Document Type : Research Article
Authors
Abstract
Keywords
بررسی رابطه بین هوش عاطفی و ارتباطگریزی
مرجان اردشیرزاده[1]
علیاکبر فرهنگی[2]
تاریخ دریافت: 25/2/92 تاریخ پذیرش: 2/4/92
چکیده
ارتباطگریزی و هوش عاطفی هر دو از جمله مفاهیم نوینی هستند که در حوزۀ روانشناسی و ارتباطات و نیز در مطالعات رفتار سازمانی مورد توجه قرار گرفته است. این مقاله در پی شناسایی رابطۀ متغیرهای هوش عاطفی با سطوح ارتباطگریزی کارکنان سازمان صدا و سیماست. جامعۀ آماری پژوهش، کلیۀ کارکنان سازمان صدا و سیمای شهر تهران هستند و نمونهای به حجم 378 نفر انتخاب شده است. ابزار گردآدوری دادهها پرسشنامه است که جهت سنجش هوش عاطفی از پرسشنامۀ تخلیص شدۀ دانیل گلمن و جهت سنجش سطوح ارتباطگریزی از پرسشنامۀ مک کراسکی استفاده شده است. در این پژوهش اطلاعات پردازش و از طریق برنامۀ آماری SPSS و با استفاده از آزمون گاما تحلیل شده است، مقدار sig در آزمون گاما برای هوش عاطفی برابر با 0/000 و برای سایر مؤلفههای هوش عاطفی به ترتیب خود مدیریتی برابر با 003/0، مهارت اجتماعی برابر با 000/0، خود آگاهی و مدیریت روابط نیز 000/0 بوده است. با توجه به اینکه مقدار گاما در تمام فرضیه های مورد بررسی کمتر از 0.05 درصد بوده، بنابراین تمام مؤلفههای هوش عاطفی با سطوح ارتباط گریزی رابطه معناداری دارند، و با توجه به مقدار منفی و معکوس گاما در تمام مؤلفهها نتیجه میگیریم که هوش عاطفی و مؤلفههایش بر سطوح ارتباطگریزی تأثیر معکوس دارند. به نحوی که هر چه هوش عاطفی و مؤلفههای آن در میان کارکنان صدا و سیما افزایش یابد، میزان ارتباطگریزی آنان کاهش مییابد.
کلمات کلیدی: ارتباطگریزی، هوش عاطفی، خودمدیریتی، خودآگاهی، آگاهی اجتماعی، مدیریت روابط.
مقدمه
محیط رقابتی که درون و بیرون سازمانها وجود دارد، باعث شده که کارکنان هر سازمانی توجه خود را معطوف انتخاب بهترین روشها برای تعامل و ارتباط با یکدیگر و با محیط پیرامون معطوف کنند. به زعم نگارنده در یک سازمان رسانهای به دلیل ماهیت و نوع کارکرد و ارتباطی که با مشتری به عنوان مخاطب خود دارد و همچنین به دلیل رقابتی بودن فضای حاکم بر رسانهها بایستی بیشتر به مؤلفههایی که باعث بهبود روابطِ میان فردی کارکنان خود بپردازد تا بدین وسیله پیمودن این مسیر رقابتی آسانتر شود.
نگارنده معتقد است که امروزه توجه صرف به برنامهریزی و فرایندها اهمیت ندارد، بلکه این دانش و مهارت افراد است که فرایندها و برنامهها را پیش میبرد و موفقیت هر سازمانی را رقم میزند. در بیشتر سازمانها از جمله سازمانهای رسانهای، اهمیت به نیروی انسانی و توسعه افراد در سازمان در اولویت قرار دارد. چنانچه در هر سازمانی محیط به گونهای فراهم شود که افراد در برقراری ارتباط با یکدیگر چه با مدیران و یا همکاران خود واهمه نداشته باشند و عوامل ایجاد سد ارتباطی در میان افراد برداشته شود، یک سازمان به گونهای بسیار موفقتر و بهتر میتواند اهداف خود را به وسیلۀ کارکنان دنبال کند، کارکنانی که با برقراری ارتباطی مؤثر سعی در قدم نهادن در مسیری بهتر و دنبال کردن اهداف استراتژیک سازمان خود را دارند.
بحث ارتباطگریزی[3] به ویژه در فضای کاری در دهۀ 1970 مطرح شد و توجه اندیشمندان ارتباطات را به خود جلب کرد. کسانی که از ارتباط گریزی کمتری رنج میبرند و در برقراری ارتباط بسیار راحتتر هستند و مسیر شغلی بهتر و موفقتری را میپیمایند(مک کراسکی، 1977). حال چه عواملی باعث میشود فردی ارتباطگریزی کمتری داشته باشد؟ یکی از عواملی که پژوهشگر آن را به عنوان عامل احتمالی تأثیرگذار بر پیوستار ارتباطگریزی در هوش عاطفی است.
هوش عاطفی[4] از جمله مفاهیم جدیدی است که در بسیاری از عرصهها، به ویژه در حیطۀ مدیریت، قدم نهاده است. نگارندۀ این مقاله پژوهشهای زیادی را که نشان دهندۀ اهمیت هوش عاطفی و تأثیر آن بر اثر بخشی سازمان هستند مطالعه کرده است و با توجه به جدید بودن موضوع هوش عاطفی و مفهوم ارتباطگریزی و لزوم توجه بیشتر به این دو موضوع و آگاهی از تأثیر این دو مفهوم بر یکدیگر، بررسی رابطۀ این ارتباطگریزی و هوش عاطفی در میان کارکنان یک سازمان رسانهای را کانون توجه مطالعۀ حاضر قرار داده است. به عبارت دیگر این پژوهش به دنبال پاسخ دادن به این پرسش است که آیا بین هوش عاطفی و سطوح ارتباطگریزی کارکنان در یک سازمان رسانهای مانند صدا وسیمای جمهوری اسلامی رابطۀ معنیدرای وجود دارد؟
اهداف پژوهش
هدف کلی: شناسایی رابطۀ میان هوش عاطفی (با توجه به تعریف دانیل گلمن) و سطوح ارتباطگریزی در میان کارکنان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
اهداف جزیی
- شناسایی رابطۀ میان خودآگاهی و سطوح ارتباطگریزی در میان کارکنان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.
