنامه»، در سایت: http://adab.tebyan.net
  • نوربخش، مسعود (1380)، تهران به روایت تاریخ، تهران: علم.
  • وگت، کاری (1377)، سفر به ایران، ترجمۀ وحید صابری‌مقدم، تهران: کمیل.
  • هال، جیمز (1380)، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمۀ رقیه بهزادی، تهران: فرهنگ معاصر.
  • هالینگبری، ویلیام (1363)، روزنامه سفر هیئت سرجانملکم به دربار ایران، ترجمۀ امیرهوشنگ امینی، تهران: کتاب‌سرا.
  • هژبری، محمد و فرجی، احمد (1386)، ملارد، شهری در خاطرات و یادها، بی‌جا
  • یونگ، کارل گوستاو (1352)، انسان و نمادهایش، ترجمۀ ابوطالب صارمی، تهران: امیرکبیر.
  • Altman, Irwin and Low, Setha M (1992), Place attachmen, Plenum Press: New York.
  • Ameli, Saeed Reza (2002), Globalization, Americanization and British Muslim Identity‌, ICAS Press: London.
  • Assmann, Jan and Czaplicka, John (1995), “Collective Memory and Cultural Identity, New German Critique”, Cultural History/Cultural Studies,No 65: 125-133.
  • Brockmeier, Jens (2002), “ Remembering and Forgetting: Narrative as Cultural Memory”, Culture & Psychology,  No8 (1): 15-43.
  • Cetin, Murat (2010), “ Transformation and Perception of Urban form in Arab City”, International Journal of Civil & Environmental Engineering IJCEE-IJENS, No10 (4): .
  • Colombijn, Freek (1993), The power of symbols in the urban arena: the case of Padang (West Sumatra), In peter.J.M. Nas, Urban symbolism, E. J. Brill: Netherlands.
  • Cooke, Bernard and Macy, Gary (2005), Christian symbol and ritual: an introduction, Oxford University Press, Inc: New York.
  • Crisp, Peter (2005), “ Allegory and symbol – a fundamental opposition”, Language and Literature,No 14 (4): 323–338.
  • Cross, Jennifer E (2001), what is sense of place, 12th headwaters conference, western state college.
  • Erhan, Kurtarir and Et Al (2006), Spatial and cultural impact assessment of symbol replacement in Istanbul, 42nd ISoCaRP Congres, Istanbul.
  • Giddens, Anthony (2001), Sociology: 4th Edition, Polity Press: Cambridge.
  • Hernandez, Bernardo and Et Al (2007), “Place attachment and place identity in natives and non-natives” , Journal of Environmental Psychology,No 27: 310-319.
  • Hidalgo, M. Carmen and Hernandez, Bernardo (2001), “Place attachment: Conceptual and empirical questions”, Journal of Environmental Psychology, No 21: 273-281.
  • Knox, Paul and Marston, Sallie A (2004), Human Geography: Places and Regions in Global Contexr, Pearson Education, Inc: Upper Saddle River NJ.
  • Lalli, Marco (1992), “Urban-related identity: theory, measurement and empirical findings”, Journal of Environment psychology, No12: 285-303.
  • Lappegard, Hauge Ashild (2007), “Identity and place: a critical comparison of three identity theories”, Architectural Science Review, No50:44-51.
  • Lewicka, Maria (2008), “Place attachment, place identity, and place memory: Restoring the forgotten city past”, Journal of Environmental Psychology,No 28: 209–231.
  • Tolman, Edward Chace (1948),“Cognitive maps in rats and men”, Psychological Review,  No 55: 189-208.
  • Twigger-Ross, Clare L, & Uzzel, David L (1996), “Place and identity processes”, Journal of Environmental Psychology, No16: 205–220.
  • Willis, Paul (2010), “Sým-bolon: Symbol--action—context”, Ethnography, 11 (1): 3–23.
  • Yuen, Belinda (2005), “ Searching for place identity in Singapore”, Habitat International, No 29: 197–214.


[1]این مقاله برگرفته از طرح پژوهشی «مطالعه بین رشته‌ای عناصر هویت‌بخش استان تهران در پرتو توجه به مدل‏های راهبردی شهرسازی و معماری مراکز دولتی و فضاهای عمومی شهرهای استان تهران و طراحی الگوی نهادهای اجتماعی ضروری در شهرها و روستاهای استان تهران از نگاه اسلام با رویکرد دینی و اجتماعی» است که توسط دکتر سعیدرضا عاملی و تیم همکاران انجام شده است.