- شناسایی رابطه میان خودمدیریتی (یا مدیریت بر عواطف) و سطوح ارتباطگریزی در میان کارکنان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.
- شناسایی رابطه میان آگاهی اجتماعی و سطوح ارتباطگریزی در میان کارکنان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.
- شناسایی رابطه میان مدیریت روابط یا مهارت اجتماعی و سطوح ارتباطگریزی در میان کارکنان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.
پیشینۀ تحقیق و ادبیات نظری
منابع انسانی و مسائل مربوط به آنها از اساسیترین چالش مدیران بوده و آنان را کاملاً به خود مشغول کرده است، مطالعۀ انسانها و رفتار آنها به مدیران و پژوهشگران کمک میکند تا شیوههای مدیریت خود را با توجه به کارکنان خود تغییر دهند و یا بهبود بخشند. در واقع مطالعاتی که به رفتار انسانها در سازمان مرتبط است رفتار سازمانی نامیده میشود. هوش عاطفی و مهارتهای ارتباطی در مباحث روانشناسی و تفاوتهای فردی جای میگیرد. هم هوش عاطفی و هم ارتباط گریزی در مباحث رفتار سازمانی جای میگیرند و میتوانند مورد استفاده پژوهشگران مدیریت و سازمان قرار گیرند.
میتوان مدعی شد که رابطۀ هوش عاطفی با سطوح ارتباطگریزی تاکنون در هیچ پژوهشی مورد بررسی قرار نگرفته است. در این پژوهش این ارتباط به آزمون گذاشته میشود تا از این طریق نتایج جدیدی استخراج شود و مورد استفاده پژوهشگران در مباحث رفتار سازمانی قرار گیرد.
ارتباطگریزی
براساس تحقیقات کلینجر در زمینۀ ترس از صحنه، و پژوهشهای فیلیپس در مورد کمحرفی، در سال 1970 مک کراسکی[5] واژۀ ارتباطگریزی را بر اساس تشویش بسیار زیاد از ارتباطات کلامی توصیف کرد(مک کراسکی، 1970: 270). تعریف اصلاح شدۀ از ارتباطگریزی ، سطح ترس و تشویش فرد را نشان میدهد که با توجه به ارتباطات واقعی یا آتی وی با شخص یا اشخاص دیگر نمود مییابد (مک کراسکی، 1977: 78). این پژوهش تعریف دوم را مورد توجه قرار میدهد. بحث انواع ارتباطگریزی نیز به ما کمک میکند تا ارتباطگریزی را مفهومسازی کنیم.
مک کراسکی چنین فرض کرد که ارتباطگریزی باید در پیوستاری دیده شود که شامل چهار نوع ارتباطگریزی است: ارتباطگریزی خصوصیتی[6]، ارتباطگریزی موقعیتی[7]، ارتباطگریزی وابسته به مخاطب[8] و ارتباطگریزی وضعیتی[9].
ارتباطگریزی خصوصیتی: این نوع ارتباطگریزی گرایش مداوم به ارتباط بر اساس شخصیت است و متغییرهای متنوع را در بر میگیرد که شامل شرایط، مخاطبان و زمان میشود(مک کراسکی و ریچموند، 1985: 48). اغلب پژوهشهای ارتباطگریزی در دهۀ 70 میلادی بر مطالعۀ ارتباطگریزی خصوصیتی تأکید دارند. نمرۀ فرد ارتباطگریز در زمانهای مختلف مشابه خواهد بود. ارتباطگریزی خصوصیتی میتواند در طول زمان اندکی تغییر کند، مگر اینکه برخی از برنامههای مداخلهگر وجود داشته باشد. بنابراین اگر فردی هستید که بهطور کلی، در روزهای سهشنبه، از ارتباطگریزی خصوصیتی رنج میبرید به احتمال زیاد، در پنجشنبۀ هفتۀ بعد و دوشنبۀ سال بعد، نیز به همان اندازه ارتباطگریز خواهید بود؛ مگر اینکه درمانهای مخصوص کاهش ارتباطگریزی را داشته باشید (همان،43)
روشن کردن معنایی که به واژههای ارتباطگریزی پایین و بالا میدهیم بسیار مهم است. افراد در پیوستار ارتباطگریزی تمایل دارند، در موقعیتهای مختلف، پاسخهای متفاوتی دهند. در موقعیتی مانند مصاحبۀ شغلی ممکن است میزان تنش افراد بسیار بالا باشد، نسبت به موقعیت دیگری، مانند پاسخ گفتن به پرسش در کلاس درس که احتمالاً فرد تنش کم و یا هیچ ترسی را تجربه نکند(بیتی،200،1998).
ارتباطگریزی موقعیتی: همانند ارتباطگریزی خصوصیتی است، زیرا گرایش شخصیتی پایداری مبنای این دو نوع ارتباطگریزی است. سطح ارتباطگریزی در شرایط رایج میتواند در شرایطی نسبت به شرایط دیگر بالاتر باشد (مک کراسکی و دیگران، 1985: 178) برای مثال؛ شخصی ممکن است ارتباطگریزی بالایی برای سخنرانی عمومی داشته باشد، اما همین شخص در بحثهای گروهی، ارتباطگریزیِ بسیار کمتری داشته باشد.