[2] استاد گروه ارتباطات و مطالعات آمریکای شمالی دانشگاه تهران، ssameli@ut.ac.ir

[3] کارشناس ارشد ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران

[4] Sameness

[5] Howarth

[6] Knox & Marston

[7] Twigger-Ross

[8] Uzzell

[9] Lalli

[10] Cetin

[11] Tolman

[12] Orientation-related

[13] Meaning-related

[14] Yuen

[15] Assmann

[16] Czaplicka

[17] Concretion of identity

[18] Brockmeier

[19] Cross

[20] Hernandez

[21] Altman

[22] Low

[23] Lappegard

[24] Hidalgo

[25] Crisp

[26] Set in stone

[27] Willis

[28] Colombijn

[29] Erhan

[30] Cooke and Macy

[31] نواویس جمع ناووس به معنای تابوت سنگی است و مینورسکی باشتباه آتشکده­ها Fire-temples ترجمه کرده است.

  • آنه، کلود (1370)، گلهای سرخ اصفهان (ایران با اتومبیل)، ترجمۀ فضل‌الله جلوه، تهران: نشر روایت.
  • ابودلف (1342)، سفرنامه ابودلف در ایران (در سال 341 هجری)، ترجمۀ ابوالفضل طباطبایی، بی‌جا: تهران.
  • اورسل، ارنست (1353)، سفرنامه اورسل، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران: زوار.
  • اویس، مهین (1379)، فرهنگ ایران در سفرنامههای اروپایی دوره قاجار، شیراز: نوید شیراز.
  • براون، ادواردگرانویل (1389)، یک سال در میان ایرانیان، ترجمۀ مانی صالحی‌علامه، تهران: ماه ریز.
  • بروگش، هینریش (1374)، در سرزمین آفتاب دومین سفرنامه هینریش تصویری از ایران سده نوزدهم، ترجمۀ مجید جلیلوند، تهران: نشر مرکز.
  • بهزادفر، مصطفی (1387)، هویت شهر (نگاهی به هویت تهران)، تهران: مرکز مطالعات فرهنگی شهر تهران.
  • پناهی، عباس (1388)، «بازتاب فرهنگ و اجتماع ایران در سفرنامه‌های اروپاییان»، کتابماه تاریخ و جغرافیا، 133: 61-69.
  • پولاک، ادوارد (1361)، سفرنامه ایران و ایرانیان، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی. 
  • جکسن، ا.و.ویلیامز (1352)، ایران در گذشته و حال، ترجمۀ منوچهر امیری و فریدون بدره‌ای، تهران: خوارزمی.
  • حبیبی، محسن (1389)، «خاطره زیربنای هویت شهر است»، در سایت: http://www.fasleno.com
  • دالمانی، هانری‌رنه (1335)، از خراسان تا بختیاری، ترجمۀ فره‌وشی، تهران: امیرکبیر.
  • دهقان‌نیری، لقمان و عبداللهی، منیره (1390)، «وضعیت شهر تهران در عصر ناصری از دید سفرنامه‌نویسان خارجی»، تاریخپژوهی، شماره 48: 10-15.
  • رابرتسون، رولند (1382)، جهانی شدن تئوریهای اجتماعی و فرهنگ جهانی، ترجمۀ کمال پولادی، تهران: نشر ثالث.
  • روزن، کنتس‌مادفون (1363)، سفری به دور ایران، ترجمۀ علی‌محمد عبادی، تهران: پاژنگ.
  • ژوبر، پیرآمده‌امیلین‌پروپ (1347)، مسافرت در ارمنستان و ایران، ترجمۀ علیقلی اعتمادمقدم، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
  • ساروخانی، باقر (1377)، روشهای تحقیق در علوم اجتماعی، تهران: پژوهشگاه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
  • سدیدالسلطنه (1362)، سفرنامه سدیدالسلطنه، تهران: بهنشر.
  • سرنا، کارلا (1363)، مردم و دیدنی‌های ایران، ترجمه غلام‌رضا سمیعی، تهران: نشر نو.
  • سکویل- وست، ویتا (1375)، مسافر تهران، ترجمه مهران توکلی، تهران: نشر پژوهش‌فرزان.
  • صادقی، محسن (1382)، «حضرت عبدالعظیم (ع) و شهرری در سفرنامه‌ها»، آینه پژوهش، شماره 80: 94-100.
  • عاملی، سعیدرضا (1390)، مطالعات جهانی شدن: دوفضایی شدنها و دوجهانی شدنها، تهران: انتشارات سمت.
  • فریزر، جیمزبیلی (1364)، سفر زمستانی، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران: توس.
  • فیودورکورف، بارون (1372)، سفرنامه بارونفیودورکورف، ترجمۀ اسکندر ذبیحیان، تهران: فکرروز.
  • کروسینسکی (1369)، ده سفرنامه یا سیری در سفرنامههای جهانگردان خارجی راجع به ایران، ترجمۀ مهراب امیری، تهران: وحید.
  • گلزاده‌عسگری، رضا (1384)، اوضاع اجتماعی تهران عهد ناصری از نگاه سیاحان اروپایی، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه بین‌المللی امام خمینی (ره).
  • گل‌محمدی، احمد (1381)، جهانی شدن، فرهنگ و هویت، تهران: نشر نی.
  • گوبینو، ژوزف‌آرتور (1388)، سه سال در ایران، ترجمۀ ذبیح‌الله منصوری، تهران: چاپخانه سیروس.