ارتباطگریزی وابسته به مخاطب: نوع دیگری از ارتباطگریزی است که با توجه به واکنش ارتباطی فرد نسبت به افراد یا گروهی خاص در طول زمان مشخص میشود. برای نمونه برخی از افراد و گروهها ممکن است باعث ارتباطگریزی بالایی شوند، در حالی که سایر گروهها و افراد در ارتباطات تولید تشویش نکنند. این نوع از ارتباطگریزی بسیار خاص است و ممکن است در افراد مختلف متفاوت باشد. تقریباً 95 درصد افراد اذعان دارند که در ارتباط برقرار کردن در موقعیتی خاص یا نسبت به افرادی خاص در طول زندگیشان دچار ترس شدهاند (ریچموند و مک کراسکی، 1985: 46).
ارتباطگریزی وضعیتی: در پایان پیوستارِ ارتباطگریزی، ارتباطگریزی که تنها افراد و گروهی خاص در موقعیتی ویژه تجربه میکنند را ارتباطگریزی وضعیتی گویند. در اصل صد در صد افراد این ارتباطگریزی را تجربه کردهاند؛ برای مثال، وقتی معلم به ما میگوید مشکوک به تقلب در امتحان هستیم؛ یا وقتی که رئیسمان ما را متهم به دستکاری تجهیزات کامپیوتری شرکت میکند یا وقتی که از شما خواسته میشود تا دربارۀ موضوعی که دانش کمی از آن دارید سخنرانی کنید(ریچموند و مک کراسکی، 1985: 45). ارتباطگریزی وضعیتی بر اساس شخصیت فرد نیست، بکله بیشتر موقتی است تا پایدار (مک کراسکی و بیتی، 1986: 285).
هوش عاطفی
مطالعات نشان داده است که گوی رقابت آینده را مدیرانی خواهند ربود که بتوانند به طور اثربخش با منابع انسانی خود ارتباط برقرار کنند؛ در این زمینه، هوش عاطفی از مؤلفههایی است که میتواند به میزان زیادی در روابط مدیران با اعضای سازمان بر
«کار با هوش عاطفی» نقش مهمی ایفا کند. دانیل گولمن در کتاب خود به نام نیاز به هوش عاطفی در محیط کار (محیطی که اغلب به عقل توجه میشود تا قلب و احساسات تمرکز میکند) معتقد است نه تنها مدیران و رؤسای سازمانها نیازمند هوش عاطفی هستند، بلکه هرکسی که در سازمان کار میکند نیازمند هوش عاطفی است. اما هرچه در سازمان به سطوح بالاتر میرویم، اهمیت هوش عاطفی در مقایسه با هوش عقلی افزایش مییابد. به همین علت هوش عاطفی از اهمیت زیادی برای یک رهبربرخوردار است(مقدمی و دیگران، 1390: 93 ).
هوش عاطفی شامل توانایی نظارت بر عواطف و احساسات خود و دیگران، تفاوت قائل شدن بین آنها و استفاده از این مفروضات برای هدایت فکر و عمل افراد است (مایر، 2000: 167).
دانیل گلمن عناصر هوش عاطفی را به دو طبقۀ عناصر فردی و عناصر اجتماعی تقسیم میکند (کادمن و بریور، 2001: 321-324). عناصر فردی شامل خودآگاهی، خود کنترلی و انگیزش است و عناصر اجتماعی شامل همدلی و مهارتهای اجتماعی است. خود آگاهی به معنای آگاه بودن از حالت روانی خود و نیز تفکر دربارۀ آن حالت است(گلمن، 1380: 46).
در همین دوران بارآن [10] تعریف خود را از هوش عاطفی ارائه داد، هوش عاطفی طبق تعریف وی عبارت است: مجموعهای از مهارتها، قابلیتها و تواناییهای غیر شناختی که قابلیت کلی ما را در پاسخ به نیازها و فشارهای محیطی به طور مؤثری تحت تأثیر قرار میدهد (ماندل و فروانی، 2003: 389).
گولمن در سال 2001 الگوی خود را با عنوان شبکۀ قابلیتهای عاطفی ارائه داد. الگوی اولیۀ وی شامل پنج بعد و بیست و پنج مؤلفه بود؛ در سالهای بعد الگوی خود را به شرح زیر چهار مؤلفه و بیست قابلیت تقلیل داده است (کوکر و دیگران، 2007: 32).
- خودآگاهی[11]: آیا مدیر میتواند به طور صحیح احساسات خود -مثل خودآگاهی عاطفی، خودارزیابی صحیح و اعتماد- را هر زمان که بروز میکند، تشخیص دهد؟
- خودمدیریتی[12]: آیا مدیر میتواند احساسات خود را به سمت نتایج مثبت –همانند خودکنترلی عاطفی، وظیفهشناسی یا وجدان کاری، سازگاری، انگیزۀ توفیقطلبی و ابتکار عمل- سوق دهد؟
- آگاهی اجتماعی یا همدلی[13]: آیا مدیر میتواند به طور صحیح احساسات دیگران را هنگام رو در رویی با آنها یا در حین کار با آنها تشخیص دهد؟ عینیت آن به صورت همدلی، خدمتگرایی و آگاهی سازمانی است.
- مدیریت روابط(مهارتهای اجتماعی)[14]: آیا مدیر میتواند ارتباطات خود با دیگران را به طور مؤثر و سازندهای مدیریت کرده و به سمت نتایج مثبت -همانند پرورش دیگران، نفوذ، ارتباطات، مدیریت تعارض، تصویرسازی، تحلیل، تغییر و همکاری- هدایت کند؟
جدول شمارۀ (1) ابعاد هوش عاطفی از نظر گولمن را نشان میدهد (یعقوبی و دیگران، 1388: 125).
جدول شماره 1: مؤلفههای اصلی هوش عاطفی
اجزای هوش عاطفی |
تعریف |
خودآگاهی |
توانایی شناسایی و درک عواطف احساسات، ضعفها و قوتهای خود. |
خودمدیریتی |
توانایی تسلط بر عواطف و احساسات، تسکین دادن خود، دور کردن خود از اضطرابها و انجام فکر قبل از عمل. |
آگاهی اجتماعی |
داشتن انرژی و تمایل بالا برای رسیدن به هدف، فراتر از کسب پول و وجهه. |
مهارت اجتماعی (مدیریت روابط) |
توانایی مدیریت روابط و ساختن شبکه برای به دست آوردن نتایج مطلوب. |
در زمینۀ تأثیری که ارتباطگریزی در محیطهای کاری و کلاسی، بهویژه درمیان دانشجویان، میگذارد پژوهشهایی انجام شده است. هرچند بحث ارتباطگریزی و تأثیرات آن در محیط کار کمتر مورد نظر پژوهشگران بوده، اما در سالهای اخیر، این بحث نیز به عنوان بخشی از رفتار سازمانی و یا ارتباطات سازمانی تا حدودی مورد توجه قرار گرفته است. پژوهشگران ارتباطات تأکید میکنند که ارتباطگریزی بر آموزش و دورههای شغلی نیز تأثیر دارد. پژوهشهایی نیز در این باره انجام شده است؛ لیپرت و دیگران در سال 2005 به سطوح بالای ارتباطگریزی، در میان دانشجویان، پی بردند (لیپرت و دیگران، 2005: 7).
از نظر ریچموند و مک کراسکی سطح ارتباطگریزی افراد انتخاب شغلی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. ارتباطگریزان با میزان بالا از شغلهایی که ملزم به ارتباطات مداوم هستند اجتناب میکنند و کسانی که کمتر ارتباطگریز هستند به دنبال شغلهایی هستند که ارتباطات بیشتری را میطلبند (ریچموند و مک کراسکی، 1985: 69). در ضمن سطوح ارتباطگریزی میتواند بر توانایی پیشرفت شغلی نیز اثر گذارد. سطح ارتباطگریزی سرپرست یا مدیر بر میزان اطلاعاتی که سرپرستان با کارکنان به اشتراک میگذارند تاثیر میگذارد (بارتو و سیاس، 2004: 20).
بهطور کلی بیشتر مطالعات انجام شده در زمینۀ بررسی ارتباطگریزی و میزان آن، روی دانشجویان کالج بوده است و اخیراً نیز بررسیهایی انجام شده که بیشتر ارتباطگریزی دانشجویان را از نظر میانفرهنگی، بینالمللی و نژادی مورد بررسی قرار داده است. باتلر[15] اظهار می کند که محققان اندکی میزان ارتباطگریزی را در سازمانها مورد آزمون قرار دادهاند (باتلر، 2004).
پژوهشهای انجام شده در زمینۀ افراد با سطوح ارتباطگریزی بالا نشان میدهند که گریز ار ارتباط تأثیر منفی بر عملکرد شناختی افراد میگذارد، همچنین کولبی[16] و دیگران در سال 1993 نشان دادند که ارتباطگریزی تأثیر منفی بر مشارکت اجتماعی دارد و دالی[17] و کافلین[18] و استافورد[19] نیز تأثیر منفی آن را بر عزت نفس افراد نشان دادند. همچنین لا [20]و هوس[21] در سال 2008 دریافتند که رابطۀ معکوسی میان تمایل به ارتباطات میانفرهنگی و سطوح ارتباطگریزی وجود دارد. در مطالعهای ریچموند و مک کراسکی در مطالعۀ زبان مادری و زبان دوم مشخص کردند که سطوح بالای ارتباطگریزی بهطور قابل توجهی در سخن گفتن به زبان دوم وجود دارد (ریچموند و مک کراسکی، 1985: 59).
در میان کسانی که برای اولین بار اصطلاح هوش عاطفی رابه کار بردهاند دانیل گولمن کسی است که بیشتر از همه نامش با هوش عاطفی گره خورده است (یعقوبی و دیگران، 1388: 129). پژوهشهای دیگری نیز به هوش عاطفی به عنوان یک توانایی مینگرند که شامل ظرفیت ادراک، ابراز، شناخت، کاربرد و ادارۀ هیجانها در خود و دیگران است. طبق یافتههای رابینز در سال 2007 هوش عاطفی میتواند نقش مهمی در محیط کار داشته باشد. محققانی مانند سارین در سال 2007 اظهار داشتند که هوش عاطفی کارکنان میتواند میزان عملکرد و بهرهوری آنان را پیشبینی کند. توانایی به کارگیری هیجانات یا تولید هیجانها برای تسهیل حل مسئله در کارایی اعضای گروه نقش مهمی ایفا میکند. در تحقیقی با یک پیش آزمون و بعد آزمون فشردۀ هوش عاطفی و سپس اجرای پس آزمون به کارآمدی این سازه درمحیط کار اشاره میشود. محور مرکزی نتایج این مطالعات، تأکید بر نقش هوش عاطفی در افزایش عملکرد هوشیاری عاطفی و مهارتهای اجتماعی است(سبک رو و دیگران، 1389: 184-183).