  • لیدی‌شیل (1362)، خاطرات لیدیشیل، ترجمۀ حسین ابوترابیان، تهران: نشر نو.
  • ماساهارو، یوشیدا (1373)، سفرنامۀ یوشیدا ماساهارو، ترجمۀ هاشم رجب‌زاده، انتشارات آستان قدس رضوی.
  • محرمی، محمد (1389)، «سفرنامه»، در سایت: http://adab.tebyan.net
  • نوربخش، مسعود (1380)، تهران به روایت تاریخ، تهران: علم.
  • وگت، کاری (1377)، سفر به ایران، ترجمۀ وحید صابری‌مقدم، تهران: کمیل.
  • هال، جیمز (1380)، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمۀ رقیه بهزادی، تهران: فرهنگ معاصر.
  • هالینگبری، ویلیام (1363)، روزنامه سفر هیئت سرجانملکم به دربار ایران، ترجمۀ امیرهوشنگ امینی، تهران: کتاب‌سرا.
  • هژبری، محمد و فرجی، احمد (1386)، ملارد، شهری در خاطرات و یادها، بی‌جا
  • یونگ، کارل گوستاو (1352)، انسان و نمادهایش، ترجمۀ ابوطالب صارمی، تهران: امیرکبیر.
  • Altman, Irwin and Low, Setha M (1992), Place attachmen, Plenum Press: New York.
  • Ameli, Saeed Reza (2002), Globalization, Americanization and British Muslim Identity‌, ICAS Press: London.
  • Assmann, Jan and Czaplicka, John (1995), “Collective Memory and Cultural Identity, New German Critique”, Cultural History/Cultural Studies,No 65: 125-133.
  • Brockmeier, Jens (2002), “ Remembering and Forgetting: Narrative as Cultural Memory”, Culture & Psychology,  No8 (1): 15-43.
  • Cetin, Murat (2010), “ Transformation and Perception of Urban form in Arab City”, International Journal of Civil & Environmental Engineering IJCEE-IJENS, No10 (4): .
  • Colombijn, Freek (1993), The power of symbols in the urban arena: the case of Padang (West Sumatra), In peter.J.M. Nas, Urban symbolism, E. J. Brill: Netherlands.
  • Cooke, Bernard and Macy, Gary (2005), Christian symbol and ritual: an introduction, Oxford University Press, Inc: New York.
  • Crisp, Peter (2005), “ Allegory and symbol – a fundamental opposition”, Language and Literature,No 14 (4): 323–338.
  • Cross, Jennifer E (2001), what is sense of place, 12th headwaters conference, western state college.
  • Erhan, Kurtarir and Et Al (2006), Spatial and cultural impact assessment of symbol replacement in Istanbul, 42nd ISoCaRP Congres, Istanbul.
  • Giddens, Anthony (2001), Sociology: 4th Edition, Polity Press: Cambridge.
  • Hernandez, Bernardo and Et Al (2007), “Place attachment and place identity in natives and non-natives” , Journal of Environmental Psychology,No 27: 310-319.
  • Hidalgo, M. Carmen and Hernandez, Bernardo (2001), “Place attachment: Conceptual and empirical questions”, Journal of Environmental Psychology, No 21: 273-281.
  • Knox, Paul and Marston, Sallie A (2004), Human Geography: Places and Regions in Global Contexr, Pearson Education, Inc: Upper Saddle River NJ.
  • Lalli, Marco (1992), “Urban-related identity: theory, measurement and empirical findings”, Journal of Environment psychology, No12: 285-303.
  • Lappegard, Hauge Ashild (2007), “Identity and place: a critical comparison of three identity theories”, Architectural Science Review, No50:44-51.
  • Lewicka, Maria (2008), “Place attachment, place identity, and place memory: Restoring the forgotten city past”, Journal of Environmental Psychology,No 28: 209–231.
  • Tolman, Edward Chace (1948),“Cognitive maps in rats and men”, Psychological Review,  No 55: 189-208.
  • Twigger-Ross, Clare L, & Uzzel, David L (1996), “Place and identity processes”, Journal of Environmental Psychology, No16: 205–220.
  • Willis, Paul (2010), “Sým-bolon: Symbol--action—context”, Ethnography, 11 (1): 3–23.
  • Yuen, Belinda (2005), “ Searching for place identity in Singapore”, Habitat International, No 29: 197–214.