در پژوهشهای دیگری رابطه میان هوش عاطفی و سبکهای رهبری (یعقوبی، 1388)؛ ارتباط میان هوش عاطفی و رفتار شهروندی کارکنان و ارتباط هوش عاطفی با همدلی افراد (بشارت، 1384)؛ و نیز رابطه میان هوش عاطفی وسبک زندگی (یوسفی و صفری، 1388) سنجیده شده است .
پژوهشهای زیادی در ایران دربار، تأثیر هوش عاطفی بر افراد و کارکنان سازمانها صورت گرفته است، اما تاکنون هیچ پژوهشی در زمینۀ سنجش و آزمون عوامل مؤثر بر ارتباطگریزی و یا تأثیراتی که ارتباطگریزی بر زندگی افراد در سازمانها و یا دانشگاهها و... میگذارد، انجام نشده است.
شکل 1: چارچوب نظری پژوهش
روش پژوهش
روش تحقیق این مقاله از نوع پیمایش و از پرسشنامۀ خودسنجی[22] جهت جمعآوری دادهها استفاده شده است. جامعۀ آماری در این تحقیق کلیۀ کارکنان سازمان صدا و سیمای شهر تهران هستند که تعداد آنها در سال 1391، 30000 نفر بوده و با توجه به دسترسی پژوهشگر به لیست کارکنان از روش تصادفی ساده در این پژوهش بهرهگیری شده است. تعداد 378 نفر به عنوان حجم نمونه، با توجه به جدول کرجسی و مورگان، (صفری شالی، 1386: 87) در این پژوهش انتخاب شدند. در این پرسشنامه از طیف لیکرت استفاده شده است که پس از جمعآوری پرسشنامهها، دادهها به وسیلۀ نرم افزار SPSS پردازش و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند، برای پایایی این پرسشنامه از دو پرسشنامۀ معتبر سنجش هوش عاطفی و سطوح ارتباطگریزی استفاده شده است. پرسشنامۀ مک کراسکی وضعیت ارتباطگریزی کلیۀ کارکنان سازمان صدا وسیما را میسنجند و پرسشنامۀ هوش عاطفی با چهار مؤلفۀ اصلیِ خودآگاهی، خودمدیریتی، مهارت اجتماعی و مدیریتِ روابط طبق پرسشنامۀ دانیل گلمن تهیه شده (مقیمی، 1390) است. میزان آلفای کرومباخ برای پرسشنامۀ هوش عاطفی به طور کلی814/0 تعیین شده است. برای هر یک از مؤلفههای هوش عاطفی نیز آلفای کرومباخ به ترتیب خودآگاهی 751/0، خودمدیریتی 712/0، مهارت اجتماعی 732/0 و مدیریت روابط 716/0 بوده است.
در این پژوهش پرسشنامۀ 24 گویهای خوداظهاری سنجش سطوح ارتباطگریزی مک کراسکی مورد استفاده قرار گرفته است که در سال 8219 طراحی و با آلفای کرومباخ بالای 0.9 تأیید شد که به عنوان پرسشنامۀ استاندارد برای سنجش میزان ارتباطگریزی افراد مورد استفاده در سراسر جهان قرار گرفته است و مدارک قابل قبولی برای روایی و اعتبار محتوایی این ابزار وجود دارد (مک کراسکی و دیگران، 1985). در این پرسشنامه سه سطح از ارتباطگریزی پیشبینی شده که شامل سطح ارتباطگریزی پایین، متوسط و بالاست. همچنین پرسشها در 4 زمینۀ مختلف که برای هر زمینه 6 پرسش مجزا طراحی شده است. زمینههای مورد بررسی شامل: ارتباطات میانفردی (یک نفر)، ارتباط گروهی (3 تا 7 نفر)، جلسات گروهی (بیش از 7 نفر) و سخنرانی عمومی یا در ملاء عام است.
فرضیات پژوهش
1) فرضیه اصلی
به نظر میرسد بین هوش عاطفی و سطوح ارتباطگریزی میان کارکنان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران رابطۀ معنیداری وجود دارد.
2) فرضیههای فرعی
1-2- به نظر میرسد بین خود مدیریتی و سطوح ارتباطگریزی در میان کارکنان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران رابطۀ معنیداری وجود دارد.
2-2- به نظر میرسد بین مهارت اجتماعی و سطوح ارتباطگریزی در میان کارکنان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران رابطۀ معنیداری وجود دارد.
3-2- به نظر میرسد بین خودآگاهی و سطوح ارتباطگریزی در میان کارکنان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران رابطۀ معنیداری وجود دارد.
4-2- به نظر میرسد بین مدیریت روابط یا آگاهی اجتماعی و سطوح ارتباطگریزی در میان کارکنان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران رابطۀ معنیداری وجود دارد.
یافتههای تحقیق
یافتههای توصیفی تحقیق
جمع کل |
پایین |
متوسط |
بالا |
ارتباط گریزی هوش عاطفی |
||||
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
|
100 |
180 |
8/7 |
14 |
0/60 |
108 |
2/32 |
58 |
پایین |
100 |
181 |
0/5 |
9 |
8/39 |
72 |
2/55 |
100 |
متوسط (نرمال) |
100 |
361 |
4/6 |
23 |
9/49 |
180 |
8/43 |
158 |
جمع کل |
جدول شمارۀ 2: توزیع فراوانی و درصدی ارتباطگریزی کارکنان برحسب هوش عاطفی
جدول فوق گویای این است که حدود 5/50 درصد افراد پاسخگو در این پژوهش هوش عاطفی بالا و در حدود 5/49 درصد از افراد هوش عاطفی متوسطی داشتهاند و در نتیجه، کارکنان صدا وسیمای پاسخگوی این پژوهش از هوش عاطفی نسبتاً متوسط و بالایی برخوردارند و تقریباً هوش عاطفی پایینی گزارش نشده است.
جدول شماره 3: توزیع فراوانی و درصدی ارتباطگریزی کارکنان برحسب خودمدیریتی
جمع کل |
بالا |
متوسط |
پایین |
ارتباط گریزی خودمدیریتی |
||||
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
|
100 |
19 |
1/21 |
4 |
6/52 |
10 |
3/26 |
5 |
بالا |
100 |
185 |
3/4 |
8 |
4/58 |
108 |
3/37 |
69 |
متوسط(نرمال) |
100 |
163 |
7/6 |
11 |
5/40 |
66 |
8/52 |
86 |
پایین |
100 |
367 |
3/6 |
23 |
1/50 |
184 |
6/43 |
160 |
جمع کل |
با توجه به دادههای جدول فوق، پاسخگویانی که خودمدیریتی پایینی داشتهاند در حدود 5.5 درصد و کسانی که خودمدیریتی آنها در حد نرمال و متوسط بوده است 50 درصد، همچنین کسانی که خودمدیریتی بالایی داشتهاند درحدود 43.6 درصد هستند. بنابراین میتوان چنین استنباط کرد که بیشتر کارکنان صدا و سیمای جمهوری اسلامی در تهران از خود مدیریتی متوسط و بالایی برخوردارند .
جدول شماره 4: توزیع فراوانی و درصدی ارتباطگریزی کارکنان برحسب مهارت اجتماعی
جمع کل |
بالا |
متوسط |
پایین |
ارتباط گریزی مهارت اجتماعی |
||||
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
|
100 |
7 |
6/28 |
2 |
4/71 |
5 |
0 |
0 |
بالا |
100 |
124 |
1/8 |
10 |
5/60 |
75 |
5/31 |
39 |
متوسط (نرمال) |
100 |
237 |
6/4 |
11 |
3/44 |
105 |
1/51 |
121 |
پایین |
100 |
368 |
2/6 |
23 |
3/50 |
184 |
5/43 |
160 |
جمع کل |
جدول فوق نشان میدهد که حدود 1.8 درصد افراد پاسخگو به پرسشنامۀ این پژوهش دارای مهارت اجتماعی پایین و در حدود 34.6 درصد آنان مهارت اجتماعی خود را متوسط ارزیابی کرده،اند این درحالی است که افرادی که مهارت اجتماعی خود را بالا فرض کردهاند حدود 44.6 درصد بودهاند بنابراین بیشتر کارکنان صدا و سیما مهارت اجتماعی خود را بالا میدانند.
جدول شماره5: توزیع فراوانی و درصدی ارتباطگریزی کارکنان برحسب خود آگاهی
جمع کل |
بالا |
متوسط |
پایین |
ارتباطگریزی خودآگاهی |
||||
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
|
100 |
9 |
2/22 |
2 |
8/77 |
7 |
0/0 |
0 |
بالا |
100 |
195 |
7/8 |
17 |
4/56 |
110 |
9/37 |
68 |
متوسط (نرمال) |
100 |
162 |
5/2 |
4 |
7/40 |
66 |
8/56 |
92 |
پایین |
100 |
366 |
3/6 |
23 |
0/50 |
183 |
7/43 |
160 |
جمع کل |
با توجه به نتایج جدول بالا میتوان چنین اذعان داشت که 2.4 درصد افراد مورد آزمون در این پژوهش سطح خوداگاهی خود را بالا دانستهاند و این درحالی است که حدود 53 درصد افراد خودآگاهی خود را متوسط و در حد نرمان و نیز 44.1 درصد نیز سطح خودآگاهی خود را بالا دانستهاند. بنابراین میتوان چنین نیتجهگیری کرد که جمعیت مورد پژوهش در این پژوهش خودآگاهی خود را بیشتر متوسط و بالا ارزیابی کردهاند.
جدول شماره 5: توزیع فراوانی و درصدی ارتباطگریزی کارکنان برحسب مدیریت روابط
جمع کل |
پایین |
متوسط |
بالا |
ارتباط گریزی مدیریت روابط |
||||
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
|
100 |
8 |
0/25 |
2 |
0/75 |
6 |
0/0 |
0 |
بالا |
100 |
109 |
7/3 |
4 |
1/65 |
71 |
2/31 |
34 |
متوسط (نرمال) |
100 |
247 |
9/6 |
17 |
9/42 |
106 |
2/50 |
124 |
پایین |
100 |
364 |
3/6 |
23 |
2/49 |
158 |
4/43 |
158 |
جمع کل |
جدول بالا نشان میدهد که 2.4 درصد افراد مدیریت روابط خود را پایین و در حدود 30 درصد پاسخگویان مدیریت روابط خود را متوسط ارزیابی کردهاند و همچنین 65.9 درصد آنان نیز مدیریت روابط خود را بالا دانستهاند که نشان میدهد درصد بالایی از کارکنان صدا و سیما مدیریت روابط خود را بالا میدانند.
یافتههای استنباطی تحقیق حاصل از آزمون فرضیهها
فرضیه 1: رابطۀ بین هوش عاطفی و سطوح ارتباطگریزی
جدول شماره 6: آزمون رابطه بین هوش عاطفی و سطوح ارتباط گریزی
000.0 = sig |
Gamma= 225/0- |
نتایج برآمده از آزمونهای مورد استفاده در این پژوهش نشان داده است که بین هوش عاطفی و سطوح ارتباطگریزی رابطۀ معنیداری وجود دارد که این رابطه با انجام آزمون گاما اندازهگیری شده است که 000.0 = sig بوده؛ بنابراین با سطح معنیداری 99 درصد اطمینان فرضیه شمارۀ یک تأیید میشود و در نتیجه با توجه به منفی بودن مقدار گاما میان هوش عاطفی و سطوح ارتباطگریزی رابطۀ معکوسی وجود دارد. بدین معنا که هر چه میزان هوش عاطفی افراد بالاتر میرود سطوح ارتباطگریزی آنها کاهش مییابد. در نتیجه با توجه به نتایج این آزمونها فرضیه شمارۀ یک این پژوهش تأیید میشود.
فرضیه2: رابطۀ بین خودمدیریتی و سطوح ارتباطگریزی
جدول شماره 7: آزمون رابطه بین خودمدیریتی و سطوح ارتباط گریزی
003/0 = sig |
Gamma= 160/0- |
بین خودمدیریتی و سطوح ارتباطگریزی رابطۀ معنیداری وجود دارد که این رابطه با انجام آزمون گاما اندازهگیری شده که در این آزمون 003/0 = sig بوده است. با توجه به منفی بودن مقدار گاما، همبستگی میان مهارت اجتماعی و سطوح ارتباطگریزی معکوس است. به این معنا که هر چه میزان خودمدیریتی بالا رود، سطح ارتباطگریزی پایین میآید. بنابراین فرضیۀ شمارۀ 2 نیز تأیید میشود.
فرضیۀ3: رابطۀ بین مهارت اجتماعی و سطوح ارتباطگریزی
جدول شماره 8: آزمون رابطه بین مهارت اجتماعی و سطوح ارتباط گریزی
000/0 = sig |
Gamma =249/0- |
براساس نتایج به دست آمده بین مهارت اجتماعی و سطوح ارتباطگریزی رابطۀ معنیداری وجود دارد که این رابطه با انجام آزمون گاما اندازهگیری شده است که 000/0 = sig با سطح معنیداری 99 درصد اطمینان، نشان دهندۀ معنیدار بودن رابطه میان مهارت اجتماعی و سطوح ارتباطگریزی است. بنابراین هر چه میزان مهارت اجتماعی فرد بالاتر رود سطح ارتباطگریزی وی کاهش مییابد و با توجه به نتایج این آزمونها فرضیۀ شمارۀ 3 این پژوهش تأیید میشود.
فرضیه4: رابطه میان خودآگاهی و سطوح ارتباطگریزی
جدول شماره 9: آزمون رابطه بین خودآگاهی و سطوح ارتباط گریزی
000/0 = sig |
Gamma=292/0- |
آزمون گاما 000/0 = sig نشان از معنیدار بودن رابطه میان خودآگاهی و سطوح ارتباطگریزی است. مقدار این آزمون همبستگی معکوس و متوسطی را میان خودآگاهی و سطوح ارتباطگریزی نشان میدهد. چنین نتیجهای خاطرنشان میکند که هرچه میزان آگاهی اجتماعی فرد بالاتر رود، سطح ارتباطگریزی وی کاهش مییابد. از این رو فرضیۀ شمارۀ 4 این پژوهش تأیید میشود.
فرضیۀ5: رابطه میان مدیریت روابط و سطوح ارتباطگریزی
جدول شماره 10: آزمون رابطه بین مدیریت روابط و سطوح ارتباط گریزی
000/0 = sig |
Gamma= 255/0- |
مقدار sig در آزمون گاما برابر با 0/000 و حاکی از آن است که رابطۀ معنیداری میان آگاهی اجتماعی و سطوح ارتباطگریزی وجود دارد. همبستگی میان این دو متغییر با توجه به مقدار منفی گاما نشان میدهد که همبستگی میان این دو متغیر معکوس است؛ بدین معنا که هرچه آگاهی اجتماعی کارکنان صدا و سیما بالاتر رود، سطح ارتباطگریزی آنها کاهش مییابد. بنابراین فرضیۀ شمارۀ 5 این پژوهش نیز تأیید میشود.
بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر با هدف شناسایی رابطۀ هوش عاطفی و سطوح ارتباطگریزی کارکنان صدا وسیما صورت گرفت. برای این هدف از مفهوم هوش عاطفی و مؤلفههای مورد نظر گلمن (خودمدیریتی، مهارت اجتماعی ، خود آگاهی و مدیریت روابط ) و مفهوم ارتباطگریزی شخصیتی که مک کراسکی آن را برای نخستین بار مطرح کرد و بسط داد استفاده شده است. همچنین از یافتههای حاصل از جداول دو بعدی میتوان چنین استنباط کرد که بهطور کلی کارکنان صدا و سیما از سطح هوش عاطفی متوسط و نرمالی برخوردارند و نیز پاسخگویان در هر کدام از چهار مؤلفۀ هوش عاطفی نیز از سطح متوسطی برخوردارند. فرضیات پژوهش با الهام از این دو نظریه که متغییرهای خودمدیریتی، مهارت اجتماعی، خودآگاهی و مدیریت روابط و همچنین سطوح ارتباطگریزی را مشخص میکنند، متمرکز شده است. پژوهش حاضر یک فرضیۀ کلی و 4 فرضیۀ فرعی را به آزمون برده است که تمام فرضیههای این پژوهش مورد تأیید قرار گرفتند. نتایج آزمون گاما نشاندهندۀ وجود رابطه میان هوش عاطفی و سطوح ارتباطگریزی است. بدین معنی که با توجه به سطح معنیداری و منفی بودن مقدار گاما میتوان اذعان داشت که با افزایش هوش عاطفی سطوح ارتباطگریزی در میان کارکنان صدا و سیما کاهش مییابد. فرضیۀ دوم نیز با استفاده از آزمون گاما تأیید میشود، بدین معنی که میان خودمدیریتی و سطوح ارتباطگریزی رابطۀ منفی و معنیداری وجود دارد و هرچه سطح خودمدیریتی کارکنان افزایش یابد، سطوح ارتباطگریزی آنان نیز کاهش مییابد. همچنین رابطۀ سطوح ارتباطگریزی و مهارت اجتماعی کارکنان صدا و سیما در فرضیه سه تأیید میشود. این رابطه با توجه به جهت منفی مقدار گاما است؛ به نحوی که با افزایش مهارتهای اجتماعی افراد، سطوح ارتباطگریزی آنان کاهش مییابد. فرضیه چهارم نیز تأیید میشود، همانطور که پیش از این خاطر نشان شد، جهت آزمون گاما در این رابطه نیز معکوس بودن رابطه را نشان میدهد. بنابراین هرچه خودآگاهی کارکنان بالاتر رود سطوح ارتباطگریزی آنان نیز کاهش مییابد. در فرضیۀ پنجم، نیز مقدار و جهت گاما حاکی از این است که مدیریت روابط با سطوح ارتباطگریزی افراد رابطۀ معکوس و معنیداری دارد. از این رو هر چه فرد در مدیریت روابط خود سطح بالاتری داشته باشد، سطوح ارتباطگریزی وی نیز کاهش مییابند. در پنج فرضیه، همبستگی معکوس و منفی میان متغییرهای مستقل و متغییر وابسته نشان میدهد که میان هوش عاطفی و مؤلفههای مورد مطالعه، در این پژوهش، و سطوح ارتباطگریزی رابطهای معکوس وجود دارد؛ بدین معنا که با افزایش هوش عاطفی و هر کدام از مؤلفههای آن که شامل خودمدیریتی، مهارت اجتماعی، خودآگاهی و مدیریت روابط میشوند، سطوح ارتباطگریزی میان کارکنان صدا و سیما کاهش مییابد و برعکس. ازاینرو میتوان هوش عاطفی را یکی از مهمترین عناصری تلقی کرد که بر سطح ارتباطگریزی و میزان تمایل یا عدم تمایل افراد به ارتباطگیری تأثیر دارد. با توجه به نتایج این پژوهش میتوان یادآور شد که با تقویت هوش عاطفی میان کارکنان سازمانها میتوان تمایل آنها را برای برقراری ارتباط و کاهش سطح ارتباطگریزی آنها را تسهیل کرد.
سرانجام این پژوهش حاضر خاطر نشان میکند که هوش عاطفی بهطور کلی با سطح ارتباطگریزی کارکنان سازمان رسانهای صدا و سیما رابطۀ معنیداری دارد و با افزایش هوش عاطفی سطح ارتباطگریزی کاهش مییابد؛ این نتایج با نتایج حاصل از پژوهشهای مارتین و همکاران [23](2003)، اسپنسی[24] و همکاران (2003)، سیاروچی[25] و همکارن (2000) و فارنهام [26](2003) همسو است. بدین معنا که در این پژوهشها افرادی که هوش عاطفی بالاتری دارند با مشکلات زندگی بهتر سازگار میشوند و رضایت بیشتری از زندگی دارند(یوسفی و صفری، 1388: 122). همچنین این یافته همگام با یافتههای دیگری است که نشان دادهاند هوش عاطفی صمیمیت، مردم آمیزی و توان همدلی با دیگران را افزایش میدهد و زمینۀ بهبود روابط اجتماعی افراد را فراهم میکند (بشارت، 1384، 25-38).
هوش عاطفی برای استادان و مدیرانی که در حیطۀ سازمانی فعالیت میکنند از اهمیت خاصی برخوردار است، زیرا میتوان آن را برخلاف بهرۀ هوشی جهت حل مسائل اجتماعی و افزایش توانایی کنترل احساسات فردی آموزش داد(کریتنر وکینیکی، 1384: 194). بنابراین میتوان با توجه به نتایج پژوهش حاضر، و همچنین اهمیتی که بحث ارتباطگریزی در یک سازمان رسانهای دارد، هوش عاطفی را در اولویت آموزشهای سازمان صدا وسیما قرار داد و با برگزاری کلاسهای آموزشی در این رشته، میزان هوش عاطفی را به منظور بهبود روابط میان فردی و مشکلات درونسازمانی افزایش داد. همچنین کلاسهای مهارتهای ارتباطی و افزایش جرئتورزی را برای بهبود وضعیت ارتباطگریزی سازمان برگزار کرد. پژوهشگران میتوانند میزان ارتباطگریزی و هوش عاطفی افراد را قبل و بعد از شرکت در کلاسهای آموزشی مورد آزمون قرار دهند، و همچنین عوامل بسیار دیگری را در زمینۀ تأثیرگذاری بر ارتباطگریزی مورد سنجش قرار دهند.
منابع
[1] دکترای مدیریت رسانه دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران، ardeshirzadeh_marjan@yahoo.com
[2] عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران
[3] Communication Apprehension
[4] Emotional Intelligence
[5] James McCroskey
[6] Trait-like CA
[7] Context-Based CA
[8] Audience-Based CA
[9] Situational CA
[10] Bar-On
[11] Self-Awareness
[12] Self-management
[13] Social Awareness
[14] Relation Management
[15] Butller
[16] Colby
[17] Daly
[18] Caghlin
[19] Stafford
[20] Lu
[21] Hus
[22] Self-Report
[23] Martin
[24] Spence
[25] Ciarrochi
[26] Furnham